سياستورزي اصلاحطلبان در انتخابات سال ٩٢ و حمايت از يك اصولگرا كاملا بعيد و دور از ذهن بود اما همين استراتژي متفاوت بود كه توانست اصلاحطلبان را از دوران سخت دوري از عرصه سياست به صحنه بكشاند. در سالهاي پس از پيروزي روحاني اصلاحطلبان همچنان كه عملكرد دولت را نقد ميكردند به اين امر اذعان داشتند كه گزينهاي بهتر از او در اين سالها سراغ نداشته و ندارند. حسين مرعشي در گفتوگو با «تسنيم» بيان ميكند كه حل مشكلات كشور رييسجمهوري هماهنگ با رهبري ميخواهد و معتقد است كه امروز كسي در جغرافياي سياسي ايران هماهنگتر از روحاني با رهبري نيست. بخشهايي از اين گفتوگو در زير آمده است:
روابط آقاي هاشمي و مقام معظم رهبري چند جنبه داشت. يك بخشش روابط شخصي بود. من تاكنون هيچ دوستي يا رفاقتي را نديدم كه در يك دوره نزديك ٧٠ سال اينقدر وفادار و علاقهمند باقي مانده باشد و اين يك واقعيت مثبت و خوبي است. درباره مسائل حكومتي و اجتماعي و سياسي جاري و گذشته كه همواره مطرح بوده، بايد بگويم كه خداوند هيچ دو نفري را مثل هم خلق نكرده، در ديدگاهها هميشه تفاوتهايي است، منتهي بايد ببينيم نحوه بيان و نحوه تعامل چگونه است.
در حوزههاي مختلف كاركرد دولت يازدهم قابل بررسي است. در بخش سياست خارجي كارنامه دولت را موفق ميدانم، هر چند انتقادهاي صحيحي ممكن است نسبت به برجام وجود داشته باشد، اما انجام اين پروسه در كل كار درستي بوده است. در جزييات هميشه حرفهاي زيادي است و ممكن است كه درست هم باشد، ولي بالاخره كشور در شرايط تحريمهاي ظالمانه قابل اداره كردن نبود و بايد حتما فضا تغيير ميكرد و اتفاقات مثبت در اين حوزه رخ ميداد. آقاي دكتر روحاني در اين بخش كار بزرگي براي ايران كرد، هر چند ميگويم ممكن است در پارهاي از حوزههاي عملي و جزييات ممكن بود راهكارهاي بهتري هم وجود داشته باشد.
به هر حال ايران با ٦ قدرتي كه يكي از اين قدرتها هم اتحاديه اروپا است، نشست و تعامل كرد و نه تسليم شد و نه كارشان به درگيري كشيد، اين اتفاق خوبي است، چون معمولا وقتي پرونده به شوراي امنيت و ذيل فصل هفتم ميرود، معمولا سرنوشت خوبي را پيدا نميكند و نميتوانند آن را حل كنند، اما ايران نخستين كشوري است كه با گفتوگو توانست پرونده را از شوراي امنيت برگرداند و از فصل هفتم خارج شود.
اگر ما از موضع ضعف ميخواستيم گفتوگو كنيم، حتما نتايج مطلوبي نميگرفتيم. كار اساسي و مهمي كه انجام شده، حتما نواقصي داشته و دارد. حتما هم بدعهديهايي در طرف مقابل وجود داشته كه آثار اين موفقيت را كم ميكند، اما بالاخره كشور از اين مرحله عبور كرد و مثل داستان پايان جنگ است. ممكن است كسي به پايان جنگ انتقاد داشته باشد، اما بالاخره جنگ تمام شد، اينجا هم جنگ سياسي ما با دنيا تمام شده و كمر تحريمها شكست.
در بخش اقتصاد و در كاهش تورم و انضباط مالي موفقيت نسبتا بزرگي براي دولت حاصل شده است؛ بالاخره كاهش تورم از حدود ٤٠ درصد به ٨ يا ٧/٥ درصد دستاورد مهمي بود؛ منتهي در اقتصاد من خودم شخصا از همان اول استقرار دولت به آقاي روحاني عرض كردم كه در دانشكده اقتصاد به ما ياد دادند كه بايد به دو شاخص همزمان توجه كرد؛ شاخص رشد و شاخص تورم، يعني هيچوقت نبايد تنها جلوي تورم را گرفت.
در عرصه مديريت داخلي كشور، دولت سياستهاي روشني نداشته و خيلي دچار عدم يكپارچگي است. انسجام مديريت دولت در عرصههاي داخلي انسجام كافي نيست. نه مشخص است كه اين دولت، دولت تكنوكرات است، نه مشخص است كه دولت سياسي است. دولت در عرصه مديريت داخلي فاقد ايدئولوژي است و به همين دليل، اركانش با هم كار نميكند؛ هر استاندار، هر وزير و هر سازمانش يك حكم ميدهد و به همين دليل انسجام كافي را نميبينم و اينها را ميگويم به اين دليل كه دولت دوم آقاي روحاني اگر روي كار آمد بايد اين مشكلات را نداشته باشد و حتما دولت دوم آقاي روحاني بايد دولتي باشد كه اين ضعفها را نداشته باشد. در اقتصاد رونق را جديتر دنبال كند، در يارانهها بايد قاطع برخورد كند و به نيازهاي اساسي كشور بدهد. دولت در مديريت داخلي بايد تكليف خود را بين اين سه مدل روشن كند و الان دولت التقاطي داريم؛ يعني جاهايي از فنگرايي تبعيت ميكند، جاهايي اصولگرايان هستند و جاهايي اصلاحطلبان.
