عدم اينده نگري برخی از مديران سازمانهاي دولتی و خصوصی و غافلگيري انها در برابر رويدادهاي مختلف نظير زلزله كرمانشاه، بيانگر سبك مديريتي خاصی است که به ان مديريت واكنشي گفته مي شود.

به گزارش خبرگزاری یوپنا محمد علی سرلک طی یاداشتی به بررسی علمی زلزله اخیر کرمانشاه پرداخت.

عدم اينده نگري برخی از مديران سازمانهاي دولتی و خصوصی و غافلگيري انها در برابر رويدادهاي مختلف نظير  زلزله كرمانشاه، بيانگر سبك مديريتي خاصی است که به ان مديريت واكنشي گفته مي شود. مقاله ذيل به تشريح اين مساله و راهكارهاي مديريت آن پرداخته است.

مدیریت علم و هنر ایجاد تفاوت های مثبت و معنی دار است. به عبارت دیگر،مدیریت، تجسم وضع مطلوب و تحقق این امر از طریق برنامه ریزی، سازماندهی، هدایت و نظارت است. آنچه که از تعریف مدیریت بر می آید شکل دهی به آینده و تحولات آینده است. بنابراین، آینده نگری جزء لاینفک مدیریت است. در عرصه عمل، مدیرانی موفق ترند که بتوانند بنحو بهتری آینده و تحولات آتی محیطی را پیش بینی نموده و بر آن اساس اقدامات خود را طرح ریزی و اجرا نمایند.

در کشور ما و در سازمان های اداری و اجرایی کشور، سبک خاصی از مدیریت مشاهده می شود که می توان آن را  مدیریت واکنشی یا مدیریت بر مبنای واکنش (Management by Reaction ) نام گذاشت. در این سبک از مدیریت ، مدیران در واکنش به رویدادهایی که آن ها را غافلگیر نموده است، شروع به تلاش و تکاپو نموده و دست به اقدامات مدیریتی محدودی می زنند و یا بعضا انگشت اتهام را به سوی افراد دیگر دراز می نمایند.

وقوع رویدادهایی چون زلزله کرمانشاه، خشک شدن آب دریاچه ارومیه، ظهور ریزگردها و سفید بالک ها (مگس های سفید ) در ایام خاصی از سال و در بخش هایی از کشور، ریزش معدن یورت در استان گلستان، فرو ریختن ساختمان پلاسکو در تهران، برخورد قطارهای مسافری در محور سمنان، تعطیل شدن برخی فروشگاه های زنجیره ای در کشور بدلیل کاهش تقاضا و نظایر آن ،نمونه ای از رویدادهایی است که مدیران سازمان های ذیربط را غافلگیر نموده و آنها را به انجام واکنش های محدود به منظور پاسخگویی به افکار عمومی وادار نموده است(نظیر بازداشت پیمانکار بیمارستان تازه تاسیس اسلام آباد غرب که بر اثر زلزله تخریب شد).

مرور تحلیل ها و گزارش های کارشناسی تهیه شده بعد از وقوع این گونه رویدادها  نشان می دهد که زمینه برای وقوع  این حوادث یک شبه بوجود نیامده است ، بلکه عدم آینده نگری و عدم پیش بینی این گونه رویدادها و مسائل در زمان مناسب و عدم برنامه ریزی برای رفع آنها از سوی مسئولین ذیربط زمینه ساز اصلی وقوع آنها بوده است.

