دقت در سخنان آیت الله خامنه ای اما نشان می دهد تأکید بر دو موضوع است: یکی بحث اسراف که روحانی و غیر روحانی ندارد و دیگری الزامات « زی طلبگی».
مهرداد خدیر- « نامهای دریافت کردهام که در آن نوشته شده بعضی از افراد حاضر در درس، با ماشینهای گرانقیمت دویست میلیونی تردد میکنند. حرمت اسراف برای همه است، هر کسی در هر حدّی چه غنی، چه متوسط یا فقیر ممکن است اسراف کند و اسراف، عمل حرام است. این ماشین های گرانقیمت حرام است. [درباره وجود برخی جهات امنیتی و حفاظتی برای استفاده از ماشین های گرانقیمت هم] توجه کنید عمل، ورع، اجتهاد، زهد، بیرغبتی، نرفتن به دنبال زخارف مادی و زیبائیهای ظاهریِ زندگی، وظیفه اصلیِ ماست.»
کانال تلگرامی مقام معظم رهبری این سخنان را به نقل از ایشان منتشر کرده و یادآور شده همین تازگی و در آغاز درس خارج فقه بیان شده است.
ممکن است برای برخی این پرسش پیش آید که اگر اتومبیل را از راه مشروع به دست آورده باشند استفاده از آن چه اشکالی دارد و اگر هم از راه نامشروع، اصل موضوع مشکل دارد و با استفاده نکردن حل نمی شود.
دقت در سخنان آیت الله خامنه ای اما نشان می دهد تأکید بر دو موضوع است: یکی بحث اسراف که روحانی و غیر روحانی ندارد و دیگری الزامات « زی طلبگی».
اگر شخصی می خواهد « روحانی» باشد لازمه آن با واژگان رهبری «زهد، بی رغبتی، نرفتن به دنبال زخارف مادی و زیبایی های ظاهری زندگی» است و در نگاه بیرونی مشاهده روحانی سوار بر اتومبیل گران قیمت تناقض آمیز است.
توجیه سال های اول جمهوری اسلامی و بعد از موج ترورها در سال ۱۳۶۰ رعایت مسایل امنیتی بود و تازه محدود به چند شخصیت خاص اما به مرور هم شمار افراد فزونی گرفت و هم از جنبه امنیتی خارج شد و شکل تفاخری گرفت.
در سال های اول جمهوری اسلامی یکی از بستگان نزدیک پیشنهاد استفاده از یک خانه مصادره ای را رد کرد. با این استدلال که از دو حال خارج نیست:
یا این مصادره با رعایت همه جوانب شرعی صورت پذیرفته و اگر هم چشم مالک به دنبال آن باشد چه بسا بتوان به استناد انقلابی که صورت پذیرفته و حکمی که صادر شده آن را موجه دانست . حتی ممکن است مالک قبل از مصادره هم رضایت دهد یا تظاهر به رضایت کند اما چرا باید دیگری در آن خانه بنشیند و به مدرسه یا درمانگاه یا کتابخانه تبدیل نشود؟
به عنوان مثال مسجد خوزستانی ها در خیابان وزرا و جنب پارک ساعی پیش از انقلاب خانه خانم ابتهاج بود و بعد از انقلاب مصادره شد اما چون به مسجد و نه برای مصارف شخصی تبدیل شده شنیدم که خانم ابتهاج نیز رضایت خود را اعلام کرده است.
در حالت دوم اساسا مصادره را محل اشکال می داند که جای بحث ندارد.
درباره استفاده طلاب و روحانیون از « خودروهای گران قیمت» نیز می توان به همین سیاق استدلال کرد:
اگر واقعا مال خودشان است و با عرق جبین به دست آورده اند که با انتظار جامعه از روحانیون سازگار نیست و اگر شبهه ناک باشد که جای بحث ندارد خاصه این که در نگاه بیرونی گمان می کنند به حکومت و در این مورد خاص به بیت رهبری منتسب اند و نمی دانند اینان شاید تنها برای درس مراجعه کنند.
ممکن است برای برخی نیز این پرسش پدید آید که مگر مرحوم مطهری در سال های پیش از انقلاب اتومبیل بنز سوار نمی شد و در خیابان دولت زندگی نمی کرد که در آن زمان منطقه اعیان نشینی به حساب می آمد؟
همین طور است اما استاد مطهری از لباس روحانیت ارتزاق نمی کرد و با این که تحصیلات دانشگاهی نداشت استاد دانشکده الهیات دانشگاه تهران بود و سمت حکومتی هم نداشت. اکنون اما این تلقی وجود ندارد که فرد از داشته خود بهره می برد و به حکومت منتسب می شود یا به رانت متهم.
بر این پایه می توان گفت موضوع را حتی فراتر از اسراف هم می توان بررسید. چرا که مردم احوال و اقوال روحانیون و معممین را به جمهوری اسلامی نسبت می دهند و از این منظر شگفت آور نیست که رهبری عالی جمهوری اسلامی حساسیت خود را به این موضوع ابراز می دارد.
به چشم دیده ام که واکنش ها به مراجعه برخی روحانیون به یک کلینیک دندان پزشکی متعلق به نهادی نظامی در ساعات اداری و در حالی که راننده در اتومبیل منتظر نشسته گاه مثبت نیست. هم به خاطر این که درمانگاه را متعلق به نیروهای مسلح می دانند ولو فرد معمم در آن نهاد اشتغال داشته باشد و هم به سبب مراجعه در ساعت اداری و هم این احساس که راننده گماشته شخص است در حالی که قانون اساسی استفاده از گماشتگان را منع کرده است.
رفتار و پوشش روحانیون زیر نظر مردم است و مردم کاری ندارند که فرد حکومتی است یا نه و همه را به حساب جمهوری اسلامی می گذارند.
فرم، محتوا را تعریف می کند و نوع اتومبیل بر سلوک شخصی و زندگی دارنده و حتی راننده تآثیر می گذارد و واقعا اگر کسی می خواهد زی طلبگی داشته باشد نمی تواند بر خودرویی سوار شود که از عرف بسیار بالاتر است.
به لحاظ اخلاقی نیز جفا به روحانیونی است که همچنان ساده زندگی می کنند و اساسا اگر هم نخواهند ساده زندگی کنند درآمد خاصی ندارند و اصطلاحا هم چوب را می خورند و هم پیاز را. هم در نگاه مردم برخوردار تصور می شوند و هم واقعیت زندگی شان چنین نیست و چه بسا در خانه و خانواده سرزنش بشنوند.
پوشیدن لباس یک صنف یا طبقه یا قشر یا گروه خاص همان گونه که امتیاز و تشخص هایی برای فرد دارد او را مقید به رعایت قیود و احتیاطاتی حتی بیش از دیگر شهروندان می کند و با این نگاه نیز این حکم یا فرمان یا تذکر قابل فهم است.