از اولین هفتههای ریاستجمهوریاش به نظر میرسد هدفش همین است. ترامپ به ایدههای استراتژیست ارشدش “استیو بنن” بهدقت عمل میکند که او را خطرناکترین مرد در آمریکا تبدیل کرده است.
آیا دونالد ترامپ دارد آمریکا را به سمت حکومتی خودکامه هدایت میکند؟ از اولین هفتههای ریاستجمهوریاش به نظر میرسد هدفش همین است. ترامپ به ایدههای استراتژیست ارشدش “استیو بنن” بهدقت عمل میکند که او را خطرناکترین مرد در آمریکا تبدیل کرده است.
به گزارش یوپنا؛ خبرگزاری فرادید طی مطلبی از سایت اشپیگل آورده است ، افرادی که تمایل دارند بدانند دنیا در حال حاضر با چه چیزهایی دستوپنجه نرم میکند، باید بدانند استیو بنن چگونه میاندیشد. مردی فربه با سری پر از مو در ۶۲ سالگی، نگاهی روشن و هوشیار که آنقدر لبهایش را به هم فشار میدهد که دیگر قابلدیدن نیستند: با مبارزان خیابانی بیشباهت نیست. حالا که در کاخ سفید کار میکند، کتوشلوار میپوشد. درگذشته دوست داشت نارضایتیاش از واشنگتنِ پاستوریزه را با پوشیدن شلوارهای گشاد و پرسه زدن در خیابانهای پایتخت با ظاهری ژولیده و ریش نتراشیده نشان دهد.
در نوامبر ۲۰۱۳، مورخی به نام “رونالد رادوش” با بننِ مولتی میلیونر در خانهاش واقع در “کاپیتول هیل” دیدن کرد. آنها مقابل عکسی از دختر بنن به نام “مورین” ایستادند: سربازی ارشد با یک مسلسل بر روی پایش که روی تاجوتختی طلا و متعلق به صدام حسین نشسته بود. در آن زمان بنن رئیس اجرایی هیئتمدیره سایت راست افراطی “برایبارت نیوز” بود و این دو درباره اهداف سیاسی بنن بحث میکردند. بنن با افتخار اعلام کرده بود: “من لنینیست هستم”.
مورخ از این حرف شوکه شد و منظورش را پرسید. بنن پاسخ داد: “لنین میخواست کشور را نابود کند، هدف من هم همین است. میخواهم تمام تأسیسات مدرن و امروزی را نابود کنم.” منظورش حزب دموکرات، رسانهها و همچنین، حزب جمهوریخواه بود.
رادوش درباره این ملاقات در وبسایت خبری “دیلی بیست” مطلب نوشت و اندکی بعد، نزدیکان بنن از تاریکی بیرون آمدند تا آنچه از او می دانند را به اشتراک بگذارند. “جولیا جونز” همکار قدیمی او در هالیوود گفت: “استیو یک نظامی قوی و عاشق جنگ است. جنگ برایش همانند شعر است.” خانم جونز گفت سرتاسر خانه او کتابهایی درباره جنگدیده میشود. “او سالیان سال این کتابها را مطالعه کرده. از یونان تا رم… تمام نبردها در تمام جنگها. هرگز کوتاه نیایید، هرگز معذرتخواهی نکنید و هرگز ضعف نشان ندهید.”
جونز میگوید کتاب موردعلاقه بنن “هنر جنگ” از نویسنده چینی “سان تزو” است (نوشتهشده حدود ۵۰۰ سال قبل از میلاد). دیگر کتاب موردعلاقهاش، کتاب هندوی “بهگود گیتا” است. این کتاب درباره نبردی آخرالزمانی است که در آن یک شاهزاده برای به دست آوردن مجدد پادشاهیاش تلاش میکند. “کریشنا” (یکی از خدایان هند) به شاهزاده در رویارویی با ضعفها و وسوسههایش کمک میکند و سپس او را سوار بر ارابه به میدان نبرد میفرستد.
