سید محمد موسی کاظمی

اصلاح طلبی و اصولگرایی را می توان دو گفتمان اصلی در تاریخ فعالیت احزاب، تشکل ها و چهره های سیاسی در تاریخ جمهوری اسلامی به شمار آورد؛ این تقسیم بندی اما اکنون از دید شماری از ناظران با اما و اگرهای بسیاری روبرو است ، شکل بندی و آرایش نوینی را در چینش نیروهای سیاسی پدیدار کرده است .

انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم نزدیکترین آوردگاهی است که پیش روی جریان های سیاسی قرار گرفته تا بخت خود را برای جلب آرای اکثریت مردم بیازمایند و برای در دست گرفتن مسوولیت های قوه مجریه به رقابت بپردازند. با توجه به این موضوع، چینش نیروهای سیاسی و بررسی اهداف و مواضع گروه ها و جریان های گوناگون اهمیت می یابد.
در چند دهه گذشته عرصه های انتخاباتی از مجلس خبرگان و شورای اسلامی شهر و روستا گرفته تا مجلس شورای اسلامی و ریاست جمهوری بیشتر تحت تاثیر رقابت جریان های اصولگرایی و اصلاح طلبی بوده و هر بار یکی از این جریان ها با درجاتی شدت و ضعف توانسته اند آرا و به تبع آن کرسی های بیشتری را از آن خود سازند.
افتراق بین گروه ها و احزاب اصولگرا در چند دور انتخابات گذشته، اختلاف نظرهای جدی میان چهره ها و تشکل های اصولگرا در زمینه حمایت یا نقد دولت های اخیر، برکنار بودن شماری از چهره های شاخص اصلاح طلب دهه های پیشین از رقابت های سیاسی، برآمدن تفکر یا به بیانی گفتمان اعتدالگرایی و … از جمله دلایلی است که شماری از صاحبنظران برای ترسیم فضا و چیدمانی متفاوت با دوگانه اصلاح طلبی- اصولگرایی مطرح می سازند.
با نزدیک شدن به انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم بحث و نظرها درباره گفتمان های سیاسی حاضر در این انتخابات مورد توجه قرار گرفته است.

** آغاز و قوام دوگانه اصولگرایی- اصلاح طلبی
طی سال های نخستین پس از پیروزی انقلاب اسلامی، حزب جمهوری اسلامی اصلی ترین تشکل نیروهای مذهبی انقلابی بود که توانست به رغم ترور و شهادت بسیاری از چهره های برجسته و اعضای آن تا سال های میانی دهه ۶۰ خورشیدی به فعالیت خود ادامه دهد.
در ادامه، فعالیت اکثریت اعضای این حزب در قالب تشکل «جامعه روحانیت مبارز» ادامه پیدا کرد و این جامعه کارویژه های مشخص سیاسی یافت.
انتخابات مجلس سوم اما بهانه ایجاد دوگانه اصلاح طلبی و اصولگرایی بود؛ انتخاباتی که در آستانه آن یعنی اواخر سال ۱۳۶۶ «مجمع روحانیون مبارز» از جامعه روحانیت انشعاب یافت و با فهرست انتخاباتی جداگانه توانست بسیاری از کرسی های مجلس را به دست آورد.
هر چند یکی از دلایل مهم اختلاف دیدگاه روحانیت و روحانیون مبارز بحث بر سر فهرست انتخاباتی مجلس سوم بود اما انشعاب یادشده برآیند گفتمان هایی متفاوت بین نیروهای سیاسی بود. روحانیون مبارز در تشریح دلایل جدایی از جامعه روحانیت تفسیر متفاوت از مفاهیمی چون اسلام آمریکایی، انقلابی گری، نوگرایی و … را مطرح ساختند.
رویکردهای این دو جریان نسبت به دیدگاه های اقتصادی دولت وقت نیز در شکل گیری این اختلاف نظر موثر بود تا جایی که بسیاری روحانیون مبارز را طرفدار دولتی شدن اقتصاد و جامعه روحانیت را هوادار افتصاد بازار قلمداد می کردند و به این شکل چپ و راست سنتی در تاریخ سیاسی جمهوری اسلامی ایران بروز و ظهور یافت.
جناح چپ البته پس از مجلس سوم نتوانست در انتخابات مجلس و ریاست جمهوری موفقیت خود را تکرار کند. البته این به معنای برکنار ماندن نیروهای این جریان از مناصب قانونگذاری و اجرایی نبود زیرا در انتخابات مجلس پنجم و دولت دوم سازندگی نخبگان جریان چپ تا حدی توانستد وضعیت سیاسی خود را بهبود بخشند.
انتخابات دوم خردادماه ۱۳۷۶ اما نقطه عطفی در فعالیت این دو گفتمان بود. پیروزی نامزد مورد حمایت روحانیون مبارز در این انتخابات سبب شد تا دوگانه ای که ۱۰ سال پیش از آن ایجاد شده بود در قالب رقابت اصلاح طلبان و اصولگرایان قوام یابد.

