پرويز کرمي؛ دبیر ستاد توسعه فرهنگ علم، فناوری و اقتصاد دانش بنیان

بعضي از اين اروپاييها به خودشان مي‌نازند که اصلا دندان عقل ندارند. يعني در طول دهه‌ها و سده‌ها، جهش ژنتيکي کرده‌اند و دندان عقلشان که به‌جز ايجاد درد و دردسر به هيچ کار ديگري نمي‌آيد، از مجموعه دندان‌هايشان رخت بر بسته است. فکشان کوچکتر شده و جايي براي مزاحم‌ها ندارد ديگر. و بعد، همين موضوع را نشانه پيشرفت و برتريشان مي‌دانند و حسابي به خودشان مي‌بالند از اين جهش. البته باز هم تاکيد کنم که بعضي‌هايشان اينطوري هستند، نه همه‌شان.
اصولا جهش و پيشرفت دو تا نقيضه با هم دارند. هم حال آدم را خوب مي‌کند و هم چهرهاش را مي‌تواند بد بکند. «بد» از اين جهت که غرور و تفرعن و تبختر، چنان گريبان آدم را مي‌گيرد که انسان بودن را بس نمي‌داند و به دنبال خواسته‌هاي بيشتري است. به همين خاطر است که قديمي‌ها مي‌گويند «خدا خر را شناخت و به او شاخ نداد»، اما فرشتگان انسان را شناختند و از علم و ارادهاي که خداوند به ايشان داد، به رعشه افتادند و سجده کردند، الا شيطان. پس اينکه مقام انسان، خود يک فضيلت و برتري است، کار را بايد براي ما تمام کند و از خودبرتربيني و خودبزرگبيني رهايمان سازد و داشتن و نداشتن دندان عقل، غرّهمان نکند.
با همه اين اوصاف، حس حرص و رقابت از ما جدايي‌ناپذير است. ما همگي دوست داريم که پيشرفت کنيم. نه اينکه فقط دوست داشته باشيم، گرايش روحانيمان همين است؛ «ما ز بالاييم و بالا ميرويم». حالا اين وسط بالا رفتن و بزرگتر شدن ميتواند با کمک ديگران باشد و همچنين مي‌تواند پا گذاشتن روي سر و گردن بيچارگان. ملت ما و مليت ما، در تاريخش، نشان‌هاي بسياري دارد از اينکه هم دوست داشته بالا برود و هم ديگران را به بالا برساند. دوران طلايي علم گرچه افتخاري است براي همه مسلمانان، اما ايرانيان، شاگرد اول اين ماجرا بوده‌اند و هيچکس هم نمي‌تواند و نمي‌خواهد که ترديدي در آن داشته باشد.
رهبر فرزانه انقلاب اسلامي، چندي پيش در ديدار نخبگان و جوان و استعدادهاي برتر علمي، نکته‌هاي نغز و روشني بخشي را بيان کردند که ظلم به هم خواهد بود اگر توجهي جدي به آن نکنيم. «نخبگان، نعمت‌هاي الهي هستند و بايد شکر اين نعمت را بجا آورد. من عميقاً و قوياً، نخبه‌باور هستم و مسئولان نيز بايد باور کنند که نخبه داريم و اين نخبه‌ها مي‌توانند سرنوشت کشور را تغيير دهند.» مگر نه اين است که عدهاي از نخبه‌هاي ما، همين الان دارند آن طرف دنيا، روي سرنوشت يک کشور تاثير مي‌گذارند و چهبسا سرنوشت دنيا را تغيير مي‌دهند. نمي‌توانند سرنوشت مملکت خودشان را تغيير دهند؟ چراکه نه. همينهايي که در داخل کشور هستند يا آنهايي که بعد از مدتها به وطن بازگشته‌اند، آنقدر قدرت و همت و حميت دارند که دنيا حسرت نداشتنشان را مي‌خورد و به ما حسودي مي‌کند. ما آنقدر نخبه رسمي و غيررسمي داريم که الي الابد شکرگزاريمان، کفاف نميدهد؛ اما همانطور که آن پير فرزانه تاکيد کرده‌اند، «باور» به داشتن اينها، «باور» به توانايي‌هاي اينها، «باور» به تاثيرگذاري اينها و «باور» به کسب اقتدار اينها، لازم و ضروري است، خرج کار است. انگيزه جهش و شتاب است.
نخبههاي واقعي را مي‌شود از روي «کپيگريزي»شان شناخت. نخبه‌هاي واقعي به اشرفيتشان واقفند. دائما به ياد مي‌آورند که روح خدايي بر کالبدشان دميده شده است. پس، دائما به دنبال خلق کردن هستند. به دنبال ساختن هستند. از آباد کردن جاني دوباره مي‌گيرند. «مونتاژکاري» را مذموم ميدانند. مگر همان قدرقدرتان عرصه صنعت جهان از تجربههاي گذشتگان ما و حضور و نبوغ نخبگان امروزمان بهره نميبرند؟ شتاب علمي و جهش‌هاي فناوري با باور به نخبگان و ميدان دادن به آنان، علم و فناوري ما را به سمت واقعيتر شدن سوق خواهد داد. در ميان، «تقوا»ي نخبگان همه مشکلات و موانع را پشت سر خواهد گذاشت. مشکلات هميشه هست، کاستي‌ها هميشه هست. صبر و تقوا با بزرگترين رنج‌ها، آنچنان ميکند که قطره‌هاي باران با سنگ خارا. هر گام، نخبه‌ها، هزاران برکت با خود ميآورد. تنها لازم است که تا فصل برداشت، بيقراري نکنيم. بنابراين «نخبه‌باوري» بايد که از دو سو انجام شود؛ از سمت مسئولان و از جانب نخبگان. تکليف مسئولان که روشن است و نخبگان هم بايد به خودشان و اهميت حضورشان، بيش از پيش باور و ايمان داشته باشند تا کارها سهل تر شود.
ما به داشتن دندان‌هاي عقلمان مي‌نازيم. همينطور که به هر آنچه باري‌تعالي به ما و ملت ما عطا کرده، مي‌نازيم و شکرگزارشان هستيم. شرايط امروز و جهت‌گيري کشور طي سالهاي گذشته که به اقتصاد دانش‌بنيان و اقتصاد مقاومتي بهاي بسيار داده است، بهترين فرصت براي جوانان به منظور افزايش ايمان، تلاش علمي در جهت پيشرفت و برطرف کردن اشکالات خواهد بود و ما نيز همچون رهبر فرزانه انقلاب مطمئنيم که «شما جوانان، ايراني به مراتب بهتر، پيشرفته‌تر و منظم‌تر، پيشِ رو خواهيد داشت.» انشاءالله.