بسیاری از رهبران سیاسی آمریکا پیشنهادهای جنگی و مخفی شدن در پناهگاههای مخفیِ زیرزمینی به دور از خانوادهها و مردم عادی آمریکا را اهانتآمیز خواندند.
بسیاری از رهبران سیاسی آمریکا پیشنهادهای جنگی و مخفی شدن در پناهگاههای مخفیِ زیرزمینی به دور از خانوادهها و مردم عادی آمریکا را اهانتآمیز خواندند.
به گزارش یوپنا به نقل از فرارو، در میان بزرگترین معضلات سیاست خارجی که جیمی کارتر با آنها روبرو بود، یک مورد وجود دارد که هرگز بهطور علنی فاش نشد، اما در شرایط فعلی اهمیت زیادی یافته است. این فایلها درباره جنگ هستهای است و اینکه چگونه آمریکا میتواند از آن جان سالم به در ببرد. تصمیمات کارتر محرمانه باقی ماند. اما اسناد تازه فاش شده از سیا به همراه آرشیوهای چندین رئیسجمهور پیشین، پنجره جدیدی به روی نحوه آمادگی کاخ سفید برای آخرالزمان قریبالوقوع باز میکند.
در دنیای امروز این آخرالزمان ممکن است توسط برخی کشورهای مجهز به سلاح هستهای مانند کره شمالی و پاکستان آغاز شود. در دوران کارتر نگرانی تنها حول محور اتحاد جماهیر شوروی میچرخید. آن زمان بود که طراحان نظامیِ آمریکا و شوروی برای دستوپنجه نرم کردن با یک امر غیرقابلتصور خود را آماده کردند: زیر پای گذاشتن قوانین “تخریب حتمی متقابل” (که از سال ۱۹۵۰ نظم جهانی را برقرار کرده بود) و آمادهسازی برای نجات یافتن از یک جنگ هستهای تمامعیار.
کارتر و اعضای کاخ سفید به سؤالات جزئیتری علاقهمند بودند. اگر ریاست جمهوری پس از جنگ هستهای نجات پیدا نکند، ازآنپس چه باید بکند؟ چگونه میتوان فرمانده ارشد کشور را شناسایی کرد؟ چه کسی او را شناسایی میکند؟ چگونه سه هدف مهم ریاست جمهوری را انجام خواهد داد: بهعنوان رئیس اجرایی دولت، رئیس دولت و فرمانده کل نیروهای مسلح؟
پاسخ کارتر در قالب “دستورهای ریاست جمهوری ۵۸” و در آخرین ماههای ریاست جمهوریاش صادر شد. رونالد ریگان نیز این برنامهها را در دستور ریاست جمهوری خود در سال ۱۹۸۳ اصلاح کرد. محتوای این دستورها تداوم برنامههای دولت است که تا دولت کنونی دونالد ترامپ ادامه داشته است. این برنامهها هزینههای چند میلیارد دلاری داشتهاند و همواره آهنربایی برای نظریهپردازان توطئه در سراسر جهان بودهاند.
در ادامه نگاهی اجمالی به چگونگیِ توسعهی برخی از مهمترین اسرار امنیت ملی آمریکا میاندازیم و بررسی میکنیم که چگونه دولت ترامپ و یا دولتهای پیشین او برای نجات از آخرالزمان برنامهریزی کردهاند.
زمانی که کارتر به ریاست جمهوری رسید، شوروی آمادگی برای جنگ هستهای را آغاز کرده بود. شوروی برنامه آمادگی بسیار گستردهای داشت: صدها و شاید هم هزاران پناه گاه زیرزمینی و برنامههای گسترده دولتی.
آمریکا هم فردی به نام “ری دربی” را داشت. دربی که در سال ۱۹۳۵ در “آیووا” به دنیا آمده بود، به یکی از کارشناسان برتر وزارت دفاع در بخش آمادگی فوری در مواقع اضطراری تبدیل شد. او در اروپا رهبری برنامههای آموزشی غیرنظامیان در سراسر ناتو و آموزش واحدهای جذب و مقاومت برای رؤیایی با حملات را بر عهده داشت. در آمریکا هم مسئولیت برنامههای گسترده دولتی درزمینهٔ دفاع در برابر حملات هستهای، بیولوژیکی و شیمیایی را بر عهده داشت. طرح استاندارد پایگاههای هستهای آمریکا در مواقع خطر را نیز او پیاده کرد. در زمان آغاز ریاست جمهوری کارتر در سال ۱۹۷۷، مسئول آموزش و عملیات در “آژانس آمادگی فدرال” (FPA) بود.
