از سوی نایب رئیس شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان صورت گرفت: تشریح روند تهیه لیست شوراها/اگرمحدودیت استفاده از جوانان و زنان را نداشتیم ممکن بود افراد مناسبتری در لیست قرار میگرفتند
به گزارش یوپنا خبرآنلاین در گفتوگویی مشروح با حجتالاسلام والمسلمین سید عبدالواحد موسوی لاری به بررسی چگونگی بسته شدن لیست انتخاباتی اصلاحطلبان برای انتخابات شوراها و نیز انتخابات ریاست جمهوری پرداخت که مشروح این گفتوگو در ادامه میآید:
آقای موسوی! تکلیف اصلاح طلبان در انتخابات ریاست جمهوری در حمایت از حسن روحانی از مدتها پیش مشخص بود. اما شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان چه روندی را برای این انتخابات طی کرد؟
شورای عالی اصلاح طلبان یک فرآیند طبیعی را طی کرد تا به اینجا رسید. ما از تجربیات گذشته و انتخابات ۹۲ استفاده کردیم تا برای انتخابات بعدی پیش برویم. شاید رمز موفقیت کار این بود که همه احزاب حرکت جبهه ای را پذیرفتند تا علیرغم تنوع سلایق کنار هم باشند. تا حدود زیادی هم در این زمینه موفق شدیم و عمده احزاب و شخصیت های اصلاح طلب در این ساختار خودشان را تعریف کردند. کمک معنوی آقای خاتمی و حضور ایشان در ساحت عمومی سیاسی کشور نیز کمک کرد. اگرچه ایشان در جزئیات امور دخالتی نمی کردند اما در انسجام تشکیلات، نقش تاثیر گذاری داشتند.
ما انتخابات مجلس ۹۴ را با مکانیزمی پشت سر گذاشتیم. در انتخابات ریاست جمهوری نیز با دو مساله روبرو بودیم. نخست اینکه احزاب و تشکل های همسو با شورای سیاست گذاری گلایه هایی از مدیران ارشد دولت داشتند و مسیر دولت را مطلوب نمی دانستند. ما در شورای سیاست گذاری باید این گلایه ها را به حداقل می رساندیم که آنها هم پای کار بیایند. وقت زیادی برای این کار گذاشتیم. نکته دوم این بود که کارنامه دولت در دوره اول مورد توجه و قضاوت مردم بود. نامزدهایی که چنین مسئولیتی نداشتند می توانستند راحت تر وعده بدهند اما دولت مستقر باید نشان می داد که چه کرده و چه دورنمایی را متصور است.
ما معتقد بودیم که دولت در اطلاع رسانی و توجه به افکار عمومی قصورهایی داشته و مردم آنچنان که باید در جریان اقدامات دولت نبودند و خیلی از مواردی را که مربوط به دولت قبل بود در جریان این انتخابات، به پای این دولت نوشتند. در حالیکه اگر درست اطلاع رسانی شده بود مردم می دانستند که این موارد ریشه در دولت قبل دارد. بنابراین اعلام اقدامات دولت، نقد منصفانه کارنامه این دولت و حمایت از تمدید آن از دستورکارهای شورای عالی سیاست گذاری بود و با وجود امکانات محدودمان، موفق شدیم و به دوستانمان در شهرستان ها نشان دادیم که راه این دولت، راه نجات کشور است و گفتیم که نگاه انبساطی به دیپلماسی و پیش بردن ادامه راه برجام و افزایش دوستانمان در فضای بین الملل و کاستن از دشمنان از کارهای مهم دولت در گذشته بوده است. مهمترین کاری که انجام شد، رفع دوگانگی بین جریانات حامی دولت بود. آقای شریعتمداری با مشورت دوستان ما ستادهای روحانی را در سراسر کشور با حضور چهره های اصلاح طلب تشکیل داد و در نهایت هم به پیروزی رسیدیم.
