حمله بی سابقه مصباح یزدی به هاشمی رفسنجانی و روحانی
حمله بی سابقه مصباح یزدی به هاشمی رفسنجانی و روحانی

*در همان ایام دفاع مقدس من خودم از برخی شخصیت های طراز اول امروز شنیدم که می گفتند که ما تا کی باید با آمریکا بجنگیم! همین ها طراحی کردند و جام زهر را به امام نوشاندند و الان هم به این کار افتخار می کنند.

آیت الله مصباح یزدی اظهار داشت: کسانی که از فتنه حمایت کردند،در حقیقت به جریان ضد انقلاب تنفس مصنوعی دادند و متأسفانه برخی از آن افراد همچنان در آن راهی که می رفتند، قدم می گذارند.
به گزارش «یوپنا»؛ وی در بخش دیگری گفت: در همان ایام دفاع مقدس من خودم از برخی شخصیت های طراز اول امروز شنیدم که می گفتند که ما تا کی باید با آمریکا بجنگیم! همین ها طراحی کردند و جام زهر را به امام نوشاندند و الان هم به این کار افتخار می کنند.
گزیده گفتگوی ۹ دی با آیت الله مصباح در زیر می آید:
*{در پاسخ به سئوالی در مورد ماجرای نهی} اگر منظور شما این است که بنده از نظر واقعی و قلبی ایشان اطلاع دهیم، جوابش این است که بنده از آن خبر ندارم، اما اگر منظور شما این است که برداشت ما از فرمایش ایشان چیست، آنچه بنده می‌فهمم این است که ایشان پیش بینی می کردند که در یک شرایط خاصی روند انتخابات به سمتی خواهد رفت که فضای احساسات بر فضای تعقل در انتخابات غلبه پیدا خواهد کرد و این دو قطبی احساسی فضایی ایجاد خواهد کرد که در نهایت انتخاب مردم دائر مدار دو نفری می شود که هیچ کدام صلاحیت کافی را ندارند، و این به ضرر کشور است و مصلحت این است که زمینه باز باشد، افراد دیگری که صلاحیت دارند مطرح شوند تا به دور از فضای احساسی انتخاب نهایی صورت بگیرد. فکر می کنم مصلحت کشور این است که امر دائر مدار بین دو نفری نشود که درست نقطه مقابل یک‌دیگر باشند، زیرا این وضعیت مفاسدش طبعاً‌ بیشتر است. ایشان می خواهند اگر مردم خواستند واقعاً‌ آن کس که اصلح هست را انتخاب کنند،زمینه با ایجاد یک فضای معقول فراهم باشد. فکر می‌کنم این دو قطبی بودن مضر و منفی،معنایش این نیست که رقابت نباشد، زیرا طبعاً و نهایتاً‌ و حتماً‌ باید فضا انتخاباتی باشد. طبعا در آخر میان دو نفر که اکثریت نسبی دارند، دوقطبی خواهد شد. مصلحت ایجاب می کند فضایی ایجاد شود که افراد دارای صلاحیت بتوانند خودشان را مطرح کنند و حرفشان در یک فضای منطقی و غیر احساسی شنیده شود. البته ایشان به خاطر رعایت مصالحی، عبارتهایی بکار گرفتند و از ادبیاتی استفاده کردند که حتی المقدور احترام اشخاص محفوظ باشد و بی جهت درباره کسی تعبیر سوئی به کار برده نشود.
*اگر ما در انتخابات و فعالیت‌های سیاسی با نگاه اول وارد شویم آن وقت است که کم کم هدف هم وسیله را توجیه می کند و همه چیز برایمان می شود پیروزی ظاهری. ولی ما اینطور معتقد نیستیم، ما نمی خواهیم فقط برای برنده شدن ظاهری در انتخابات وارد کار سیاسی شویم، هدف اصلی ما پیروزی یک سری از ارزش‌ها و باورهای اسلامی است، که یکی از راه‌های رسیدن به این هدف این است که فرد اصلحی رئیس جمهور کشور شود. در انتخابات چهار سال قبل هم هدف ما احیای فرهنگ دینی بود و می خواستیم در مقابل تفکری که سازشکارانه و بر اساس منفعت طلبی شعار می داد، از اصولی حمایت کنیم. الان در باره آن شعارها چه قضاوتی می شود؟
*اگر در انتخابات همه کاندیداها فقط از مسائل اقتصادی و تحریم بگویند، و کسی از شعارهای انقلاب و استکبارستیزی سخن نگوید، چه می شود؟ غیر از این است که خواهند گفت این انقلاب پایان یافته چون دیگر کسی از شعارهای اصیلش سخن نمی گوید؟ اتفاقا امروز اگر کسی صادقانه از شعارهای انقلاب سخن بگوید و عملکرد گذشته اش هم نشان دهد که می تواند به آنها عمل کند، و اگر کسی صادقانه از اسلام و مبانی اسلامی سخن بگوید، مردم بیشتر اقبال می‌کنند. بنده قبلا این را گفته بودم و هنوز هم معتقدم که وظیفه ما همین است، یعنی اگر همه شعارهای اسلام و انقلاب را فراموش کنند ما باید کاندیدایی معرفی‌کنیم که از ارزش های انقلابی حمایت کند، حالا چه این کاندیدا پیروزشود و چه نشود. در این مواقع، طرح مسائل انقلاب و دفاع از آنها خودش یکی از اهداف است. اگر هم کسی دنبال نتیجه است، وقتی همه شعارهای اصیل انقلاب و اسلام را در انتخابات فراموش کردند، طرح این شعارها و دفاع از آنها خودش می شود نتیجه ای که باید به آن رسید.
