رحمت الله حافظی عضو شورای شهر چهارم گفت: ارزان فروشی «شهروند» و «شهرآفتاب»، بدترین خاطره ام در شورای چهارم بود نمایشگاه شهر آفتاب را هزار میلیارد تومان واگذار کردند، اما حدود‌ هزار و ٦٠٠ یا‌ هزارو ٧٠٠ میلیارد تومان برای هزینه‌کرد آن مصوبه داشتند.

شهروند نوشت: مرد اصولگراي دولت احمدي‌نژاد كه خود را اخراجي آن زمان مي‌داند، وقتي وارد شوراي چهارم شد، به تفكري دلبسته بود كه مقابله‌كننده با فساد است اما يك‌ سال بعد وضعيت طور ديگري رقم خورد؛ «رحمت‌الله حافظی» متوجه شد كه رئيس شورا عزمي براي مبارزه با فساد‌هاي مديريت شهري ندارد به همين دليل در برابر او موضع گرفت و ديگر به او رأي هم نداد. يك‌بار هم قصد استيضاح محمد باقر قاليباف، شهردار تهران را داشت اما اعضا او را همراهي نكردند.

افشاگري درباره گزارش تلفيق‌ سال ٩٠، گزارش حسابرسي شهرداري، واگذاري سوله‌هاي مديريت بحران، تغيير كاربري زمين‌هاي سبز، استخدام‌هاي بدون ضابطه در مترو و اين آخري‌ها هم نبود امنيت در خط ٧متروي تهران دردسرها و تنش‌هاي زيادي را براي او رقم زد. حافظي در فصل انتخابات شوراي شهر با شلوغ‌شدن صف‌هاي ثبت‌نام، غايب ثبت‌نام‌كنندگان بود و از ورود به جمع كانديداهاي شوراي پنجم انصراف داد. از حالا تا سال‌هاي بعد اما خيلي از مردم شورای چهارم شهر تهران را با نام «رحمت‌الله حافظی» به یاد خواهند آورد؛ نماینده‌اي مستقل، منتقد و ماندگار.

او حالا به‌ عنوان رئيس سابق كميسيون سلامت و محيط‌زيست شوراي شهر تهران در صحبت از خاطرات خوب شوراي چهارم با «شهروند» كارنامه اينچنين دارد: «تعطيلي كارخانه شن و ماسه، رفع مشكل آلودگي آب برخي مناطق تهران و تعطيلي كارخانه ايرفو.» حافظي از تنش‌ها و درگيري‌ها دلگير نيست و آن را به حساب مسائل كاري خود مي‌گذارد و مي‌گويد: «بدترين خاطره‌ام در روزي رقم خورد كه فروشگاه شهروند و شهر آفتاب را به فروش گذاشتند.»

آقاي حافظي شوراي چهارم تمام شد و ديگر احتمالا ما خبرنگاران حوزه شهري شما را كمتر می‌بينيم. حالا كه در حال رفتن هستيد، می‌توانيد در مورد بهترين خاطره‌هايتان از شوراي چهارم حرف بزنيد؟

شوراي چهارم به‌رغم فراز‌و‌نشيب‌هاي زيادي كه داشت اما اتفاقات خوبي هم در آن به وقوع پيوست و صدور دستور توقف معادن شن و ماسه يكي از اين اتفاقات خوب بود. اين معادن كه جز تهديد زيست‌محيطي، تهديد جاني هم براي شهروندان بود چون ديواره‌هاي آن ١٣٥ متر عمق داشت و وجود ترك‌هاي روي آن احتمال ريزش آن را زياد می‌كرد. در اين صورت ممكن بود كه ديواره‌ها فرو بريزد و محلات را به درون خود بكشد.

وزرات صنعت و معدن به علت منقضي‌شدن پروانه برداشت از اين معادن، سازمان محيط زيست به دليل تهديد زيست‌محيطي و وزارت نيرو هم به دليل فاصله ٤ متري آن با عرض رودخانه كن از صاحبان اين كارخانه شكايت كرده بودند اما هيچ‌كدام نتيجه‌ای نداشت. به دنبال پيگيري‌ها و مكاتباتي كه با دادستاني داشتيم، توانستيم دستور توقف آن را بگيريم.

در مكاتبات صراحتا اعلام شد كه مسئوليت هرگونه خسارت جاني و مالي بر عهده شماست؛ بنابراين مداخله جدي دادستاني صورت گرفت. مورد ديگر كه بحث آلودگي آب تهران بود كه با رسانه‌ای‌كردن و جلب افكار عمومي باعث انتقال آب سد ماملو به ناحيه جنوب شرق و شرق تهران در‌ سال ٩٥ شديم و درنهايت آب اين مناطق هم به سطح استاندارد رسيد. مورد بعدي بسته‌شدن كارخانه ايرفو بود كه در دل مناطق مسكوني قرار داشت و چدن ذوب می‌كرد. در آن‌جا هم با حضور رسانه‌ها درنهايت توانستيم كار را به تعطيلي كارخانه برسانيم.

