شيخ حقوقدان حسن روحاني و قاضي راستگرا ابراهيم رييسي با يکديگر رقابت ميکنند يا حسن روحاني رييسجمهور و محمدباقر قاليباف شهردارپايتخت.
به گزارش یوپنا اعتماد نوشت: رقابت اصلي انتخابات ٩٦ ميان کيست؟ شيخ حقوقدان حسن روحاني و قاضي راستگرا ابراهيم رييسي با يکديگر رقابت ميکنند يا حسن روحاني رييسجمهور و محمدباقر قاليباف شهردارپايتخت. کدام يک از اين دو گزاره و فرضيه انتخاباتي به واقعيت نزديکتر است؟ گزاره نخست رقابت بين دو تفکر، دو نگاه مديريتي کشور و دو جهانبيني سياسي، متفاوت است و گزاره دوم رقابتي ميان دو روش اجرايي و دو منش ناهمسو در دولتداري در عين مشترکات فکري.
صحنه انتخابات اکنون به نظر ميرسد «يک» در برابر «دو» است چرا که در جبهه اصلاحطلبان- اعتدالگرايان، تکليف نامزد نهايي انتخابات مشخص است. اسحاق جهانگيري معاون نجيب و بيادعاي اصلاحطلب کابينه روحاني با تصميم جمعي اصلاحطلبان و درخواست رييسجمهور وارد رقابتهاي انتخاباتي شد و از ابتدا اعلام کرد که به نفع روحاني کنار خواهد رفت. او مکمل روحاني است و خواهد بود. مصطفي هاشميطبا نيز اگرچه به طيف اصلاحطلبان نزديکتر است و همکار اعتدالگرا بوده است، اما بيشتر مستقل وارد صحنه انتخابات شده است. شايد او به نفع روحاني کنار برود و اگر هم در صحنه باقي بماند، پايگاه راي او تاثيري منفي بر آراي روحاني نخواهد شد. بدينترتيب نامزد اصلي انتخابات ٩٦ در جبهه اصلاحطلبان و اعتدالگرايان تنها حسن روحاني خواهد بود.
در سوي ديگربازي بزرگ انتخابات رياستجمهوري اما صحنه رقابت، پيچيدهتر است. سه ضلعي اصولگرايي – ابراهيم رييسي، محمدباقر قاليباف و مصطفي ميرسليم – کار اصولگرايان را سخت کرده است. ابراهيم رييسي کانديداي تازه نفس اصولگرايان انقلابي و راستگرا هر چند به «جمنا» تعهدي نداد و اصرار دارد که نامزد مستقل شناخته شود اما بر خلاف تصور حاميان حضورش نتوانست موج انتخاباتي بسازد و براي ماندن در انتخابات و داشتن شانس نيازمند حمايت سياسي-اجتماعي اصولگرايان است.
راستگرايان انقلابي البته تلاش خواهند کرد که رييسي در صحنه بماند و رقيب اصلي روحاني خوانده شود چرا که کنارهگيري او ممکن است که آنان را براي هميشه از صحنه سياست حذف کند. در مقابل رييسي، محمدباقر قاليباف چهره ميانهرو اصولگرايان سالهاست که خود را نامزد واقعي و اصلي راستگرايان ميداند و به ويژه در اين دوره از انتخابات که با نيامدن سعيد جليلي شانس خود را براي آنکه مورد اجماع همه طيفهاي اصولگرا قرار بگيرد بيش از گذشته ارزيابي ميکند. هرچند رييسي و قاليباف هر يک براي جلب آراي عمومي با چالشهاي بسياري روبهرو هستند. از يکسو ابراهيم رييسي نامزدي تازه نفس است و تاکنون اقبال عمومي خود را به راي نگذاشته و براي بخشي از تودههاي اجتماعي ناشناخته است و از سوي ديگر پيشينه قاليباف در ٨٤ و ٩٢ نشان ميدهد که سقف آرايش چقدر است. بدون شک پيش از به صدا درآمدن زنگ مناظرههاي انتخاباتي، رقابت شديد و يک جنگ دو قطبي قاليباف – رييسي شدت خواهد گرفت. چه آنکه به نظر ميرسد هر يک از اين دو کانديداي جناح اصولگرايي سعي خواهد کرد نامزد اصلي راست کيشان سياسي ايران باشند.
سيدابراهيم رييسي که گفته ميشود آيتالله مصباحيزدي به عنوان پدر معنوي جبهه پايداري از او حمايت ميکند، به عنوان نامزد شاخص جمنا به ميدان آمده و سعيد جليلي از کانديداتوري به نفع او انصراف داده است. حتي مهرداد بذرپاش هم که نزديک به اين جبهه بود از کانديداتوري انصراف داده و به اين ترتيب ميتوان گفت رييسي نه تنها نامزد جمنا که او را بايد کانديداي جبهه پايداري در انتخابات رياستجمهوري ٩٦ هم قلمداد کرد. بنابراين قاليباف حق دارد که در چنين وضعيتي خود را نامزد اصلي اصولگرايان دانسته و به رقابت با رييسي به عنوان کانديداي جرياني بپردازد که چندان محبوبيتي ميان اصولگرايان ندارد. اين همه مصايب انتخاباتي اصولگرايان نيست چه آنکه قديميترين حزب جناح راست در اين انتخابات کانديدا دارد. سيد مصطفي ميرسليم، نامزد اصولگريان سنتي به واقع قابل احترامترين نامزد انتخابات است چرا که يک نامزد حزبي با تبار و تابلو و هويت مشخص است اما بيترديد در تجادل دوقطبي قاليباف- رييسي جايگاهي ندارد و حتي برخي تحليلگران پيشبيني ميکنند پايگاه آراي او شايد در نهايت با تدابير ناطقنوري و محمدرضا باهنر به سمت روحاني سوق داده شود.