“استیو بنن”
مسائل جنگ و صلح
دوشنبه گذشته، دونالد ترامپ باری دیگر بنن را ارتقا داد. رئیس سابق برایبارت نیوز، کار خود را بهعنوان مدیر ستاد انتخاباتی ترامپ آغاز کرد و سپس به استراتژیست ارشد کاخ سفید تبدیل شد. اکنون او را بهعنوان عضو دائم شورای امنیت ملی انتخاب کردهاند. یکی از نزدیکان سابق بنن میگوید: “این بدترین اتفاقی است که میتوانست رخ دهد.” این گروه علاوه بر دست داشت در جنبههای مهم ملی، در مسائل مربوط به جنگ و صلح نیز نقش دارد.
درست چند ماه پیش بنن پیشبینی کرد: ” پنج تا ده سال آینده به جنگ دریای جنوبی چین میرویم. شکی در آن نیست.” جنگ با چین که یک قدرت هستهای است! همچنین، بنن ادعا کرده جنگ دیگری نیز شعلهور خواهد شد؛ این بار در خاورمیانه.
انتصاب بنن در شورای امنیت ملی یکی از رادیکالترین تصمیمهای روزهای اخیر بود که آمریکا و سایر جهان را تغییر خواهد داد.
از بیستم ژانویه، ترامپ و بنن حملات خود به نهادهای دموکرات را آغاز کردهاند. ترامپ حلقه بسیار کوچکی از نزدیکان دارد و با کمکشان انقلابی را آغاز کرده است. هدف این است که آمریکا دوباره همانند گذشته بزرگ و قدرتمند شود؛ زمانی که مرزهای بیشتری وجود داشت، زنان فرمانبردار بودند، کشور قوی بود و دیگر ملل از آن میترسیدند.
این “آمریکای قدیمیِ جدید” در دو هفته گذشته به شکل نگرانکنندهای در حال شکلگیری است. ترامپ نه سعی دارد ابتکارهای خود را ترویج دهد و نه مردم را به قبولِ مسیر سیاسیاش ترغیب کند. در عوض، مانند دیکتاتورها و خودکامهها حکومت میکند. با این کار آمریکا را نا متحدتر میکند. در دور بعدی نبرد، دیگر اخبار جعلی، تغییر حقایق و دروغهای ترامپی مرکزیت ندارند؛ بلکه عملگرایی سیاسی و ناسیونالیسم مطلق در رأس کار خواهند بود.
ترامپ دارد دقیقاً همانطور که بنن میخواست عمل میکند. اکنونکه در قدرت است، نقش یک تخریبگر را دنبال میکند. شأن دفتر ریاست جمهوری برایش ارزشی ندارد و از روز اول با پیامهای توییتری و رفتار خشن آن را خراب کرد. با کمک دایره کوچکی از مشاوران اطرافش، حکمهای ریاستجمهوریاش را یکی پس از دیگری صادر کرد: ازجمله ساختن دیوار در مرز مکزیک و ممنوعیت ورود هفتکشور عمدتاً مسلمان. این تصمیم اعتراضات خشمگینی را در آمریکا و سراسر جهان در پی داشت. همچنین دیدگاه جهان نسبت به آمریکا را تیرهوتار کرد.
“مرگ بر رئیس جمهور بنن!”
انعطافِ دموکراسی آمریکا
ترامپ گفت شکنجه “قطعاً” جواب میدهد. او در تماسی تلفنی رئیسجمهور مکزیک را تهدید کرد که اگر برای جلوگیری از ورود موج “افراد بد” به آمریکا کاری نکند، نیروهای نظامی را به آنجا میفرستد. بر سر سیاستهای پناهجویی با نخستوزیر استرالیا دعوا کرد. به نظر میرسد قصد دارد از توافق پاریس برای بحران آبوهوا خارج شود و با چین دعوا راه بیندازد. افرادش به اتحادیه اروپا و بهخصوص آلمان حمله کردند. اوضاع دارد بسیار خطرناک میشود. از زمان ورود به کاخ سفید، مانند یک طوفان به سیاستهای جهانی حمله کرده که خیلی شبیه به آنچه بنن در ذهن داشت است.