** رقابت تنگاتنگ اصلاح طلبان و اصولگرایان
انتخابات مجلس ششم و پیروزی بسیاری از نامزدهای دوم خردادی سبب شکل گیری احزاب و گروه هایی چون «سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی» و «جبهه مشارکت ایران اسلامی» شد و در سوی مقابل نیز احزابی در اردوگاه اصولگرایان شکل گرفت.
در ادامه و تا پایان دوره دولت اصلاحات، رقابت اصولگرایان و اصلاح طلبان متغیر اصلی شکل دهی به تحولات سیاسی ایران بود. این وضعیت تا انتخابات ریاست جمهوری نهم در سال ۱۳۸۴ ادامه داشت.
در این انتخابات «محمود احمدی نژاد» توانست در میانه ناهماهنگی نامزدهای اصلاح طلب و پراکندگی آرای آنان زیر لوای اصولگرایی به دور دوم انتخابات راه یابد و در برابر مرحوم آیت الله «اکبر هاشمی رفسنجانی» به پیروزی دست یابد.
با وجود بهره گیری احمدی نژاد از پشتیبانی نیروها و گروه های اصولگرا در جریان انتخابات ۸۴، وی به تدریج از قاطبه این جریان فاصله گرفت و شکاف بین احمدی نژاد و حلقه پیرامونی وی با اصولگرایان پس از انتخابات جنجالی ۱۳۸۸ به اوج رسید.
در زمانی که بسیاری از چهره های اصلاح طلب از بیرون گود رقابت به عرصه هماوردی های سیاسی می نگریستند، رخدادهایی چون اصرار احمدی نژاد بر معاون اولی «اسفندیار رحیم مشایی» رییس دفتر وی، خانه نشینی ۱۱ روزه و تعارض رییس دولت دهم با دیگر نیروهای اصولگرا و حتی قوای مقننه و قضاییه شکاف های یاد شده را عمیق تر ساخت.
اکثریت اصولگرایان با تاکید بر تبعیت بی چون و چرا از رهبر انقلاب به عنوان یکی از اساسی ترین مبانی گفتمانی خود، رییس دولت دهم و به ویژه اطرافیان نزدیک وی را به انحراف از اصل ولایت پذیری متهم ساختند و علنا رو در روی احمدی نژاد قرار گرفتند. انتخابات مجلس نهم یکی از اصلی ترین عرصه های این هماوردی بود که نتیجه آن با وضعیت مطلوب رییس دولت دهم فاصله زیادی داشت.

