شاید این ادعا عجیب به نظر برسد اما اغراق نیست که گفته شود صدور مجوز خروج از کشور در سال گذشته به متهم معروف در پرونده های جنجالی (مانند کهریزک، زهرا کاظمی و تأمین اجتماعی) برای زیارت اربعین در ایام محاکمه، ضررش برای نظام اسلامی بسیار بیشتر از صدو مجوز ورود به کشور به رئیس سازمان سیا است.
۲٫ اهمیت این رفتار اسلامی مسئولان انتظامی، آن وقت معلوم می شود که توجه کنیم که پلیس می توانست پس از پخش این کلیپ در شبکه های اجتماعی، اطلاعیه ای امنیتی به شرح ذیل صادر کند که نظیرش را در گذشته از طرف نیروی انتظامی و دستگاهها و نهادهای دیگر دیده ایم؛
«اخیرا دشمنان انقلاب که ارتباطشان با اجانب روشن است برای تضعیف نیروی انتظامی، بخشی گزینشی از یک کلیپ را در فضای مجازی منتشر کرده اند تا به خیال خام خود، مردم شهیدپرور را نسبت به پرسنل خدوم نیروی انتظامی بدبین کنند. این حرکت مذبوحانه که در خیانت بار بودن آن همین بس که مورد استقبال رسانه های شناسنامه دار بیگانه واقع شده و نوعی فرار به جلو است، به قصد تطهیر عیاشان و ترویج اباحیگری صورت گرفته و بخشی از پروژه نخ نمای جنگ نرم علیه نظام مقدس اسلامی است. به اطلاع امت شریف ایران می رساند: پلیس امنیت نیروی انتظامی همه افراد دخیل در تهیه این خوراک برای رسانه های بیگانه را (از جمله کسی که فیلم دوربین مدار بسته را منتشر کرده) شناسایی و بازداشت کرده است». (بدیهی است حساب مسائل و تهدیدهای واقعا امنیتی از مسائل بی شماری که بی جهت با آنها مواجهه امنیتی می شود جداست).
۳٫ آنچه جای تبریک به فرماندهان نیروی انتظامی در برخورد اخیر را دارد این تدبیر آنان است که به جای «جمع کردن» یک حادثه، در پی «حل کردن» آن بودند؛ یعنی به جای فرافکنی، نیت خوانی، ربط دادن به دشمنان خارجی، تهدید انتشاردهنده به جای مجرمان و به جای اصرار بر اینکه هیچ گردی بر دامان نیروی انتظامی ننشسته و نخواهد نشست، به دنبال ریشه یابی مشکل، برخورد منصفانه و اقناع اذهان جامعه بودند و با این برخورد منطقی و غیرطلبکارانه، موفق هم شدند.
۴٫ اگر به شایعات مهمی که در شبکه های اجتماعی پخش می شود پاسخ قانع کننده ای داده نشود و به جای رفع شبهات اصلی در اذهان، شاکیان و یا عاملان انتشار تهدید شوند، خود بدترین نوع دامن زدن به «نفوذ» دشمنان است، زیرا تأثیر این نفوذ، در«اذهان» مردم یعنی همان پشتوانه اصلی نظام است. بر خلاف تصور برخی، نفوذی که باید بیش از هر نفوذ دیگری نگران آن بود نفوذ از طریق رفت و آمد چند خارجی نیست؛ بلکه نفوذ این تصور، غلط یا درست، به درون ذهن مردم است که عدالتخانه نظام ما «دردانه» و بلکه «دردانه ها» دارد.
۵٫ شاید این ادعا عجیب به نظر برسد اما اغراق نیست که گفته شود صدور مجوز خروج از کشور در سال گذشته به متهم معروف در پرونده های جنجالی (مانند کهریزک، زهرا کاظمی و تأمین اجتماعی) برای زیارت اربعین در ایام محاکمه، ضررش برای نظام اسلامی بسیار بیشتر از صدو مجوز ورود به کشور به رئیس سازمان سیا است. اولی موجب نفوذ بی اعتمادی در عمق اذهان مردم و تهدیدی پنهان و بسیار جدی علیه آینده نظام است که تقریبا التیام ناپذیر است، ولی دومی انحرافی در سیاستمداران است که با اراده ملتی که به نظامشان اعتماد دارند و با اقدام متقابل رهبر انقلاب علاج پذیر است.
۶٫ تخلفات گسترده واقعی در کشور در سطوح و انواع مختلف نشان می دهد که نزد بسیاری، ترس از خدا و کیفر الهی (عامل بازدارنده اول) چندان کارساز نبوده است و وجدان ها (عامل دوم) هم نقش بازدارندگی خود را برای این عده از دست داده اند. در این میان آنچه خوشبختانه همچنان کارساز بوده و خواهد بود ترس از رسانه و به تعبیر دیگر ترس از مردم (عامل سوم) است. ملتمسانه خواهش می کنم این یکی را دیگر ناکار نکنیم؛ البته در آنجا که با طی شدن روال قانونی صورت بگیرد بدون آنکه با دستورات و قیود پی در پی، رسانه را در برخورد با فساد به شیری بی یال و دم و اشکم تبدیل کنیم.
۷٫ سخن پایانی و جان کلام این است؛
بزرگترین ضربه ای که از ابتدا تا کنون بر نظام جمهوری اسلامی وارد شده است، نه از ناحیه صدام بوده است و نه منافقین، نه آمریکا و نه اسرائیل، نه قاتلان مطهری و بهشتی و نه هیچ فرد یا گروه دیگر. آنها هرگز نتوانستند ضربه ای کاری از «درون» نظام اسلامی به آن وارد کنند. بزرگترین خیانت را یک جمله نادرست به این نظام کرده و می کند؛ جمله ای که مانند موریانه به تدریج، پایه اعتماد مردم به نظام را در قلوب و اذهان آنان خورده و می خورد و خطرناکترین مصداق نفوذ است. آن جمله این است که «تخلفات مجرمان درشت وابسته به نظام تا زمانی که با نظام مسأله پیدا نکرده اند باید پنهان بماند تا مردم به نظام بدبین نشوند». نتایج معکوس این جمله را ولو بعضا به آن عمل شده باشد امروز به خوبی می بینیم. البته امروز مبارزه با این عبارت مهلک از هر زمانی مشکلتر است چرا که این القای غلط، منجر به نفوذ مفسدانی شده است که بقای خود را در گرو بقای اعتبار این جمله می بینند.