مسائل و چیزهای زیادی درخطر هستند. ریاست جمهوری او سؤالهای زیادی درباره انعطافِ دموکراسی آمریکا و نهادهایش ایجاد میکند و میزان قدرت رئیسجمهور در قانون اساسی آمریکا به آزمایش گذاشته میشود. و مشخص میشود که آیا آمریکا بهعنوان مدل دموکراسی جهان، تا چه حد مستعد ابتلا به استبداد جدیدِ قرن بیست و یکم است.
در این نبرد، بنن است که افسار همهچیز را در دست دارد. پس از انتخابات، بسیاری از افراد امیدوار بودند مایک پنس بتواند از پشت پرده اوضاع را کنترل کند و شرایط خیلی هم فاجعهآمیز نشود. اکنون واضح است که آن افراد تنها خودشان را گولزدهاند. فعلاً استراتژیست ارشد کاخ سفید استیو بنن است و قدرتش از رئیس رسمی ستاد “رینس پریباس” نیز بیشتر است. برخی از تظاهرکنندگان در نیویورک و واشنگتن این شعار را در دست داشتند: “رئیسجمهور “بنن” استیضاح شود”.
افزایش قدرت بنن از یک لحاظ دیگر نیز نگرانکننده است: حضور او در اتاق شرایط اضطراریِ کاخ سفید با سیاست دیرینهی آمریکا دور نگاهداشتن استراتژیست های سیاسی از امور امنیتی کشور، در مغایرت است. ترامپ این مرز جداکننده را برداشت. علاوه بر این قدمی فراتر گذاشت و دو نفر از کارشناسان را همزمان از عضویت کامل در شورا حذف کرد: رئیس شورای امنیت ملی و رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا.
دونالد ترامپ “نیل گرساج” محافظه کار را به عنوان عضو نهم دیوان عالی آمریکا و جایگزین آنتونین اسکالیا پیشنهاد داد.
هفتهی جنونآمیز
“سوزان رایس” سفیر سابق آمریکا در سازمان ملل متحد، این اقدام ترامپ را “احمقانه و جنونآمیز” خواند. سپس به کنایه گفت: “مگر کسی هم به مشاوره نظامی و اطلاعاتی برای تصمیمگیری درباره داعش، سوریه، افغانستان و کره شمالی نیاز دارد؟”
علاوه بر بنن، “استفن میلر” مشاور سیاسی رئیسجمهور، یکی دیگر از اعضای غیررسمی کابینه اوست. اگر ترامپ به ریاست جمهوری نمیرسید، مسیرهای شغلی میلر و بنن کاملاً نامعلوم باقی میماند. اما ارتقای شغلی بنن از یک رسانهی راستگرا هرچقدر هم که غیرقابلباور باشد، باز هم به پای میلر نمیرسد.
یک روز در جریان مبارزات انتخاباتی در فلوریدا، ترامپ میلر را بر روی صحنه فرستاد تا سخنرانی اولیه را انجام دهد. احتمالاً کاملاً شانسی بود، اما این مرد با صورت دراز و ابروهای بلند آنقدر خوب سخنرانی کرد که از آن روز به بعد از سایه خارج و به یکی از اعضای کلیدیِ ستاد تبدیل شد. در ماههای بعد، میلر از میان هزاران نفر فعال در ستاد، به یکی از نزدیکترین و وفادارترین یاران ترامپ تبدیل شد. اکنون در سن سیویکسالگی، یکی از قدرتمندترین موقعیتها را در آمریکا دارد.
