از مدتها قبل، موضوعی جدی در مؤسسات پژوهشی و اتاقهای فکر آمریکا مطرح بوده و آن قدرت گیری سه ضلع یک مثلث به زیان آمریکا و در آسیا بوده است: ایران، روسیه و چین؛ مثلثی که می توانند به «قرن آسیایی» شکل دهند. آنچه اکنون به این مسأله اضافه شده، حدس و گمان هایی در این باره است که دونالد ترامپ کاملاً زیرپوستی در پی از هم پاشیدن این مثلث است و نزدیکی با روسیه، یکی از راهکارهای وی در راستای این هدف است.
به گزارش یوپنا به نقل از تابناک؛ چیدمان کابینه دونالد ترامپ و سخنرانیها و توییت های وی، یک نکته را به وضوح مشخص می سازد. دونالد ترامپ افراط گرایی اسلامی را تهدید درجه اول و به دنبال آن ایران، چین و روسیه را تهدیدات دیگر و مهم برای ایالات متحده می داند.
در این راستا، استراتژی هنری کسینجر که باید او را معلم غیر رسمی سیاست خارجی دونالد ترامپ بدانیم، ترکیبی از «موازنه قدرت» و «تفرقه انداختن و حکومت» برای از هم پاشیدن این مثلث است. استراتژی که خط دستوری آن به شکل ساده این است: دور کردن روسیه از شریک اصلیاش در آسیا یعنی چین، نگاه داشتن چین به شکل مداوم در خط هشدار و پشت خط قرمز و هدف قرار دادن تروریسم و افراط گرایی اسلامی در عین خسته کردن و ایجاد مزاحمت برای ایران.
کاملاً مشخص است که تاکتیک «Reset» یا شروع دوباره روابط با روسیه، سیگنال به چین در خصوص تایوان و حاشیه پراکنی درمورد توافق هسته ای ایران، همگی در همین راستاست؛ اما در این میان، مشکلاتی نیز برای دونالد ترامپ و استراتژی هنری کسینجری وی وجود دارد.
انتخاب دونالد ترامپ برای پست وزارت امور خارجه، یعنی رکس تیلرسون درواقع می تواند رمز کلی این استراتژی باشد: اسب تروجان در دیدگاه کسینجر. تیلرسون یکی از اعضای اصلی در مرکز تحقیقات و مطالعات بینالمللی و استراتژیک واشنگتن است که در آن اعتبار و صلاحیت بالایی دارد، دقیقاً همانند کسینجر. در نتیجه باید دریافت که بازی در سایه کسینجر در صفحه شطرنج ژئوپلتیک جدید چگونه رقم می خورد.
ترامپ به نوعی کار خود را با انتقاداتی شدید علیه شعب اطلاعاتی آمریکا آغاز کرد: بخشی نظامی – صنعتی از حاکمیت ایالات متحده که صرف نظر از اینکه چه حزبی و چه کسی بر سر کار باشد، همواره به کار خود مشغول بوده اند. این بخش برای ادامه کار خود همواره به یک تهدید وجودی برای ایالات متحده نیازمند بوده است. این تهدید از دیدگاه پنتاگون روسیه است. جنگ با تروریسم اکنون در رده دوم است و نرم جدید این تهدید در قالب جنگ سرد جدید شکل گرفته است.
استراتژی کسینجر برای مهار روسیه، بر عکس تصور غالب، نزدیکی به روسیه و تلاش برای متقاعد کردن سیاستمداران روس برای خیانت به دو ضلع دیگر مثلث آسیایی است: ایران و چین؛ استراتژی که تعاقب آن از سوی دونالد ترامپ، می تواند منجر به تعارض بیشتر با همان شعب اطلاعاتی شود.
با این حال، دستور کار ترامپ کاملاً مشخص است: برداشته شدن تحریم ها از روی روسیه در صورت پیدا شدن زمینه مشترک میان دو کشور برای همکاری در راستای نابودی داعش از یک سو، و تلاش برای یک چهارچوب کاری جدید در حوزه خلع سلاح هسته ای؛ موضوعی که نمونههای بارز آن را طی یک ماه گذشته به خوبی دیده ایم؛ پیشنهاد دونالد ترامپ به روسیه برای کاهش تسلیحات هسته ای در برابر برداشته شدن تحریم ها.
مسکو نیز دچار یک خوش بینی محتاطانه در مورد ترامپ است و امیدوار به آنکه تیزهوشی اقتصادی و تجاری ترامپ منجر به آن شود که در نهایت ایالات متحده بعد از چندین دهه، بخشی از فشارهای خود در راستای مهار روسیه را کاهش دهد. در همین راستاست که با کمی احساس نزدیکی به دونالد ترامپ، مسکو نمایندگان دولت ترامپ را به سرپرستی مایکل فلین برای شرکت در مذاکرات آستانه دعوت کرده است. آن هم در مذاکره ای که قرار است تنها سه روز بعد از تحلیف ترامپ (فردا دوشنبه) برگزار شود.
