محمد مهاجری – مردی که همسرش دستپخت خوبی نداشت،مهمانی دعوت کرد.همسرمیزبان یک روز برایش خورش قیمه پخت.مهمان بدلیل کیفیت نامطلوب غذا فقط مقدار کمی از آن را خورد. وعده بعدی فسنجان تهیه شد با همان کیفیت. مهمان باز هم پس زد. چند بار دیگر هم پخت غذا به منوال قبل تکرار شد و باز هم مهمان […]
محمد مهاجری – مردی که همسرش دستپخت خوبی نداشت،مهمانی دعوت کرد.همسرمیزبان یک روز برایش خورش قیمه پخت.مهمان بدلیل کیفیت نامطلوب غذا فقط مقدار کمی از آن را خورد. وعده بعدی فسنجان تهیه شد با همان کیفیت. مهمان باز هم پس زد. چند بار دیگر هم پخت غذا به منوال قبل تکرار شد و باز هم مهمان نتوانست چیزی بخورد.
زن که بی میلی مهمان را دید،وعده دیگر، ابتکاری به خرج داد و دلمه تهیه کرد. مهمان یکی از دلمه ها را برداشت و به آرامی برگ مو را که با مهارت و زیبایی دور محتویات درونش پیچیده شده بود، باز کرد. خوب توجه کرد تا مواد تشکیل دهنده غذای تازه را کشف کند.
لحظه ای بعد، رو به صاحبخانه(که از دستپخت تازه بانوی خانه اش بی خبر بود) کرد و گفت:همسر رند و زرنگی داری. همه غذاهایی که در این چند روز نتوانسته بودم بخورم،جمع کرده و داخل بقچه پیچیده است و …
رفقای اصولگرا، اخیرا آمده اند دکان جدیدی به نام”جبهه مردمی نیروهای انقلاب” باز کرده اند. داخل دکان که می روی با همان دلمه روبرو می شوی. همان اصولگرایانی که با یک من عسل هم نمی شد به خورد مردم داد، داخل بقچه تازه ای پیچیده اند .گمان می کنند مثل آن ناکدبانو،می شود همه ورشکستگان قبلی را داخل یک بقچه جدید پیچید و به شکل “دلمه” به ملت قالب کرد.
اگر ما اصولگراها از این دلمه ها دوست داریم، خب خودمان بخوریم. چرا قالبش می کنیم به خلایق؟ اگر مردم برگ مو را پس بزنند و ببینند داخلش همان ورشکستگان به تقصیرند چه؟
بعدالتحریر: یکی دونفر از بزرگواران تشکل جدید را عزیزانی تشکیل می دهند که گروه خونی شان با چنین بازیهای سیاسی تنافر دارد و ناپرسیده یقین دارم در محظور و رودربایستی اخلاقی قرارگرفته اند و یا برای اقناع شان، تصویری به آنها ارائه کرده اند،مثل “دلمه” داستان بالا. از ساحت این یکی دو عزیز به خاطر این یادداشت پوزش می خواهم.