اما از منظر بسیاری از ناظران، شیوهی سخنرانی میلر ترسناک بود. میلر مردم را با اهریمن خواندن سران کشور تحریک میکرد و میگفت آنها علیه مردم معمولی عمل میکنند. سران کشور را مسئول مرزهای باز، توافقهای تجارت آزاد و کاهش طبقه متوسط به طبقه ضعیف دانست؛ سه حیطهای که دیدگاههای میلر، بنن و ترامپ را به هم متصل میکند.
میلر از خانوادهای لیبرال در کالیفرنیا است. او زندگی حرفهایاش را از سنا و بهعنوان یکی از کارکنان تازهوارد برای سناتور محافظهکار “جف سشنز” آغاز کرد که اکنون برخلاف موج قابلتوجه اعتراضها، دادستان کل ترامپ شده است. اکنون این جوان سیویکساله باتجربه سیاسی بسیار کم، به یکی از قدرتمندترین افراد کشور تبدیلشده است.
البته واضح است که دیکتاتورها بیش از هر چیز برای وفاداری ارزش قائل هستند و دیکتاتورهای باهوش افراد وفادار به خود را ارتقا داده و در سمتهای کلیدی قرار میدهند. اختلاف در حلقه درونی و نشان دادن علاقه به یک فرد و سپس به فردی دیگر، یکی دیگر از خصوصیات قدیمیِ دیکتاتورها است.
“جرالد کوشنر”
مأموریت روشن
مراکز قدرت در دولت ترامپ علیه یکدیگر میجنگند: بنن، میلر و داماد ترامپ “جارد کوشنر” که برخی عقیده دارند نسبت به بقیه اندکی میانهرو است. سخنگوی سابق ترامپ و یکی از مشاوران ویژهاش “کلیان کانوی” نیز بخشی از توطئه هستند
شخص بعدی، رئیس سابق آژانس اطلاعات دفاعی آمریکا “مایکل فلین” است که اکنون نقش مشاور امنیتی ترامپ را بر عهده دارد و برای روابط حسنه با روسیه تلاش میکند.
ترکیب کاخ سفیدِ ترامپ اینگونه است که همزمان با آشوب و هرجومرج، هدف روشنی را دنبال میکند: ایجاد تغییرات اساسی و افراطی در آمریکا. اعضای حاضر در کاخ سفید جمهوریخواه نیستند، بلکه “ترامپیسم” هستند. محافظهکار هم نیستند، بلکه ناسیونالیست هستند. بنن ایدئولوگ آنهاست. بنن باهوشترین و درعینحال خطرناکترین آنهاست.
گفته میشود بنن با کمک میلر، سخنرانی مراسم تحلیف ترامپ را نوشتند. تنفر از جریان فعلی، شعار “اول آمریکا”، وعده برای برگرداندن قدرت به مردم و طبقه کارگر، همه رد پایی از عقاید سنتی بنن را در خود دارند.
بنن از خانوادهی مهاجر ایرلندی است و پدرش در یک شرکت تلفن کار میکرد. اما بنن توانست خود را بالا بکشد. او بهعنوان افسر دریکی از ناوشکنهای نیروی دریایی خدمت کرد و سپس در شرکت “گلدمن ساکس” بانکدار سرمایهگذار شد. میلیونها دلار ثروت به دست آورد و سپس علیه سیستمی شد که او را میلیونر کرده بود. به وبسایت خبری جناح راستی “برایبارت نیوز” پیوست.
از سال ۲۰۱۲ کار خود را در وبسایت آغاز کرد. قبل از اینکه بتواند به لطف ترامپ به قدرت برسد، از اخبار احساسی استفاده میکرد تا وبسایتش را به سخنگوی جنبش “تی پارتی” و جناح راست افراطی تبدیل کند.