*بعضی از همین مسئولین اصلی نظام این رامی گویند؛ ما در دوره ای رئیس مجلسی داشتیم که بعضی امور معنوی را صریحاً‌ می گفت خرافات است. کسانی دیگر هستند که به زبان نمی گویند اما عملاً‌ می گویند؛ حاضرند پول خرج کنند و بودجه بگذارند برای اینکه باران مصنوعی درست کنند و باران ببارانند، اما حاضر نیستند بگویند یک نماز استسقاء بخوانید. جالب آنکه زندگی آنها هم از همین راه دین تأمین شده و عمامه و لباس آنها از همین پول است، اما موقع عمل به دین،باورشان نیست. هزینه های سنگینی می کنند که این تکنولوژی را یاد بگیرند که ابر و باران مصنوعی ایجاد کنند – حالا چندبار در این کشور ابر مصنوعی عمل کرده، و چقدر هزینه آن بیش از نفع آن بوده نمی دانم، اما خیلی زیاد نبوده و گرنه ادامه می دادند – ولی بعد معنوی مدیریت را فراموش کرده‌اند.
*خدا خواست که «الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا» سرکار بیایند، و اراده خدا بر این قرار گرفت که همین آخوندهایی که بیشترین مظلومیت را در دوران پهلوی کشیدند، مصداق «نَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ»  باشند و آمریکای متکبر را لجن مال کنند و به زانو در بیاورند، ولی مادیون و مادی اندیش ها از این حرفهای قرآنی و معنوی سرشان نمی شود.اینها فکر می کنند برای حفظ انقلاب فقط باید رونق اقتصادی پیدا شود تا مردم با نظام موافق باشند ولو اعتقادی به اسلام هم نداشته باشند!برای همین با وعده های اقتصادی مردم را دلخوش و امیدوار می کنند تا به آنها رأی بدهند تا امید به رونق اقتصادی داشته باشند و هیچ چیز دیگری از معنویات و فرهنگ اسلامی مطرح نیست، حتی می گویند دغدغه آخرت مردم را هم نداشته باشید و به بهشت و جهنم مردم کاری نداشته باشید! حالا اقلاً‌ ای کاش برای حفظ ظاهر می‌گفتند رونق اقتصادی باشد و ضمناً آخرت شما هم خوب می‌شود،ولی وقیحانه می‌گویند دغدغه آخرت مردم را نداشته باشید و تنها مشکل کشور، نبود رونق اقتصادی است و ما هستیم که می‌خواهیم این کار را بکنیم.
*من چه کسی هستم که در این زمینه پیش بینی کنم؟ بنده تخصصی در این کارها ندارم اما به استناد خط مشیی که رهبر انقلاب تعیین فرموده بودند، مطمئن بودم که این مذاکرات نتیجه مطلوبی نخواهد داشت و این مشکلات قابل پیش بینی بود. معلوم بود که مذاکره با شیطان و اعتماد به وعده های او کاملا غلط است. البته نتیجه مطلوب آن همین است که دیگران بفهمند اشتباه کردند و حالا اگر این زمینه در آنها باشد، سعی کنند دیگر این اشتباه را تکرار نکنند که البته معلوم نیست این تا چه اندازه‌ای باشد «وَلَوْ رُدُّواْ لَعَادُواْ لِمَا نُهُواْ عَنْهُ» (انعام- ۲۸) متاسفانه برخی اگر در شرایط مشابه قرار بگیرند، مجددا همان اشتباهات را تکرار می کنند.
*در همان ایام دفاع مقدس من خودم از برخی شخصیت های طراز اول امروز شنیدم که می گفتند که ما تا کی باید با آمریکا بجنگیم! همین ها طراحی کردند و جام زهر را به امام نوشاندند و الان هم به این کار افتخار می کنند.
