به گزارش یوپنا، حجت الاسلام سید حسن خمینی در بیست و چهارمین مجمع عمومی انجمن اسلامی پزشکی ایران حضور یافت. یادگار امام درباره شخصیت و منش آیتالله هاشمیرفسنجانی اظهار کرد: آقاي هاشمي از زمره بزرگترين شخصيت هاي سیاسي چند سده اخير ايران است. حجاب معاصرت، ابعاد شخصيتي ايشان را به طور كامل براي جامعه مشخص نكرده است.
به گزارش یوپنا، حجت الاسلام سید حسن خمینی در بیست و چهارمین مجمع عمومی انجمن اسلامی پزشکی ایران حضور یافت. یادگار امام درباره شخصیت و منش آیتالله هاشمیرفسنجانی اظهار کرد: آقاي هاشمي از زمره بزرگترين شخصيت هاي سیاسي چند سده اخير ايران است. حجاب معاصرت، ابعاد شخصيتي ايشان را به طور كامل براي جامعه مشخص نكرده است.
یادگار امام با اشاره به اینکه آقای هاشمی خودش شخص گفتمان انتخابات کشور بود، گفت: در انتخابات عدهای از بغض به شخص دیگری رای دادند. او همیشه در انتخاباتها حضور داشت که رد صلاحیت شد و محور بحث بود به گونهای که در مناظرات کذایی سال ۸۸ هم محور گفتوگو بود.
اهم اظهارات آیتالله سیدحسن خمینی را به نقل از کانال تلگرامی سایت جماران در ادامه بخوانید؛
*در ٥٠ سال گذشته به جز امام كه فاصله زيادي با ديگران هستند، كمتر كسي را مانند آقاي هاشمي مي بينيم كه در همه صحنه ها حضور دارد.ايشان از ابتداي مبارزات، مانند “وزير خارجه امام” بود. در ميان مبارزان جزو سرآمدان بود، در زندان محور هر حركتي است. در ايران كسي مانند ايشان كه در همه عرصه هاي مبارزاتي پيش مي رود، تا مرز اعدام مي رود، با همه گروهها در ارتباط است و…كمتر وجود دارد. پس از انقلاب هم در جايگاه هاي مختلف چنين بودند. شايد كسي را مانند ايشان نبينيم كه محور اكثر انتخابات هاي كشور است و شخصا ” گفتمان” نزاع هاي سياسي و انتخاباتي بود.
*ايشان انسان بسيار با هوشي بود و با شنيدن موضوع، مي توانست چندين بُعد آن را تشخيص دهد. اين هوش، با تجربه توام شده بود. او انسان بسيار شجاعي بود، اگر به نتيجه اي مي رسيد، روي آن مي ايستاد. آقاي هاشمي شجاعت برگشتن از خطا داشت؛ دگم نبود. موارد زيادي را از اين موضوع سراغ دارم.
*او مي توانست تصميمات غلط گذشته را تبديل به پيروزي كند و ذكاوت هاي خود را در قالب “پيروزي” جلوه دهد. آقاي هاشمي رياكار نبود. اين ويژگي در هم لباسي هاي ما تا حدي سراغ دارم. وقتي كتاب خاطراتشان را كه گاهي براي مطالعه به من مي دادند، مي گفتم چرا اين را مي خواهيد در كتاب بيان كنيد؟ مي گفت خب من اين كارا را كرده ام! مي گفت من به امام به اين خاطر علاقه مند شدم كه رياكار نبود.
*يكبار كه فشار روي ايشان زياد بود گفتم امسال در عيد نوروز كجا مي رويد؟ گفت به كيش مي روم. گفتم با وجود اين بحث ها، امسال هم مي رويد؟ گفت هرسال مي رفتم؛ امسال هم مي روم. هيچ وقت وضع زندگي خود را پنهان نمي كرد و ابايي نداشت كه ديگران بفهمند.
*آقاي هاشمي كينه نداشت؛ اما فراموش نمي كرد. در مواجهه سياسي با افراد اگر لازم بود، آن گذشته ها را ترتيب اثر نمي داد اما فراموش نمي كرد. اين ويژگي، براي جلوگيري از تكرار تجربه هاي تلخ، لازم است.
*يك روز در اوج حوادث بعد از ٨٨، يك خطيب در تلويزيون تندترين سخنان را نسبت به شخص ايشان گفته بود. بعد از ظهر در جلسه دانشگاه آزاد ايشان را ديدم؛ گفتند آن خطيب را بعد از سخنراني ديدم؛ گفتم به روي او آورديد؟ گفتند نه. گفتم او چيزي گفت؟ گفتند نه! ظرفيت روحي از ويژگي هاي ايشان بود.
*پركاري هم با “هوش” و شانه دادن به هركاري از خصلت هاي آقاي هاشمي بود. حساسيت وسواس گونه به اقتصاد و معيشت مردم ديمر ويژگي ايشان بود؛ توجه به توليد اشتغال و… ايشان باور داشت كه وقتي مومنين اداره جامعه را در دست گرفته اند جامعه بايد به بهترين نحو اداره شود و در غير اين صورت ايدئولوژي آنها هم زير سوال مي رود.