در انتخابات ریاست جمهوری نیز با دو مساله روبرو بودیم. نخست اینکه احزاب و تشکل های همسو با شورای اطلاع رسانی گلایه هایی از مدیران ارشد دولت داشتند و مسیر دولت را مطلوب نمی دانستند. باید این گلایه ها را به حداقل می رساندیم که آنها هم پای کار بیایند. وقت زیادی برای این کار گذاشتیم. نکته دوم این بود که کارنامه دولت در دوره اول مورد توجه و قضاوت مردم بود. نامزدهایی که چنین مسئولیتی نداشتند می توانستند راحت تر وعده بدهند اما دولت مستقر باید نشان می داد که چه کرده و چه دورنمایی را متصور است.
اما در انتخابات شوراهای شهر و روستا حرف و حدیث های زیادی درباره عملکرد شورای عالی سیاست گذاری زده شد. شما یکی از نفرات اصلی در بستن لیست امید بودید. درباره چگونگی بستن این لیست توضیحاتی بفرمایید.
در انتخابات شوراها، علاوه بر سیاست های کلان و ملی باید مناسبات قومی و محلی نیز در شهرهای کوچکتر رعایت می شد. فعال کردن اصلاح طلبان در تمامی استانها برای انتخابات زمان بر شد و ما تصمیم گیری را به شورای اصلاح طلبان استانها سپردیم. در مواردی که نگاه های سیاسی حاکم بود همچون کلان شهرها، شوراهای اصلاح طلبی استان مستقیما تصمیم گیری می کردند اما در شهرهای کوچکتر انتخاب را به خود فعالان محلی واگذار کردیم و لزوما لیست ندادیم.
در تهران هم شورای عالی و کارگروه های مرتبط با آن لیست را بستند. مهمترین مساله این بود که لیست را چگونه ببندیم. در مرحله اول بررسی کردیم که چه کسانی ثبت نام کردند و بعد چه کسانی از فیلتر نظارت عبور می کنند و در مرحله سوم افراد داوطلب حضور در لیست را بررسی کردیم. کارگروه ۷ نفره ای زیر نظر هیات رئیسه شورای عالی اصلاح طلبان تشکیل شد تا نامزدها را شناسایی کنند و ستادی هم برای فعالیت های تبلیغاتی آماده شد. بیش از ۶۰۰ نفر از داوطلبین به دبیرخانه شورای عالی مراجعه کرده و فرم حضور در لیست را امضا کردند. از این افراد تعداد زیادی از سوابق روشن و درخشانی برخوردار بودند. اما انتخاب ۲۱ نفر از میان ۶۰۰ نفر کار مشکلی بود. باید از هر ۳۰ نفر یک نفر را انتخاب می کردیم. برای همین کارگروه ۱۴ نفره ای برای غربال افراد بر اساس شاخص های تعیین شده شورای عالی تشکیل دادیم تا ۱۵۰ نفر را از میان ۶۰۰ نفر برگزیدند. صدوپنجاه و چند نفر به این ترتیب به مرحله دوم انتخاب رسیدند.