وضعیت در مورد چین کمی دشوارتر است. ترامپ کار خود را با سیگنال های قوی به چین در خصوص تایوان آغاز کرده که حساسیتهای پکن را به شدت افزایش داده است. موضوع چین برای آمریکا بیش از موضوع روسیه اهمیت دارد، زیرا با توجه به همه فاکتورهای موجود، اکنون این چین است که می تواند هژمونی آمریکا را به چالش بکشد نه روسیه.
در نتیجه ترامپ، همه تلاش خود را معطوف به آن کرده که چین را با چالش های کلاسیک به ویژه در موضوع تایوان و دریای جنوبی چین مشغول نگاه دارد، زیرا به خوبی می داند که قرار است در پاییز سال آینده، نشست بعدی BRICS – انجمن پنج کشور با اقتصادی های در حال توسعه و رشد یعنی برزیل، روسیه، چین، آفریقای جنوبی و هند – در پکن برگزار شود و احتمال انسجام و یکپارچگی بیشتر بین چین و روسیه در این نشست می رود.
همچنین ژنرال های دولت ترامپ به خوبی می دانند و به ترامپ نیز گفتهاند که امکان درگیر شدن با چین در دریای جنوبی یا قسمت باختری اقیانوس آرام وجود ندارد زیرا تضمینی برای برنده شدن در این جنگ نخواهد بود. آنها به خوبی می دانند که تایوان و دریای جنوبی چین، اولویت های اصلی پکن را تشکیل می دهد.
راه دیگر اما مطمئن تر تعرفه های سنگین برای صادرات چین در راستای تضعیف اقتصادی این کشور است. تعرفه های ۴۵ درصدی و همچنین ایجاد محدودیتهایی در واردات از چین؛ موضوعی که دونالد ترامپ به شدت آن را در کمپین های تبلیغاتی خود دنبال کرده و وعده آن را نیز داده است. این بخش دیگری از خط قرمزهای کسینجری برای چین است، ولی موفقیت آمریکا در یک جنگ تجاری با چین نیز همچنان در پردهای از ابهام ست.
در مورد ایران کار ترامپ از سادگی و پیچیدگی همزمان برخوردار است. ایران تنها کشوری است که می تواند در منطقه خاورمیانه توازن قدرت را بر هم زده و به قدرت بزرگ منطقه ای تبدیل شود. توافق هسته ای کلید اصلی تلاشهای ایران برای تبدیل شدن به این قدرت بزرگ را به دست داده است. موضوعی که با توجه به واگرایی شدید دیدگاه میان آرمانهای ایرانی و آمریکایی چندان مورد پسند آمریکا نیست.
دونالد ترامپ میداند که نزدیکی ایران و روسیه میتواند به عنوان یک خطر جدی برای آمریکا باشد. این دو میتوانند با همکاری هم بخش مهمی از تحولات و دینامیک های قدرت در خاورمیانه و قفقاز را به ضرر ایالات متحده هدایت کنند و همچنین روابط مستقیم تجاری و اقتصادی میان دو کشور می تواند اهرم تحریم بر آنها را کم فشار سازد، به ویژه اگر دو کشور به سمت معامله با ارزهای خود حرکت کنند.
دونالد ترامپ قادر به پاره کردن توافق هسته ای نیست و هم خود او و هم ژنرال های کابینه اش به این موضوع اعتراف دارند زیرا ایران تمامی تعهدات خود را در برجام انجام داده است. همچنین شکست داعش بدون حمایت و همراهی ایران نیز دشوار و چه بسا غیر قابل دسترسی است.
در نتیجه راه اصلی برای ترامپ و کسینجر برای خنثی کردن ضلع سوم مثلث، ایجاد مزاحمت و تله برای ایران در منطقه و محدود کردن قدرت مانور ایران در راستای حفظ توازن قوای منطقه ای ـ با تقویت اسرائیل و و متحدان عرب ـ از یک سو و ایجاد دردسرهای امنیتی برای نظام ایران با حمایت از اپوزیسیون و مخالفان نظام در ایران است.
تحرکات اخیر و نامه نگاری های مشاوران فعلی و مقامات سابق حاکمیتی آمریکا با ترامپ در زمینه کار و همراهی با مخالفان نظام ایران در خارج از کشور، بخش مهمی از این استراتژی برای خنثی کردن ایران است. همین امروز نیز نامهای به امضای بیش از سی مقام سابق آمریکایی از جمله رودی جولیانی مشاور ترامپ به دست وی رسیده که محتوای آن همین موضوع است.
به خوبی می توان درک کرد، در زمینهای متفاوت می توان تفاسیر جدیتر و متفاوت تری از سیاست خارجی ترامپ به دست داد. موفقیت دونالد ترامپ و معلم وی هنری کسینجر ـ که کمی بعد از پیروزی وی در انتخابات بیش از دو ساعت با وی جلسه خصوصی داشته است ـ برای پیروزی در صفحه شطرنج جدید البته وابسته به فاکتورهای بسیار دیگری نیز هست. اما حرکت قدم به قدم ترامپ در این مسیر می تواند بخشهای مهمی از این دستورکار را به ویژه در مورد روسیه و ایران عملیاتی کند.