از منظر علمی و در تعریفی ساده ، برنامه ریزی به معنی تعیین اهداف آتی و مشخص نمودن راه نیل به این اهداف است. برای تضمین رسیدن به اهداف آتی، مدیران دست به سازماندهی می زنند و وظایف افراد را مشخص و بین آنها هماهنگی ایجاد می کنند. مدیران با ایجاد انگیزه در افراد و تاثیر گذاری بر آنان (هدایت ) سعی می کنند که اهداف ترسیم شده را جامه عمل پوشانده و در این راستا سعی می کنند از طریق مقایسه اقدامات انجام شده با برنامه ها (نظارت )، افراد را در مسیر درست تحقق اهداف قرار دهند. بنابر این با تدقیق در وظایف مدیریت متوجه می شویم که فرایند مدیریت درست و علمی همیشه با برنامه ریزی برای کاهش تهدید ها و  نقاط ضعف عملکردی و یا بهره گیری از فرصت های پیش رو و افزایش نقاط قوت آغاز و بدنبال آن سایر وظایف مدیریتی نظیر سازماندهی، هدایت و نظارت برای تحقق اهداف تعیین شده ، تعریف و اجرا می گردد.. بر این اساس ،مدیریت چیزی جز آینده نگری و تحقق وضع مطلوب نیست.بنابراین، مدیرانی که فاقد شایستگی لازم بوده و یا اسیر کارهای روزمره می شوند و آینده نگری و تلاش برای تحقق وضع مطلوب را کنار می گذارند، و مدیریت آنها محدود به انجام واکنش در برابر رویدادهای مختلف می شود، در حقیقت مدیر نیستند و از مدیریت چیزی جز عنوان آن را یدک نمی کشند.

از دیدگاه نظریات پشتیبان علمی، نظريه مديريت واکنشی ، بر نظرياتي چون پنجره هاي شكسته سازماني، نظريه سيستمي، نظريه اثر پروانه اي،قانون مورفي، قانون ۲۰-۸۰، حد بي كفايتی پيتر، جريان هاي شكافنده سازماني و نظاير آن مبتنی می باشد.

در سازمان هایی که با سبک مدیریت واکنشی اداره می شود، چهره سازمان و برند آن در نگاه ذینفعان تخریب، و به دلیل کاهش اعتماد ذینفعان و کاهش سرمایه اجتماعی ،سازمان در بلند مدت با مشکلات جدی روبرو می شود.

به منظور اجتناب از سبک مدیریت واکنشی در اداره سازمان ها رعایت نکات ذیل ضروری می باشد.

  1. پیدا کردن و ترمیم پنجره های شکسته سازمانی. پنجره شکسته سازمانی هر آن چیزی است که بی توجهی به آن از سوی مدیریت سازمان،به حساب مدیریت نامناسب یا سوء مدیریت مدیران گذاشته می شود. مثل بی توجهی به تذکر کارشناسان در خصوص ضعف سیستم نظارتی و یا عدم رعایت استانداردهای کاری.
  2. شایسته سالاری و استفاده از مدیران حرفه ای و آشنا به مفاهیم کلیدی مدیریت. مدیران حرفه ای با بهره مندی از نگاه راهبردی و با استفاده از تکنیک های علمی مدیریت نظیر کایزن (بهبود مستمر) جلوی اتلاف ها ،دوباره کاری ها و نقائص سیستمی را می گیرند.
  3. برنامه ریزی برای کاهش تهدید ها و نقاط ضعف عملکردی و یا بهره گیری از فرصت های پیش رو
  4. آموزش مستمر نیروی انسانی برای مدیریت بحران ها
  5. توجه به قانون مورفی و ایجاد آمادگی برای پاسخ احتمالی.طبق قانون مورفی همیشه اتفاقات در بدترین حالت و نامناسب ترین زمان اتفاق می افتد. مثلا اگر زلزله در ساعت یک بعد از نیمه شب و در فصل زمستان اتفاق بیفتد چکار کنیم.
  6. استفاده از قانون ٨٠/٢٠( با بيست درصد اقدامات مي توانيم مانع رخداد هشتاد درصد حوادث شويم).
  7. شناسایی جریان های شکافنده سازمانی. شناسایی امواج و نیروهایی که ارکان سازمان را به هم می ریزد و سازمان و مدیریت آن را به برخورد واکنشی و انفعالی وادار می کند. مثل تزریق نامدیران و افراد فاقد شایستگی به سازمانها.