بنن ترامپ را برجسته کرد و او را به کاخ سفید فرستاد. حالا ترامپ در حال اجرایی کردن نقشههای بنن است. در ماه نوامبر، سایت خبری Buzzfeed ویدئویی ۵۰ دقیقهای از بنن را منتشر کرد که در سال ۲۰۱۴ گرفتهشده بود و دیدگاه روشنی از جهانبینی بنن به ما میدهد. این ویدئو از کنفرانسی در واتیکان با حضور نمایندگان راستِ مذهبی در اروپا است. بنن که یک کاتولیک است، از طریق اسکایپ سخنرانی کرد.
بنن اینگونه آغاز کرد: “دقیقاً ۱۰۰ سال پیش، ترور “سارایوو آرشیدوک” شعله جنگ جهانی اول را روشن کرد. تا آن زمان در جهان صلح مطلق برقرار بود. تجارت، جهانیسازی و انتقال فنآوری در جهان برقرار بود… اما هفت هفته بعد، فکر میکنم حدود پنج میلیون مرد در لباسهای نظامی بودند و در عرض ۳۰ روز، بیش از یکمیلیون نفر کشته و زخمی شدند.”
او سخنانش را ادامه داد تا بگوید دنیا باری دیگر در چنین نقطهای قرار دارد: “در مراحل ابتدایی درگیریهای خشن و خونین هستیم”. او “بحران کلیساها، بحران عقیدتی، بحران غرب و بحران سرمایهداری” را مقصر این مسئله دانست.
بنن درباره سیستم “رفاقت در سرمایهداری” توضیح داد که در آن سران هرروز پولدارتر میشوند. او توضیح داد که این چیزها را از تجربیات گذشتهاش میداند و نیاز مبرمی به رنسانسِ “سرمایهداری روشن” میان یهودیان و مسیحیان غرب وجود دارد و باید شرکتهایی وجود داشته باشند که برای همه شغل و رفاه ایجاد میکنند. او گفت دومین خطر، از سکولاریزاسیون جامعه ناشی میشود. گفت که وبسایت برایبارت نیوز صدای جنبش ضد سقطجنین و حمایت از ازدواج سنتی است.
نیازی به “گوبلس” نیست
بنن از صفحهنمایش کامپیوتر به موعظه خود ادامه داد و سومین خطر را اسلام معرفی کرد. “ما با فاشیسم افراطی اسلام در جنگی تمامعیار هستیم.” اما هشدار داد که این جنگ “آنقدر سریع گسترش مییابد که دولتها نمیتوانند با آن مقابله کنند.”
گفت اکنون به “شورشی پوپولیستی” نیاز است تا همزمان با والاستریت و اسلام مبارزه کند؛ چیزی مانند جنبشتی پارتی که از جناح راست بریتانیا “UKIP” الهام گرفته است. بنن حزب جمهوریخواه آمریکا را مجموعهای از “رفقای سرمایهدار” توصیف کرد.
یک اتحادیه بینالمللی که از سران حاضر متنفرند و دشمنی مشترک دارند؛ فقط این بار یهودیان جای خود را به مسلمانان دادهاند. تمام اینها بنن و ترامپ را همانند دو فاشیست جلوه میدهد. اما آیا آنها واقعاً فاشیست هستند؟
اهداف و ابزارهای دنیای امروز با گذشته متفاوت است. دیگر نیازی به تودههایی از مردم بالباسهای قهوهای یا شخصی مانند “گوبلس” نیست. امروزه تودههای مردم در اینترنت هستند، برایبارت نیوز میخوانند و ترامپ را در توییتر دنبال میکنند. تظاهرات دنیای امروزی شیوهی مدرن دارد و حتی ایدئولوژی نیز مدرن شده است. اما به نظر میرسد نگرشها به دنبال یک رنسانس هستند.
“دیوید فروم” سخنران نویس سابق در دولت جورج دبلیو بوش هشدار داد که ترامپ میتواند آمریکا را به یک دیکتاتوری تبدیل کند، اما مدل این دیکتاتوری بیشتر شبیه به “ویکتور اوربان” در مجارستان خواهد بود تا آدولف هیتلر. مجارستان هنوز هم انتخابات آزاد دارد، اما “کاملاً عادلانه” نیستند. فروم نوشت که “مجارستان رفتهرفته آزادی خود را از دست میدهد” و اینکه این تغییر “بدون خشونت و خیلی آرام و بدون جنجال” ایجادشده است.