** اما و اگرهایی دربرابر دوگانه
همچنان که اشاره شد رقابت اصولگرایان و اصلاح طلبان از مهمترین متغیرهای تعیین کننده سمت و سوی تحولات سیاسی طی سال های گذشته بوده است. با این حال وجود شخصیت هایی چون هاشمی رفسنجانی با مشی اعتدالی، عملگرا و معتقد به همسازی و همکاری جریان های سیاسی نقشی موازنه دهنده در رقابت نیروهای چپ و راست سیاسی داشته است.
در وضعیت نامطلوب اصلاح طلبان پس از انتخابات خردادماه ۸۸ و در شرایطی که فضای سیاسی کشور شاهد تعارض هایی جدی میان دولت، مجلس و نیروهای اصولگرا بود، در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم مشی اعتدالی مورد وثوق مردم قرار گرفت.
در انتخابات خردادماه ۹۲، بسیاری از نیروهای اصلاح طلب و جمعی از اصولگرایان حمایت خود را از «حسن روحانی» به عنوان چهره ای برآمده از جامعه روحانیت با مشی اعتدالی اعلام داشتند.
پس از انتخاب روحانی همگرایی این نیروها برای حمایت از دولت یازدهم و بسامان سازی اوضاع سیاسی- اقتصادی کشور ادامه یافت. تلاش دولت یازدهم برای به سرانجام رساندن گفت وگوهای هسته ای و رفع چالش های جدی اقتصادی کشور سبب انسجام این نیروها شد.
در این شرایط بسیاری از ناظران از برآمدن گفتمان جدیدی تحت عنوان اعتدالگرایی سخن به میان آوردند. برخی دیگر اما اعتدالگرایی را تحت گفتمان اصلاح طلبی در فضای نوین کشور دسته بندی کرده و شماری از صاحبنظران نیز بر گزاره ایجاد فضایی متکثر و ورای تقسیم بندی های اصلاح طلب و اصولگرا انگشت نهاده اند.
از دید دسته ای از ناظران، افزون بر سیاست ها و موضع گیری های رییس دولت یازدهم در زمینه های گوناگون سیاست داخلی و خارجی، اقتصاد و مسائل فرهنگی که به مطالبات اصلاح طلبان دارای نزدیکی است، حمایت قاطبه اصلاح طلبان از روحانی در انتخابات و ورود نامزدهای اصلاح طلب به میدان انتخابات مجلس دهم با شعار حمایت از برنامه های دولت نمایانگر پابرجایی دوگانه اصولگرایی و اصلاح طلبی است به ویژه آنکه بسیاری از چهره های اصولگرا در آستانه انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم اعلام کرده اند در برابر روحانی نامزدهایی را به میدان خواهند فرستاد.
در برابر این ایده برخی می گویند دوره دوگانه سیاسی اصلاح طلبی و اصولگرایی به پایان رسیده است. همراهی جمعی از اصولگرایان با اصلاح طلبان در انتخابات اسفندماه پارسال مجلس شورای اسلامی که شکاف هایی جدی در بدنه نیروهای اصولگرا به وجود آورد از دلایل طرح این ایده است.
از این منظر، گسست نسلی بین چهره های اصلاح طلب، پیش و پس از انتخابات خردادماه ۸۸ سبب استحاله این گفتمان شده و به فروکاهش بسیاری از مفاهیم گفتمانی این جریان انجامیده است. همچنین، به موازات تلاش بسیاری از نیروهای اصولگرا برای پیدایش جریان سوم سیاسی که نمود آن را در شکل گیری «جبهه ایستادگی ایران اسلامی» می توان شاهد بود، گسست های دیگری نیز در میان اصولگرایان ایجاد شد.
در آستانه انتخابات مجلس نهم بسیاری از همراهان و همیاران دولت نهم و دهم تشکلی با عنوان «جبهه پایداری» تشکیل دادند؛ جبهه ای که بسیاری از آنان به عنوان نیروهای تازه نفس جریان اصولگرا راه رقابت با گروه های سنتی این جریان را در پیش گرفتند و با مواضع سیاسی تند و به ویژه مخالفت با دولت یازدهم راه خود را از اصولگرایان میانه جدا ساختند.
با توجه به مختصات فضای سیاسی کشور طی سال های اخیر بسیاری فضای گفتمانی جریان های سیاسی را فضایی در حال گذار از وضعیت اصولگرایی- اصلاح طلبی می دانند و شماری همچنان بر پابرجایی این دوگانه گفتمانی تاکید دارند.
روابط ایران و آمریکا در سی و هشت سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی همواره بر بستری از بی اعتمادی قرار داشته است. در این سال ها سیاست های آمریکا در قبال ایران با تغییر دولت یا رییس جمهوری، تغییر خاصی نداشته و بر همان روال خصمانه پیشین بوده است. روالی که با روی کار آمدن ترامپ، پیش بینی آینده همین سطح از روابط هم دیگر ساده نخواهد بود.
ترامپ از همان ساعت های نخست حضور در کاخ سفید، با امضای فرمانی تحریم های تازه ای را علیه ایران آغاز کرد و نشان داد که سیاست های بنیادی آمریکا در قبال ایران با تغییر رییس جمهوری تغییر نخواهد کرد و تنها ممکن است روش های تحریم و دشمنی دچار تغییرات نا محسوسی شود.
هرچند نگرانی هایی از آینده توافق برجام و مناسبات ایران و آمریکا در دوران ترامپ وجود دارد اما به باور صاحبنظران ترامپ در مسیردشمنی با ایران نخواهد توانست جهان را با خود متحد کند و این در درازمدت به نفع ایران خواهد بود. از سوی دیگر ترامپ به توافق برجام متعهد باقی خواهد ماند اما این احتمال وجود دارد که شرایط اجرای آن را دشوارتر کند.

 

منبع: ایرنا