*آقاي هاشمي هيچ گاه ” قهر “نمي كرد. اگر جايي مي رفت يا نمي رفت، در راستاي منفعت يا هدف گذاري خودش بود. در سخت ترين شرايط هيچ جاي پايي را از دست نمي داد و براي تك تك سنگرهايي كه در اختيار داشت مي جنگيد. بسيار به خدا اميدوار بود. او بسيار خوشبين بود.
*او به فهم مردم اعتماد داشت. يكبار از جلسه اي كه در مورد خودم، تلخ ترين جلسه عمرم بود، با هم به منزل برگشتيم. من به خاطر نگراني از حال ايشان گفتم در منزل كسي هست؟ گفتند نه. تنها هستم. گفتم مي خواهيد من هم بيايم تا چاي بخوريم و صحبت كنيم؟ گفتند نه من خوابم مي آيد؛ خاطراتم را مي نويسم و مي خوابم.
*آقاي هاشمي شاگرد خوب مكتب امام بود. او خود را بزك نمي كرد؛ همانگونه كه بود خود را نشان مي داد.تشییع باشکوه پیکر ایشان که مافوق انتظار برخیها بود این را ثابت کرد. برای جریانهای سیاسی این موضوع خیلی مهم است که ما درست عمل کنیم و سر مردم کلاه نگذاریم. کسانی که با مردم اینگونه رفتار کردند، هنگام اشتباه مردم از آنها روی گردان نشدند باید همین که هستیم را نشان دهیم، آقای هاشمی در این درس شاگرد خوبی در مکتب امام بود. خودش را برای کسی بزک نمیکرد، شاید بزک کردن در دورهای جواب بدهد اما در طولانی مدت آن هم در این زمان به سرعت تاثیر خود را از دست می دهد.
*او به صحت مسيري كه انتخاب كرده بود، يقين داشت. ايماني كه به خدا، مردم و هدف باعث آرامش او شده بود. او خيلي “غصه خور” نبود. فقط در يك جا ديدم كه ملتهب است كه به عللي آن مورد را نمي گويم. در ساير موارد آرام بود.
*ايشان مي گفت صبح ها حدود سه و نيم بيدار مي شوم و همان موقع اينترنت و شبكه هاي اجتماعي را مطالعه مي كنم. يكبار هم نگفت من وقتي در آن ساعت بيدار مي شوم، نماز مي خوانم. بعدها از خانواده شان شنيدم كه قرآن و نماز مي خوانند.
*ويژگي ديگر ايشان تقدم منافع ملي بر منافع شخصي بود. اين را ابتدا از ابوي شنيدم؛ اما بعدا خودم مشاهده كردم.
*ردصلاحيت ايشان را در سال ١٣٩٢ پيش بيني كرده بودم و به ايشان گفتم. وقتي ردصلاحيت اتفاق افتاد، صبح تماس گرفتم و گفتم ناهار به دفترشان مي روم. وقتي رفتم، ايشان را بسيار سرحال ديدم. از نظر روحي ايشان به هدفشان رسيده بودند. سپس گفتم شب در منزل خدمتتان مي رسم. همان زمان تلويزيون هم خبر را اعلام كرد؛ واقعا خوشحال بود. گفت نميدانم با اين حجم كار با وجود انتظارات چه كنم؟ برخي به ايشان گفتند اين حيثيت بدست آمده را براي كسي خرج نكن؛كسي هم فكر نمي كرد آقاي روحاني پيروز شود. من معتقد بودم كانديداهاي موجود نبايد كنار روند. ايشان مي دانست با سرمايه بدست آمده، منافع ملي را بر منافع شخصي ترجيح دهد؛ البته خدا هم به ايشان كمك كرد.
*آقاي هاشمي در عين اينكه منيت نداشت، اما قدر خود را مي دانست.
*آقاي هاشمي اگر لازم مي شد با بخشدار فلان بخش هم تلفني صحبت كرد يا سوار ماشين مي شد و براي پيگيري يك كار مي رفت.
*آیتالله هاشمی در خبرگان میدانست چه اتفاقی میافتد، تقدم منفعت جمعی را بر شخصی که شرط بزرگ کار سیاسی است، انجام داد. قدر خودش را میشناخت و خودش را مفت و ارزان نمیفروخت و معتقد بود آبرو باید به موقع خرج شود. آیتالله هاشمی هر جا لازم میشد خودشان وارد عمل میشد، منیت نداشت. اما قدر خودش را میدانست. او از دشنام و فحش نمیترسید،
*سیاستمداری که از فحش میترسد خودش را مفت میفروشد. از این حیث واکسینه شده بود، در سه دوره زندگیاش از سه گروه ضربه خورده بود، دهه اول از ضد انقلاب، ده دوم از چپها و دهه سوم از راستهای افراطی.
* آیتالله هاشمی به شدت به امام علاقه داشت، و این علاقه مانند پسر به پدر بود، این علاقه عمیق و مجتهدانه بود ، او معتقد بود امام را باید مانند مکتب خواند. امام را به عنوان یک مکتب فکری میدید که باید به اصولش اتکا کرد و با این فکر مسیر را هموار کرد. ما هم نباید از چیزی بترسیم و به وظیفه خودمان عمل کنیم.