در آن زمان، سازمان فدرال برای رویارویی با فجایعی مانند جنگ هستهای از هر آژانس فدرال میخواست تأسیسات زیرزمینی مختص به خود را طراحی کرده و توسعه دهند (برنامه اضطراری فدرال شماره D). در مواقع اضطراری، دولت از مقرهای زیرزمینی جنگ را اداره میکند. اما اکثر آژانسها این مسئولیت را جدی نگرفتند.
FPA از دربی خواست بر اجرای طرح D نظارت کند. دربی فهمید که آژانسها در پیادهسازی و اجرای این طرح سهلانگاری کردهاند. این غفلت و سهلانگاری به دلیل فاصله گرفتن از عصر بحران هستهای بود. بهجز فعالیتهای کوتاهی که به دلیل بحران موشکی کوبا آغاز شد و در طی آن شش مرکز برای جابجایی دولت فدرال در سراسر آمریکا ساخته شد، فعالیت چشمگیر دیگری بهویژه برای دفاع از جامعه مدنی صورت نگرفته بود.
دولت فدرال حاضر بود برای ارتقای سلاحها هزینه کند، اما هدف حفاظت از مردم و حفظ جان آنها در حملات هستهای نبود. در دهه ۱۹۷۰، بسیاری از آژانسهای هستهای کاربر روی برنامههای عملیاتی پس از فاجعه را متوقف کردند، زیرا تصور میشد سازمانهای فدرال که در نام خود کلمات “آمادگی” و یا “بسیج” را دارند این وظایف را تماماً بر عهده میگیرند.
دربی فهمید که مشکل فراتر از تأمین بودجه است. مردم آمریکا در نظرسنجیها خواستار یک برنامه دفاع مدنی بودند. اما در دوران صلح زندگی میکردند و دیگر اهمیتی به پیشبرد این برنامه نمیدادند. احتمالاً فرض میکردند که دولت برنامه بزرگی در دست دارد که در صورت حمله از سوی شوروی از آن استفاده خواهد کرد. در آن سالها مردم به شیرینی و آسایش پس از تنشزدایی تن داده بودند و دولتمردان نیز بر اجرای طرحهای اضطراری اصرار نمیکردند.
مسئله پیچیده دیگری وجود نداشت: ارتش برای حفاظت از کشور در جنگ هستهای، باید از یکی از خط قرمزهای خود عبور میکرد و درگیرِ مسائل امنیت داخلی میشد. پس از آغاز جنگ هستهای، باید حکومتنظامی اعلام شود و برای مدیریت توزیع منابع به ارتش قدرتهای فوقالعادهای اعطا شود. اما دولت فرض کرد که قبل از آغاز جنگ واقعی هم بهنوعی حکومتنظامی نیاز است. دولت برنامه ریخت که بهمحض قرار گرفتن کشور در معرض یک جنگ قریبالوقوع، مردم و بهویژه کسانی که نزدیک به موقعیتهای نظامی استراتژیک زندگی میکنند را نقلمکان کند. سیاستمداران میدانستند این کار به درجه بالایی از اجبار و حتی زور نیاز دارد. ارتش و سیاستمداران دوست نداشتند درباره این سناریو صحبت کنند. بنابراین طرحها و برنامهها محرمانه ماند تا توجه عموم مردم به آن جلب نشود.
پس خود اعضای دولت چه خواهند شد؟ در مواقع اضطراری یا تغییر وضعیت ساختار دفاع، ستاد مشترک ارتش به ۵۰ نفر از مقامات دستور جابهجایی خواهد داد. دولت مرکزی تأسیسات ویژهای در بالای کوهی در ایالت ویرجینیا دارد که کادری از مقامات ارشد اجرایی ازآنجا جنگ هستهای را اداره خواهند کرد. دیگر مقرها در حالت آمادهباش در “مریلند”، “مارتینزبرگ” و “مرکز عملیات اضطراری در مونت وتر” در ایالت ویرجینیا قرار دارند.