*عده ای از مسئولین نه فقط امروز که در زمان امام هم موضع‌گیری‌های انقلابی و علنی امام  علیه آمریکا و ابرقدرت‌ها را مسخره می کردند و آن را تندروی و افراط می‌دانستند. همین ها معتقد بودند که ما باید آداب دیپلماسی را در برابر این دشمنان رعایت کنیم. این نشان می دهد که اینها از ابتدا با امام همفکر و همراه نبودند. برای همین می بینیم که دنبال حذف شعار مرگ بر آمریکا هستند.
*البته در بین اینها کسانی هم هستند که با اصل انقلاب مخالف نیستند اما دستگاه محاسباتی آنها تغییر کرده و مواضع امام و رهبری و حتی مواضع انقلابی مردم علیه آمریکا را ناشی از احساسات دینی می دانند ولی معتقدند که این احساسات دینی، ضامن مصلحت کشور نیست و اگر ما عاقلانه فکر کنیم و مصالح کشور را در نظر بگیریم، باید این سیاست ها را تغییر بدهیم برای همین مذاکره با آمریکا را از افتخارات خودشان می دانند. اینها معتقدندکه در سایه مذاکره با آمریکا می توانند مشکلات را حل کنند در حالی که این خوش خیالی و ساده‌انگاری است.
*در موضوع اخیر هسته ای و مسائل مشابه آن، ایشان طرح ایده آل و کلی درست را مطرح کردند، و در مرحله بعد با اعلام خط قرمزهایی، مصلحت اقرب را فرمودند و مانع اشکالات بیشتر شدند، و در نهایت حداکثر کاری که برای آگاهی بخشی افکار عمومی ممکن بود را انجام دادند؛اما اگر کسی ریگی در کفش نداشته باشد، خوب می‌فهمد که بهترین مدیریت را ایشان در این زمینه انجام داد و اشکالات پیش آمده، متوجه رهبری نیست. رهبر انقلاب تذکرات لازم را داده بودند ولی این افراد توجه نکردند. به هرحال روشن است که رهبر انقلاب درست فکر کردند و درست عمل کردند و می شود یکایک تصمیم های ایشان را بررسی کرد.
*دقت کنید که اگر ایشان گفته بود مطلقاً با آمریکا مذاکره نکنید، فردا هر نقصی در این کشور پیدا می شد این افراد می گفتند تقصیر آقاست و ادعا می کردند ما خواستیم کشور را با مذاکره اصلاح کنیم اما ایشان نگذاشت؛ آقا فرمود بسم الله گفتید می‌خواهیم برویم، ما شما را نصیحت کردیم و به شما گفتیم نتیجه ای ندارد ولی رفتید، امتحان کردید و دیدید چه شد و مذاکره بی فایده بود. این تجربه ها زمینه می‌شود برای اینکه وقتی نتیجه منفی آن معلوم شد، آنوقت همه بفهمند راه مذاکره با شیطان غلط بود و سعی کنند این مسیر را تکرار نکنند؛خب، چه حکمتی از این بالاتر؟!
*ایشان اول اجازه دادند تا مسیر خوشبینانه دولتی ها در این دور از مذاکرت طی شود تا نگویند نگذاشتندو اگر نقصی هست، از رهبری و نظام است. الان خود آنهایی که بیشترین تلاش را برای تصویب این برجام کردند، خود اینها ناچار هستند به شکست آن اعتراف کنند.گاهی دلشان نمی خواهد اعتراف کنند ولی کار از کار گذشته و دیگر جایی برای انکار باقی نمانده است و دارند به شکست فرایند اعتماد به آمریکا اعتراف می کنند. اینها همه از مدیریت صحیح رهبری است که ما باید خدا را برای هر یک از اینها هزاران بار شکر کنیم. اگر هم عده ای متوجه این موضوع نشوند، روزگاری خواهند فهمید که چرا ایشان این واژه را انتخاب کرد، با این که می توانست چیز دیگری بگوید؛ ولی وقتی ما در فرمایشات ایشان دقت کنیم واقعاً‌ مواردی هست که انتخاب کلمات دقیق است. اینها الهامات الهی است و سرّ‌ همه اینها هم بندگی است. ایشان برای خودش چیزی نمی‌خواهد، بلکه وظیفه ای از طرف خدا دارد که می‌خواهد انجام دهد. دیگران هرچه می‌خواهند، بگویند و البته خدا هم ایشان را تنها نمی گذارد.مردم حرف کسانی که اشتباهات و شکستهایشان را به گردن رهبری می اندازند نمی پذیرند، و رهبر انقلاب امروز آبرومندترین فرد جهان اسلام هستند.