خاطره بد چه چيزي در خاطرتان مانده است؟

روزي فروشگاه شهروند و شهر آفتاب را به فروش گذاشتند؛ همان روز هم اين حرف را به دوستانم در شورا گفتم. البته از سه ماه قبل زمزمه‌هاي فروش شهروند و شهرآفتاب در صحن شورا شنيده می‌شد اما به‌رغم مخالفت‌هاي زياد اعضا، شهرداري تهران سه ماه بعد با لابي توانست نظرات موافق را به خود جلب كند.

اين طرح در جلسه‌ای با نمايندگان شهرداري به رأي گذاشته شد و به تصويب رسيد. معتقدم فروش شهروند و شهرآفتاب فروش سرمايه‌هاي شهر تهران بود. شهرداري از بانك شهر پول قرض گرفته بود و در بازپرداخت آن مانده بودند بنابراين اينها را به حراج گذاشتند. نكته‌ای كه بايد مورد توجه اعضاي بعد باشد اين است كه فعلا فروشگاه شهروند را حدود ٢٥٠ ميليارد تومان فروخته‌اند در حالي‌كه تنها برند «شهروند» چندين ‌هزار ميليارد تومان ارزش دارد. اين اقدام شهرداري جاي تعمق دارد.

اميدواريم كميته‌ای در شوراي پنجم مراحل آن را رصد كند و فرآيند واگذاري‌ها را تحت نظر داشته باشد. در قرارداد نمايشگاه شهر آفتاب هم مبلغي حدود‌ هزار ميليارد تومان لحاظ كردند در حالي ‌كه در شورا بيش از اين مبلغ مصوبه داشتند؛ يعني حدود‌ هزار و ٦٠٠ يا ‌هزارو ٧٠٠ ميليارد تومان براي آن هزينه كردند.

فكر می‌كنم اين موارد بايد مورد استفاده قرار بگيرد. ماجراي پلاسكو هم يكي ديگر از خاطرات تلخ ما در شوراي پنجم بود كه موجب كشته‌شدن پرسنل شهرداري شد. اين اتفاق می‌توانست تلفات جاني نداشته باشد چون آتش‌سوزي به صورت طبيعي در همه جاي دنيا اتفاق می‌افتد ولي مهم اين است كه تلفات جاني نداشته باشد اما متاسفانه سوء‌مديريت باعث وقوع چنين حادثه تلخي شد.

در شورا يكي از افرادي بوديد كه به خاطر مواضع‌تان مورد هجوم برخي از اعضا به‌ويژه رئيس شورا بوديد. در آن روزهاي پرتنش چطور؟ ناراحت نشديد؟

اينها مهم نيست. وقتي نمايندگي مردم را داريد و صادقانه كار می‌كنيد، اين اتفاقات مهم نيست. اين رفتارها را به حساب مسائل كاري خود می‌گذارم و از اينكه چنين رفتارهايي با من شد، دلگير نيستم؛ اما متاسفم ظرفيت‌هايي كه از آنها می‌شد براي افزايش آرامش مردم استفاده كرد با ديد بسته اين‌طور به هدر رفت. اين پتانسيل براي نتيجه‌ای كه انتظار می‌رفت، خرج نشد اما اميدوارم شوراي بعدي كه طبعا ديگر اين مقاومت‌ها را ندارد از ظرفيت مشاوره‌ای فني كمك بگيرد و بتوانيم اين خلأيي را كه در ١٢‌سال گذشته شاهد بوديم، در مدت كوتاهي جبران كنيم.

فكر می‌كنيد چه اتفاقي بايد در شوراي چهارم می‌افتاد كه نيفتاد؟

اگر نيت‌ها و رفتارها مبتني بر صداقت بود، اتفاق ديگري رقم می‌خورد آن هم در صورتي كه هر ٣١ نفر خود را نماينده مردم احساس می‌كردند و می‌خواستند در راستاي منافع مردم گام بردارند. هيچ دليلي وجود نداشت كه نيمي از جلسات شورا پشت درهاي بسته برگزار شود.

اگر من خود را نماينده مردم تلقي می‌كنم، فعاليت صادقانه داشته باشم، می‌گويم بگذاريد موكلان من بدانند كه در صحن شورا چه تصميمي می‌گيرم؛ چرا پشت درهاي بسته و در خفا تصميم گرفته شود؟ اين اولين گام جهت شفاف‌سازي است، اگر درها باز می‌شد و در حضور اصحاب رسانه تصميم‌گيري می‌شد، هيچ‌گاه بين آن چيزي كه در صحن شورا رخ می‌داد، آن چيزي كه نمايندگان ابراز می‌كردند و آنچه كه اعضا در انظار عمومي مصاحبه می‌كردند، تفاوتي شاهد نبوديم.