اما اگر فرض کنیم امکان حملونقل هوایی وجود داشته باشد، تنها برای انتقال یکسوم مقامات دولتی هلیکوپتر وجود دارد. حتی آن دسته از مقاماتی که بتوانند خود را به یکی از مقرها برسانند، امکان برقراری ارتباط با سازمانهای فدرال، دیگر دولتها و مردم آمریکا در هالهای از ابهام است.
بسیاری از رهبران سیاسی آمریکا پیشنهادهای جنگی و مخفی شدن در پناهگاههای مخفیِ زیرزمینی به دور از خانوادهها و مردم عادی آمریکا را اهانتآمیز خواندند.
زمانی که جیمی کارتر رئیسجمهور شد، آمریکا سالانه کمتر از ۱۰۰ میلیون دلار صرفِ امور دفاعی و نزدیک به ۳۰ میلیارد دلار صرف نگهداری و بهروزرسانی سلاحهای هستهای میکرد. کنگره طرح دفاع غیرنظامی را تصویب کرده بود، اما برای تأمین بودجه آن اقدام خاصی صورت نگرفته بود. پس از جان اف کندی، کارتر اولین رئیسجمهوری بود که توجه ویژهای به این مسئله کرد. در سپتامبر سال ۱۹۷۸، کارتر اعلام کرد دفاع غیرنظامی بخشی از برنامههای استراتژیک کشور است. زیرا کشوری که مردمش در برابر حملات هستهای آسیبپذیر باشند، نسبت به تهدیدهای هستهای دشمنان آسیبپذیرتر خواهد بود.
در ابتدا بودجه دفاع غیرنظامی کشور اندکی افزایش یافت. اما برخی تحقیقات نشان میدهند دفاع غیرنظامی کشور تا چه حد ضعیف شده بود. پناهگاههای بهجامانده از سالهای ۱۹۵۰ منسوخشده بودند و نیاز به مرمت و جایگزینی داشتند. آژانسها به دستورهای اجرایی برای بهبود اوضاع بیتوجهی میکردند. هیچ قانونی برای نحوه تخلیه جمعیت زیاد مردم وضع نشد که یکی از ارکان مهم برنامه دفاع نظامی محسوب میشود. تمرینات نظامی به جدیت دنبال نمیشد. این تحقیقات سبب شد راه برای تنظیم سیاستهای جدید باز شود.
با اعتراضات پنتاگون، کارتر بالاخره تداوم برنامه دفاع غیرنظامی در یکی از آژانسها را تأیید و هدف بلند پروازانه ای برایشان تعیین کرد: در یک حمله هستهای همهجانبه، حداقل ۸۰ درصد از جمعیت کشور باید نجات پیدا کنند، و این هدف باید با بودجهای کمتر از ۲۵۰ میلیون دلار در سال تحقق یابد.
در ۱۹ ژوئن ۱۹۷۹، “آژانس مدیریت بحران فدرال” (FEMA) تأسیس شد. کارتر قدرت مدیر این سازمان را افزایش داد و شورای امنیت ملی و پنتاگون را مسئول نظارت بر آمادگی دفاع غیرنظامی کشور کرد.
این تغییرات برای دربی مانند تحقق یک رویای شیرین بود. FEMA عهدهدار نظارت بر تداوم برنامههای FPA میشد، و خود دربی نیز مسئول کنترل تأسیسات ویژه “مونت وتر”. بودجه تأسیسات افزایش مییافت و دربی مسئول حفظ ذخایر و منابع و همچنین بازسازی دولت پس از جنگ هستهای میشد.
در همین حال، کاخ سفید بر روی سختترین چالش متمرکز بود: ایجاد مکانیسمی برای روسای جمهور بعدی تا طرحها را در هنگام و بعد از جنگ هستهای اجرا کنند. در اوایل ریاست جمهوری کارتر، “هیو کارتر” مدیر دفتر نظامی کاخ سفید گروه کوچکی تشکیل داد تا طرح اضطراری کاخ سفید، اسناد محرمانه درباره نحوه نقلمکان رئیسجمهور، و نحوه جایگزینی رئیسجمهور در صورت مرگ وی را بررسی کنند. شخصی به نام “اودوم” پس از بررسی روشهای ارائهشده، آنها را ابتدایی و فاقد هرگونه خلاقیت خواند.