رقابت اصلي در چنين وضعيتي اما کجاست؟ بسياري از تحليلگران پيشبيني ميکنند که رقابت اصلي ميان ابراهيم رييسي و حسن روحاني است. در مقابل هم برخي اين گزاره را به واقعيت نزديکتر ميدانند که روحاني- قاليباف بازيگران اصلي انتخابات ٩٦ خواهند بود.
هرچند به نظر ميرسد رقابت ظاهري انتخابات ميان حسن روحاني و رييسي است. رقابت اين دو رقابت ميان دو تفکر و دو نگاه و دو جهانبيني سياسي متفاوت براي اداره کشور است. هر چند هر دو به اصول انقلاب و مباني نظام متعهد و پايبندند و از تبار روحانيت به شمار ميآيند. هر چند هر دو اهل حوزه و حقوقاند اما مشي و منش تفکري آنان متفاوت است.
روحاني به جهت سوابقي که از خود برجاي گذاشته اهل تعامل و تعادل و تثبيت عقلانيت در مديريت جاري کشور است اما سيد ابراهيم رييسي را به جهت اينکه در معرض مديريت اجرايي قرار نگرفته بايد از طريق گفتمان سياسي، حلقه حاميان و منظومه فکري-عقيدتي آنان مورد ارزيابي قرار داد و اين جريان به جهت ساختار عقيدتي و مديريتي، مختصات و مشخصاتي عکس حسن روحاني دارد. رييسي شايد توانايي جذب بدنه ايدئولوژيک و محافظهکار و مخالفين دولت روحاني و اصلاحطلبان را داشته باشد اما بيترديد با آمدن و ماندن رييسي بخشي از قشر خاکستري جامعه که معمولا نسبت به مسائل سياسي بيتفاوت هستند وارد صحنه ميشوند و چون نگرش چنين افرادي معمولا خلاف رويه مديريت ايدئولوژيک و جناح اصولگرايي است بنابراين حضور رييسي آراي خاموش را به نفع حسن روحاني پاي صندوق رأي ميآورد.
اما رقابت نانوشته و اصلي که رويدادهاي روزهاي آينده آن را شفافتر خواهد کرد، رقابت ميان روحاني و قاليباف است. دو چهرهاي که در نحوه و روش اجرايي کشور و اولويتبندي مسائل تفاوت روش دارند. چه آنکه اگر قاليباف همه زيست سياسياش در اردوگاه اصولگرايان بوده اما او را بايد يک اصولگراي تکنوکرات دانست که براي فعل و کنش سياسي درگير حد و حصر جهانبيني و ايدئولوژي جناحي و سياسي نبوده است. از همين رو دوگانه انتخاباتي قاليباف-روحاني بر خلاف رقابت رييسي-روحاني يک تنازع روش مديريتي است و نه تجادل نگرشي. قاليباف منتقد روش روحاني در اقتصاد است اما مخالف توسعه و مدرنسازي ايران نيست. او برعکس رييسي، به طبقه متوسط جامعه حساب ويژهاي باز کرده است و مثل روحاني اولويت خود را طبقه محروم جامعه قرار نداده است.
هر چند در مقابل رييسي پايگاه راي خود را روي قشر مستضعف قرار داده است شايد گفت مدل انتخاباتي او مدل احمدينژاد – هاشمي در سال ٨٤ است. اما رقابت روحاني – قاليباف از جنس ديگري است. قاليباف اقتصاد را بر فرهنگ ترجيح ميدهد. اما روحاني آنها را در يک خط ميداند. بر همين اساس ميتوان گفت رقابت روحاني – قاليباف از خرداد ٩٢ آغاز شد تا آن زمان که اين دو رودرروي يکديگر قرار گرفتند از آن روز به بعد قاليباف از هر فرصتي استفاده کرد تا از عملکرد روحاني انتقاد کند. او در اين چهار سال بيواهمه خود را رقيب جدي روحاني دانست. امروز پس از چهار سال دوئل نفس گير، حقوقدان و سرهنگ دوباره مقابل يکديگر قرار ميگيرند. قاليباف اينبار با سه هدف وارد صحنه انتخابات شده است؛
اول آنکه مناظرههاي سال ۹۲ را جبران مافات کند و با روحاني تسويه حساب کند، حتي اگر پيروز ميدان نباشد. دوم آنکه حمله کند تا مسايل شهرداري تهران مطرح نشود و سوم اينکه حاميان اصولگرايش را متقاعد کند که فقط اوست که ميتواند در برابر رقيب تاب بياورد و از شکست نهراسد. زيرا او ميداند نجابت رييسي نميتواند مناظرههاي ۸۸ را براي احمدينژاد و مناظره ۹۲ را براي شهردار بازتوليد کند. به اين ترتيب قاليباف جنگي داخلي را در ميان اصولگرايان راه انداخته تا نظر آنها را براي کنارگذاشتن رييسي و جا انداختن خود جلب کند و در اين کارزار رقيب اصلي حسن روحاني شود. او اين را ميخواهد چه پيروز انتخابات باشد چه بازنده. اما برنده اين رقابت درون جناحي هر که باشد، حسن روحاني کار سختي براي رقابت با او پيشرو نخواهد داشت.