ما می‌ديديم كه آقايان در جلسات غير علني حرفي را می‌زنند و در مصاحبه با اصحاب رسانه حرف ديگري می‌زنند؛ آن هم به‌طور كاملا متضاد. اين رفتارها از صداقت و شأن نمايندگي به دور بود. اگر اين شفاف‌سازي‌ها صورت می‌گرفت، رانت ايجاد نمي‌شد. وقتي در مورد باغات تصميم می‌گيريد، چرا بايد در جلسات غير علني باشد؟ معتقدم بايد از قبل دستور جلسات روي سامانه شورا باشد و صاحب ملكي كه می‌خواهد در مورد آن تصميم بگيرد همه چيز را بداند، حتي اين امكان را در اختيارش بگذاريد كه در سالن مجاور شورا مسائل را به ‌طور زنده ببيند.

بايد بگذاريد، بداند آيا ملك او باغ تلقي می‌شود يا نمي‌شود؟ ميلياردها تومان پول جا‌به‌جا می‌شود، ولي وقتي اجازه دسترسي به اطلاعات به آنها نمي‌دهيد براي عده‌ای كه به اين اطلاعات دسترسي دارند، رانت ايجاد می‌كنيد. زميني كه هيچ ارزشي نداشته با اين تصميم باارزش می‌شود، عده‌ای آن را می‌خرند و از ارزش افزوده آن استفاده می‌كنند يا بالعكس.

در صورت نبود اين شفاف‌سازي اطلاعات زميني كه در حالت عادي ارزش داشته است و با يك تصميم شورا از ارزش آن كاسته می‌شود را می‌توانيد به كسي برسانيد و قبل از اين‌كه تصميمات در سامانه‌هاي شهرداري بنشيند، آن را به فردي كه مطلع نيست، بفروشيد كه آن فرد دچار خسران می‌شود؛ متاسفانه اين مسائل قابل پذيرش نيست.

طرح حفاظت از باغات تهران براي سومين‌بار به صحن شوراي شهر آمد و البته رد هم شد، شما محدوديت‌هاي اين لايحه را به نفع حفظ باغات تهران مي‌دانستيد اما آقاي چمران معتقد بودند كه محدوديت‌ها ما را به دوران قبل از مصوبه برج-‌باغ‌ها باز مي‌گرداند. او البته بعدتر در گفت‌وگويي اشاره كرد كه معاونت شهرسازي و معماري شهرداري تهران گزارشي دارد كه نشان مي‌دهد تخريب باغات در دوره قبل از مصوبه برج-باغ‌ها بسيار زياده بوده است.

آقاي چمران در پاسخ به اين سوال «شهروند» كه آمار تخريب باغات در آن زمان چقدر بوده است؟ دقيقا اين جمله را بيان كرد: «آن‌قدر آمار تخريب باغ‌هاي تهران در آن دوران (منظور دهه ٧٠ و اوايل دهه ٨٠ است) زياد بوده است كه رويمان نمي‌شود آن را اعلام كنيم.» آيا واقعا آماري در اين زمينه وجود دارد؟ و در كل پاسخ‌تان به اين موضعي كه دارند، چيست؟

سوال از آقاي چمران اين است كه اگر مالك زمين و ملكي كه كاربري باغ دارد، بداند كه در صورت خشك‌كردن باغ و تبديل آن به زميني باير باز هم اجازه ساخت‌وساز به او نمي‌دهند آيا باز هم باغ را خشك خواهد كرد؟ اين اتفاق مي‌افتد چون در اجراي قانون تعلل شده است وگرنه باغ، باغ است، حتي اگر خشك شود. وقتي در ٣٠‌درصد باغي كه درخت سالم دارد، اجازه ساخت‌وساز داده مي‌شود نتيجه تخريب باغ است.

مي‌بينيد كه چه اتفاقي افتاد ٤‌هزار هكتار از باغ‌هاي تهران را از بين بردند اما اگر با قدرت مي‌ايستاديد كه باغ، باغ است اين اتفاق نمي‌افتاد. حتي اگر درختان هم خشك مي‌شد، نبايد به مالك اجازه ساخت‌وساز داده مي‌شد و در ازاي آن حتي بايد از او جريمه هم گرفته مي‌شد تا مجددا درختان باغ را احيا كند.

چون باغ را خشك مي‌كردند به آنها اجازه ساخت‌وساز داده شد؛ اين رفتار غلط است! در آن زمان طبق قانون اگر مالك درختان را خشك مي‌كرد، مي‌توانستيد از قوه قضائيه دستور مصادره زمين را بگيريد اگر در اين كار هم موفق نبوديد- چون گفته مي‌شود در آن زمان هيچ‌وقت دستور مصادره زمين داده نشد- زمين كه خشك شد چرا اجازه ساخت‌وساز داديد؟ چرا به همين بهانه مصوبه برج-باغ‌ها را تصويب كرديد؟ حتي اگر زمين خشك بود بايد مالك را با جريمه مجبور به كاشت درخت مي‌كرديد. حرف‌هايي كه زده مي‌شود واقعا قابل‌پذيرش نيست.