از زمان برگزاری موفق مراسم رونمایی استیوجابز از گوشیهای همراه IPhone در ژانویه سال ۲۰۰۷ به این سو، موجی نوین از رونمایی محصولات جدید و سبقت برای ثبت سریعتر نوآوری توسط شرکتهای عظیم و بزرگ جهان شروع شده است. تحلیل محتوای سخنان جابز در آن مراسم تاریخی (که فیلم آن به زبان فارسی نیز به راحتی در اینترنت یافت می شود) نشان می دهد که پرتکرارترین کلمات، نام شرکت سازنده و بعد عبارت "ما" بوده است. او بارها و بارها از تلاش خودش و همکارانش برای ارایه محصولی انقلابی گفت. این سخنرانی چنان تحسین برانگیز بود که کمتر کسی بیادش ماند که در تحلیلها از موفقیت این غول اقتصاد نواوری، از شبکه تامین مواد اولیه و زنجیره پیمانکاران اپل در سراسر جهان بپرسد و نقش آنها را در تحقق این دستاورد بشمارد. همچنان که در مراسمهایی که برای رونمایی از محصولات دیگر شرکتهای عظیم (مثلاً خودروسازها، تولید کنندگان رباتها و دستگاههای دیجیتال و …) دیده می شود.
آنچه که در روی پرده این مراسمها می بینیم، بخشي از واقعيت و نه تمام آن است. آنچه كه جا مانده، به نقش شركتهاي كوچك و متوسط در زير پوست نوآوريهايي است كه به نام شركتهاي عظيم و چند رشته اي به بازار عرضه مي شوند. نشان تجاری (برند) قدرتمند و شبكه توزيع شركتهاي مادر چند رشته اي، باعث شده است تا بسياري از نوآوريهاي شركتهاي كوچك را بخرند (و حتي بعضاً كل شركت را بخرند) و با بهره گیری از آنها محصول نهایی را به بازار عرضه کنند. در چنین شرایطی حتي كوچكترها هم ترجيح مي دهند نوآوريهاي خود را با با بنگاههاي عظيم شركت شوند و نوآوريها با اعتبار تجاري برند، شبكه گسترده عرضه و تجربيات و يادگيريهاي پيشين بنگاههاي بزرگ، به بازار عرضه شود. چنين نمودهايي نبايد سیاستگزاران توسعه صنعتی در کشورهای درحال توسعه را از تحلیل آنچه در پوسته زيرين در جريان است باز بدارد و روندها به سمت "نوآوريهاي شبكه اي" و "نوآوري باز" را فراموش کنند.
هنري چسبرو در كتاب وزين "نوآوري باز" چهار عامل را پيشران توسعه نوآوري باز (يا نزول نوآوري بسته) مي داند.
- افزايش دسترسي به نيروي كار دانش و ماهر و جابه جايي بيشتر آنها
- گسترش بازار سرمايه گذاري خطر پذير (Venture Capitalists)
- تعدد گزينه هاي بيروني براي ايده هاي روي قفسه مانده
- توان فزاينده تامين كنندگان بيروني و امكان برون سپاري
از این میان توان فزاینده تامین کنندگان بیرونی و امکان برون سپاری به آنها نقشی محوری تر دارد. جایی که انبوهی از شرکتهای کوچک و متوسط سهم بیشتری از فعالیت تحقیق و توسعه جهانی را به عهده گرفته و نقشی مکمل در خلق محصولات جدید توسط شرکتهای عظیم دارند.
ممکن است بپرسیم ندیدن این نقش چه زیانی به حال کشورهای در توسعه دارد؟
برای بسیاری از سیاستگزاران، ندیدن این نقش به معنای تخصیص بیشتر بودجه و تسهیلات به شرکتهای عظیم است. جایی که برای تکرار الگوی موفقیت شرکتهایی عظیم و موفق جهان، فقط لایه پوسته آن دیده شده و مبنا بر حمایت از صنایع بزرگ و مادر گذاشته می شود. این در حالی است که در تحلیل دقیقتر مدل موفقیت این شرکتها در کشورهای در حال توسعه، زنجیره ای از شرکتهای کوچک و متوسط (SMEs) نوآور را می بینیم که كه سوار بر چتر حمایتی سرمايه گذاران خطرپذير، به تحقیق و توسعه عمیق و تک رشته ای پرداخته و دستاوردهیا خود (و بعضا تمامی یا بخشی از سهام خود) را به شرکتهای عظیم و چند رشته ای می فروشند. حتی بعضا در این میان شرکتهای متوسط، واسط میان شرکتهای کوچک و عظیم شده و ابتدا دستاوردهای کوچکترها توسط متوسطها خریداری می شود و سپس سرجمع آنها به شرکتهای عظیم فروخته می شود. چنین زنجیره ای است که مکمل دستاوردهای واحد تحقیق و توسعه شرکتهای عظیم و بزرگ است و باعث عرضه و رونمایی مداوم محصولات نوآورانه توسط آنهاست.
نمایشها و رونمایی های رسانه ای و خوش آب و رنگ، همچنان دل مصرف کنندگان را با خود خواهد برد و حتی شاید روزی رونمایی ای باشکوهتر از رونمایی خاطره انگیز جابز در ابتدای سال ۲۰۰۷، رخ دهد. جایی که همه چیز به نام یک شرکت تمام می شود و همه برای آن سوت می زنند؛ اما سیاستگذاران و برنامه ریزان را هوشیاری مضاعفی نیاز است تا عوامل پشت صحنه را هم فراموش نکنند. مسیر توسعه اقتصاد مدرن از تعامل شرکتهای بزرگ با کوچکها و از بسترسازی بنگاههای متوسط و نهادهای مالی حامی آنها (نظیر سرمایه گذاران خطرپذیر و بازارهای مالی OTC نظیر فرابورس) می گذرد. برای توسعه نوآوری در اقتصاد کشورهای درحال توسعه نگرشی همه جانبه نیاز است. هم به بازیگران روی صحنه و هم به زنجیره انبوه عوامل پشت صحنه.