قاسم میرزایی نیکو
با يك تورق ابتدايي و البته نگاهي گذرا، ساده ميتوان گفت زماني كه منافع ملی یک کشور در ابعاد مختلف، اعم از سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و حتي اقتصادی، دچار سؤال و مسأله میشود، به طور طبيعي نخبگان، خبرگان، دلسوزان و دغدغهداران و شايد دلواپسان آن کشور، همه از منظر نظر خود، سعی میکنند خدشهای که وارد شده را، بررسي و به آن، به طور ويژه، توجه كنند؛ در اين بين، گروهي به تحليل محتوا پرداخته و آسيبشناسي را نيز چاشني داستان ميكنند؛ اما نقش اصلي، بر عهده ي آناني است كه هم و غم خود را مينهند تا آن نقطه ي كور را روشن و گره هرچند بسته را باز و صد البته خدشه را در اسرع وقت، بدون فوت و معطلي، رفع کنند. این وضعیت در کشور ما تا حد زيادي، مرتفع شده است. ضمنا يادمان نرود كه منافع شخصي و دگم – انحرافي و… تا مرز ترور فرد و تفكر پيش رفت. گذار از چنین مسايلی، فقط نیاز به گفت و گو دارد.
انسان با زبان و صوت متولد مي شود؛ عزيزان ناشنوا، جزء آسيب پذير ترين قشر هستند! اصوات، كلمات را مي سازند و كلمات حركات را و حركات، انسان را به نمايش مي گذارد؛ بهترين صحنه ي گفتگو، تئاتر است و سينما هنر هفتم است كه بروز و ظهور افكار نويسنده و كارگردان را، در اختيار مخاطب براي بازخواني و تفكر قرار مي دهد؛
وقتي یک سال، به نام همدلی و همزبانی ناميده مي شود، بر این مهم تاکید دارد. یا درخواست مي كنيم كه حتی اگر با انقلاب مشکل داریم، برای ایران رای بدهیم، يعني گفتگو مي كنيم و پيامد آن يك عزم و اراده ي ملي است؛ يعني با گفتن و شنيدن، ذهنمان را پالايش مي كنيم و براي منافع جمع، از فرديتمان، مايه مي گذاريم!
و اصل اين است كه همه عقلا و خردورزان، عقيده دارند که باید روی منافع ملی وحدت کرد. اما براستي راه این مهم چیست و چگونه بروز و ظهور مي يابد؟ بايد دقت كرد كه چه محورهایی وجود دارد که میتواند ما را گرد هم بياورد؟! كدام مصالح و زيربناها، میتواند ستون و حلقه ي اتصالي باشد که گرفتاری و مشكلات ريز و درشت را در کنار هم جمع کند؟! گو اينكه اگر دلخوریهایی باشد، و حتما هست و برخی، حرفها و نکاتی دارند كه صد البته محل توجه و پرداخت است، اما آیا میخواهیم همینطور ادامه دهیم؟ یا به راهی در جهت سربلندي و اعتبار مملكت، برسیم؟
انتخابات مجلس، در سال گذشته نشان دهنده ي ابعاد و نكات قابل توجه و مهمی بود. بگم بگم ها جمع شد؛ اصلاح طلب، ميانه رو و حتي اصول گرا كنار هم نشستند؛ ليست اميد گواه اين قصه است! خرد جمعي بر منافع شخصي و حتي حزبي سايه افكند؛ و خط مشي مشترك، در جهت منافع ملي و مشاركت بيشتر، مبناي عمل شد؛ در شعارهاي انتخاباتي تأكيد بر هيچ فردي نبود! و هوشمندانه، راست يا دروغ، وعده هاي انتخاباتي، وعده هاي كاملا محاسباتي و قابل سنجش بود؛ يعني الان مردم بسيار راحت تحليل مي كنند كه وعده عملي شد يا نه! حتي نظارت، عملا تبديل به يك پروسه ي اداري شد چرا كه حلقههای وصل، باز بود تا آنجا كه به جوانان اعتماد شد و راه براي رشدشان هموار؛ كاملا فضا باز گذاشته شد، و رسما “حذف” از دايره ي رفتار انتخاباتي حذف شد! مردم اعتماد كردند و انتخاب كردند!
ما باید به گذار دمكراسي و مردم سالاري تمكين كنيم و باز هم جمع کنیم؛ تفريق و تفرقه ريشه ي اضطراب و استرس داخلي است؛ باید بیشتر با هم حرف بزنيم، بيشتر با مخالفين با رفاقت و مدارا؛
سران و هیات رئیسههای فراکسیونها و کمیتههای سیاسی و اقتصادی، باید بیشتر و بيشتر، با هم حرف بزنند و از خشونت و بي ادبي و بي احترامي بپرهيزيم! مبناي دين، اخلاق است؛ “حديث” يعني كلام امام! “قرآن” يعني كلام حضرت حق! خدا به رسول اكرم (ص) فرمود: بلِّغ! چگونه؟ قُل! يعني ابلاغ كن و گفتگو كن! قول نرم و تمام كننده و نيكو؛ شاه كليد، گفتگو است؛