حل مشكل اشتغال خيلي سخت است، نه اينكه راهحل ندارد، ولي راهحلش سخت است و اگر كسي بخواهد راهحل بدهد، رييسجمهوري از جنس و شجاعت آقاي هاشمي ميخواهد و در جغرافياي سياسي ايران كسي را با اين ويژگي نميشناسم، يعني كسي ميخواهد كه برود با رهبري بنشيند و مسائل را با رهبري هماهنگ كند، رهبري و رييسجمهور يك حرف را بزنند و با دنيا وارد گفتوگو شوند.
جز آقاي روحاني كسي در جغرافياي سياسي ايران نيست كه بخواهد با رهبري هماهنگ باشد. اين هماهنگي هم بايد وجود داشته باشد، مدلش هم هماني بود كه آقاي هاشمي عمل ميكرد، منتقل ميكرد، نظرات را ميگفت و نهايتا رهبري تصميم ميگرفتند و همه هم تسليم ميشوند، بنابراين اين مدل تجربه شده است.
نكته بعدي در اين زمينه اراده است. آقاي رييسجمهور وقتي اراده كرد كه مساله هستهاي را حل كند، آن را حل كرد، پاي كار ايستاد، مگر ما اطلاع نداريم آقاي روحاني در برخي مقاطع وقتي به بنبست ميرسيد، اوقات تلخي هم كرده است. گله هم كرده است. مجلس را هم به كار گرفته! قوهقضاييه را همراه خود كرده، بنابراين در بقيه مسائل هم همين كار را انجام دهند، پس چرا به هم ميپرند؟ در كشور اين همه بيكار وجود دارد، پيمانكارانش طلبكارند، كشوري كه چكهاي مردم برگشت ميخورد و كسب و كار خوب انجام نميشود، اينگونه مسائل را بايد كنار گذاشت.
ما رييسجمهوري ميخواهيم كه با رهبري هماهنگ باشد، قدرت رهبري را پشت دولت بياورد تا مشكلات مردم حل شود. قوا هم بايد هماهنگ باشند. با آدمهايي كه ميخواهند از جوي (جوب) بپرند تا پايشان خيس نشود، كشور را نميتوان اداره كرد. ما بايد شجاعترين و پاكترين و تواناترين مديران را به كار بگيريم تا كار كشور راه بيفتد.
پس من سه شرط براي بهتر كردن اوضاع در نظر دارم، يك: رييسجمهوري هماهنگ با رهبري. دوم: هماهنگي قوا براي يك هدف مشترك در جهت خدمت به مردم و سوم: به كارگيري بهترين نيروهاي كشور و توانمند و سالم.
در بخش قبلي گفتم فساد آفتي براي جمهوري اسلامي است كه ما در گفتن زياد ميگوييم، در رسيدگي و ختم موضوعات كم عمل ميكنيم.
الان يكي از نگرانيهاي ما اين است كه آقاي دكتر روحاني رقيبي ندارد. اگر آقاي روحاني در نظرسنجيها بالا نباشد، ولي فاصلهاش با بقيه خيلي زياد است. الان در عرصه سياسي ايران كسي را نداريم كه از آقاي روحاني موقعيت بهتري داشته باشد. معتقديم رقيب نداشتن خوب نيست.
ما به عنوان كارگزاران سه شرط براي حمايت تعيين كرديم. ما از آقاي روحاني حمايت ميكنيم كه حمايت رهبري را براي دولتش جلب كند و بهترينهاي كشور را هم به كار بگيرد. ما اين شروط را گذاشتيم. من اميدوارم كه آقاي دكتر روحاني بتواند با رقبايش عادلانه و صحيح در منظر افكارعمومي حرف بزند.
اينكه فرد ديگري را به جز آقاي روحاني به صحنه انتخابات بفرستيم از محرمانههاي كار ماست. به هر حال ما حتما از جبهه مردمي نيروهاي انقلاب اسلامي رو دست نخواهيم خورد. ما برنامههايي داريم و اينكه چه ميكنيم را نميگوييم. ما دِيني نسبت به انقلاب اسلامي، نظام و كشور داريم كه آن دِين حكم ميكند كه «تكبرگ» بازي نكنيم.
برداشت من اين نيست كه جبهه مردمي نيروهاي انقلاب اسلامي همه اصولگرايان را در بر ميگيرد. در جبهه اصولگراياني كه قرار باشد علي لاريجاني و ناطقنوري نباشد، روحانيت مبارز با تمام طرفيتهايش نباشد يا حتي خود آقاي روحاني كه از ظرفيتهاي مهم اصولگرايي است، نباشد و اينها را كنار گذاشته شوند، چطور ميشود؟ ما در جبهه خودمان يك نفر را هم كنار نميگذاريم، اما اصولگرايان همه را يكي يكي كنار ميگذارند و بعد يك عده را جمع ميكنند كه نميشود.
منبع: روزنامه اعتماد