او در مقالهاش نوشت اعضای اپوزیسیون مجارستان اعدام نمیشوند، بلکه تأثیر و نفوذشان خنثی میشود. ترامپ ممکن است مردان و زنان “بلهقربانگو” را به خدمت بگیرد و انتقاد منتقدان را بیاثر کند. همچنین ممکن است به دلیل حضورش در دولت ثروتمندتر شود. ترامپ از رسانهها متنفر است و حقیقت را وارونه جلوه میدهد. فروم در مقالهاش نوشت: “آن دسته از شهروندانی که برای از بین بردن استبداد به کمک ترکیبات درونی خیالبافی میکنند، هرگز درک نکردهاند که چقدر “آزادی” در یک دولت بوروکراتیک مدرن درخطر است. البته نه با دستورهای آمرانه و خشن، بلکه با فرآیند آهستهی فساد و فریب.”
مثلاً “هوگو چاوز”
آنچه مردم آن را “دموکراسی لیبرال” میخوانند، در بسیاری از نقاط جهان در حال بازگشت است. این ایده یک دموکراسی استبدادی را نشان میدهد که در آن رهبر کشور تقریباً آزادانه انتخابشده، اما حقوق مدنی و اساسی مردم محدود است، انتقال قدرت بهدشواری صورت میگیرد، از اقلیتها حمایت نمیشود و تقسیم قدرت بهطور جزئی یا بهطورکلی از میان میرود.
این پدیدهای است که در روسیه و ترکیه و کشورهای آمریکای لاتین مانند ونزوئلا دیدهشده است. در آنجا، رئیسجمهور سابق “هوگو چاوز” از روشهای حکمرانیای استفاده میکرد که در ترامپ نیز دیده میشود. چاوز در برنامههای هفتگی تلویزیون وزرایی که به خواستههایش عمل نمیکردند را اخراج میکرد، به خانوادههای فقیر خانه هدیه میداد و به مخالفانش توهین میکرد.
اما آیا واقعاً ممکن است دموکراسیهای لیبرال غرب با چنین شیوههای حکومتی آلوده شوند؟ “شادی حمید” دانشمند سیاسی که بر روی جنبشهای اسلامگرا و دموکراسی لیبرال در خاورمیانه مطالعه کرده است، میان حامیان قومی- ناسیونالیست ترامپ و حامیان احزاب اسلامی در تونس و مصر شباهتهایی میبیند. مردم این کشورها نیز بهطور دورهای و از طریق انتخابات، هر بار سیاستمدار جدیدی را به قدرت رساندهاند.
آزمون بزرگ آمریکا
انرژی مخرب جنبش ترامپ میتواند بزرگترین آزمون برای آمریکا باشد: کشوری که در آن قدرتهای لیبرال آنقدر سازمانیافتهاند که بدون مقاومت تسلیم نمیشوند. “اریک اشنایدرمن” دادستان کل ایالت نیویورک یکی از بیشمار افرادی است که زنگ خطر را به صدا درآورده و گفته “ترامپ برای نظم و قانون احترام قائل نیست. کشور با بحران مواجه است و معلوم نیست درنهایت به قانون اساسی احترام گذاشته میشود یا خیر.”
اولین قربانی این بیتوجهی به قانون، دستگاههای دولتی در واشنگتن هستند. هنوز چیزی نگذشته، ترامپ تمام نشانههای همتای پیشین خود در ساختار دولتی را محو کرده است. ترامپ فوراً دادستان کل را اخراج کرد زیرا ممنوعیت ورود اتباع هفتکشور به آمریکا را غیرقانونی میدانست.