در یکی از یادداشتهای کاخ سفید اشارهشده بود که در روزهای عادی ارتباط میان پنتاگون و دیگر تأسیسات اضطراری “رضایتبخش” است. اما در جریان جنگ یا اختلال داخلی ارتباطات “رضایتبخش” کفایت نخواهد کرد. مطمئناً در جریان جنگ هستهای این تأسیسات “حفاظت کمی” ارائه خواهند داد و اگر بازماندگانی برجای بمانند، پس از مدت کمی آنها نیز شناسایی خواهند شد.
این بدان معنا بود که یک ستاد فرماندهی ثابت جوابگو نخواهد بود. گزینه پیش رو ساخت یک ستاد فرماندهی متحرک بود. اما کاخ سفید نمیتوانست در یک حمله ناگهانی، رئیسجمهور را با هواپیما از خطر دور کند. حتی اگر موفق به انجام این کار میشدند، بازهم نمیتوانستند از افراد اطراف رئیسجمهور اطمینان کامل داشته باشند.
بنابراین تیم اودوم لیستی از الزامات تهیه کردند. اولین کار شناسایی و احراز هویت رئیسجمهور واقعی و جانشین او بود. جزئیات این مرحله از کار فوق محرمانه و سری است.
دومین اقدام: هر یک از تیمها باید به جانشین رئیسجمهور در اجرای سه وظیفه اصلی کمک کند: فرمانده کل قوا، رئیس دولت، مدیر اجرایی. این تیم باید با دیگر گروههای باقیمانده ارتباط بگیرد و آنها را شناسایی کند. باید با پنتاگون و یا عناصر بازمانده آن برای اجرای طرح جنگ هستهای صحبت کنند. باید با دولتهای محلی و ایالتی نیز در ارتباط باشند. مهمتر از همه، این تیم ۵۰ نفره باید آمادگی عملکرد مستقل و بدون کمک خارجی به مدت ۶ ماه را داشته باشند.
اودوم اطلاعات زیادی از دیگر مراحل نداده است. احتمالاً از آژانسها درخواست میشود موقعیت و توانایی خود برای اجرای برخی دستورات اجرایی مخفی را اعلام کنند. این دستورات تا به امروز محرمانه مانده است. اما برخی اسناد فاش شده خبر از این اقدامات میدهند: بازسازی کنگره، فراهم کردن شرایط برای بسیج منابع کشور، درخواست برای بسیج نیروهای ذخیره و غیرنظامی.
کنگره چگونه بازسازی میشود؟ چه نوع منابعی بسیج میشوند؟ چه کسانی برای کمک به دولت فراخوانده میشوند؟ هنوز کسی نمیداند.
اما این را میدانیم. زمانی که تغییرات کارتر در اواخر دهه ۱۹۸۰ تصویب شد، سیا یک سازمان مخفیِ مختص به خود راه به نام “دفتر پشتیبانی اطلاعات اضطراری ملی” راهاندازی کرد تا از تمام شاخههای سازمان سیا اطلاعات ورودی دریافت و گروههای پشتیبانی سهنفره ایجاد کند.
از اسناد بودجه میدانیم که این سازمانها برای گروههای پشتیبانی درخواست بودجه بیشتر کردند. پنتاگون کاربر روی مراکز فرماندهی متحرک را آغاز کرد و نیروی هوایی پهنای باند الکترومغناطیس هواپیماها را برای ارتباط با ماهوارهها افزایش داد. میدانیم که جانشین رئیسجمهور به مونت وتر خواهد رفت تا تمام شاخهها دولت را گرد هم آورد.
برنامههای نجات در شرایط اضطراری از زمان جیمی کارتر بسیار پیشرفتهتر شدهاند. میتوانیم مطمئن باشیم که جانشینان رئیسجمهور چیزی فراتر از نام رمز شناسایی و تأیید خواهند شد. اما خطراتی که میتوانند احتمال استفاده از این طرحها را بیشتر کنند، ازآنچه تصور میکنیم نزدیکتر و جدیتر هستند.