یکی از مقامات ارشد گفت: “هیچکسی نمیداند چه اتفاقی خواهد افتاد. سرنوشت اشخاص بهتنهایی مهم نیست. نگرانی من درباره مسیر کشور است.” یکی دیگر از مقامهای وزارت خارجه از وجدان درد صحبت کرد. “اکنونکه کشور به بیراهه میرود، آیا تسلیم شدن کار درستی است؟ یا افراد باید ایستادگی کنند و آسیب را به حداقل برسانند؟”
“کن گود” کارشناس امنیت داخلی دریکی از اندیشکده های واشنگتن سوءاستفاده ترامپ از قدرت را خطرناک میداند. او میگوید دولت جدید “به دنبال کاهش قدرت حوزههای اجرایی مانند شورای امنیت ملی است. میتوان این موضوع را در اولین فرمانهای اجرایی ترامپ بهوضوح مشاهده کرد: گروه کوچکی از اطرافیان ترامپ و بنن تصمیمگیری میکنند و تمام دیگر اعضای اصلی دولت را حذف میکنند. آنها حتی از محتوای فرمان جدید هم اطلاعی نداشتند. هرگز درگذشته رئیسجمهوری نداشتیم که خودش بخواهد دولت را دور بزند.”
گود دلیل دیگری هم برای غیرقابلپیشبینی بودن ترامپ دارد: “بنن چشمانداز ویژه خود را دارد. او جهانبینی مشابه با داعش دارد، فقط در جهت عکس آن. برای بنن، همهچیز حول محور جنگ میان مسیحیان و مسلمانان میچرخد. او دارد خود را برای این جنگ و رویارویی آماده میکند.”
تنها واشنگتن نیست که باید ترامپ و بنن را تحمل کند. اکنون دیگر کشورها نیز پسلرزههای انتقال قدرت را حس میکنند و مجبورند با شرایط ترامپ کنار بیایند.
آیا جمهوریخواهان میتوانند ترامپ را رام کنند؟
به نظر میرسد تنها جمهوریخواهان در موقعیتی قرار دارند که بتوانند ترامپ را کنترل کنند و بسیاری از افراد حزب نگران این بیگانه هستند. اما بااینحال، حزب جمهوریخواه با ترامپ و بنن به یک پیروزی تاریخی دستیافت؛ آنهم درحالیکه جمعیت شناسان پیشبینی میکردند به دلیل موج مهاجرت و تغییرات جمعیتی، دموکراتها به اکثریتی دست خواهند یافت که تقریباً غلبه بر آن غیرممکن است. اما ترامپ و “مفیستوفل بنن” از این واقعیت استفاده کردند که تعداد زیادی از سفیدپوستان و رای دهندگان طبقه کارگر از دموکراتها کنارهگیری کرده و از ترامپ حمایت کردند.
این تغییری بود که به ترامپ قدرت داد حزب جمهوریخواه را برباید. ایدههای او و بنن با بسیاری از ارزشهای ساختاری محافظهکاران در تضاد بود. اما حزب جمهوریخواه نه راه پس داشت و نه راه پیش. آنها امیدوارند ترامپ بتواند دو تا از بزرگترین آرزوهایشان را ممکن کند: مقررات زدایی از صنعت و یک دادگاه عالی محافظهکار که چند دهه برپا باشد.
علاوه بر این، بااینکه نظرسنجیها نشان میدهند ترامپ نامحبوبترین رئیسجمهور در چندین دهه اخیر است، اما اساساً جمهوریخواهان از سیاستهای لو حمایت میکنند. نتیجه این شد که حزب جمهوریخواه عملاً گروگانِ ترامپ شده است. حتی “پل رایان” رئیس مجلس نمایندگان نیز که در جریان مبارزات انتخاباتی با صراحت از ترامپ انتقاد میکرد، جرئت نکرد به سیاستهای ضد- مسلمان ترامپ اعتراض کند.
منبع: فرادید