درباره همین فرایند گزینش ۲۱ نفر از بین ۱۵۰ نفر هم انتقاداتی وجود داشت. در آخر چگونه به این ۲۱ نفر برای لیست امید در شهر تهران رسیدید؟
سعی ما بر این بود که گزینشها چارچوب و شاخص داشته باشد که بتوانیم بعدا پاسخگو باشیم. علاوه بر تخصص های مرتبط با شوراها، شاخص های فرعی دیگری هم داشتیم. از جمله آنکه ۵۰ درصد لیست را به زنان و جوانان اختصاص دهیم. البته با پیش فرض اینکه تخصص مرتبط هم داشته باشند. این کار دو سه هفته وقت گرفت و با وسواس فراوان و دقت بالایی انجام شد. در مرحله بعدی ۱۰ گروه تخصصی در شورای شهر را شناسایی کردیم، از مسائل شهرسازی و اجتماعی و فرهنگی و حقوقی و … سپس سهم هر یک از این تخصص ها در لیست ۲۱ نفره را مشخص کردند. آن ۱۵۰ نفر را بر اساس خوداظهاری شخصی شان در این تخصص ها طبقه بندی کردیم. ابتدا می خواستیم که همین افراد از میان خوشان کسانی را انتخاب کنند و خودشان به خودشان رای بدهند. جلسه ای هم با حضور آنان گذاشتیم ولی گفتند که ما شورای عالی را قبول داریم و داوطلبانه تصمیم گیری نهایی را به شورای عالی واگذار کردند. به همین دلیل در جلسه دیگری کارگروه ها ۴۲ نفر را از ۱۵۰ نفر انتخاب کردند و شورای عالی از بین آنها ۲۱ نفر را انتخاب کردند. مکانیزم ما انتخاب بر اساس تخصص ها بود و روش دموکراتیک و صحیحی پیش گرفتیم.
البته شاید می شد لیست بهتری هم بست اما از میان ۱۵۰ نفر با مکانیزم امتیاز و نمره و با آرای کارگروه، هیات رئیسه و شورای عالی سیاست گذاری اصلاح طلبان، لیست ۲۱ نفره را انتخاب کرد.
اما یک سری انتقادات به آن وجود داشت؛ از جمله اینکه لیست ناشناخته است و بعضی ها با سهمیه برخی آقایان وارد لیست شدهاند…
نه هیچ کدام از این اظهارات کامل نیست. انتقاداتی وجود دارد و من هم نمیتوانم بگویم همه اش بی ربط است اما مکانیزم ما مشخص بود. هیات رئیسه شورا، کارگروه هایی را تعیین کرد (۱۴ نفر کارشناس غربالگری و ۷ نفر کارگروه تخصصی) و نهایتا هیات رئیسه از بین ۱۵۰ نفر، ۴۲ نفر را تعیین و شورای عالی به ۲۱ نفر در پایان رای داد. طبیعی است که وقتی موضوعی به رای گذاشته می شود، هر کسی که بیشترین آرا را داشت، بالا می آید. ما متعهد به کار تخصصی و سهمیه ۵۰ درصدی زنان و جوانان بودیم و شاید اگر این محدودیت را برای خودمان نگذاشته بودیم، چهرههای شناخته شده تری وارد لیست می شدند. این هم بر اساس تصمیمات همگانی شورای اصلاح طلبان بود. البته صرف امتیاز زن و جوان بودن، باعث حضور افراد دراین لیست نشد. بلکه تخصص و تجربه مرتبطشان باعث حضورشان در لیست شد. مثلا در حوزه شهرسازی یک خانم متخصص و یک جوان زیر چهل ساله با دانش مرتبط انتخاب شدند. نهایتا لیست ارائه شده ترکیب قابل دفاعی بود. مردم چهره های شناخته شده مثل مسجدجامعی، محسن هاشمی، الویری در لیست را می شناختند. اگر هم جوانانی آمدند که کمتر شناخته شده بودند اما نباید شایستگی ها و توانایی های آن ها را زیر سوال ببریم.
ممکن است افراد توانمند دیگری وجود داشته باشند که می توانستند در لیست شوراها باشند اما در مجموع لیستی که ارائه شده، قابل دفاع بود. اگر ما محدودیت استفاده از جوانان و زنان را نداشتیم ممکن بود افراد مناسب تری بیایند اما ما دنبال این بودیم که زنان ۳۰ درصد از سهم لیست را داشته باشند. بنابراین ما در بستن لیست محذوراتی هم داشتیم همه اعضای لیست با رای اکثریت انتخاب شدند.
شورای عالی برای اعمال سهمیههای زنان و جوانان مکانیزم مشخصی نداشت. مثلا شما کمیته زنان یا جوانان نداشتید که این سهمیهها از کانال آنها به شورای عالی معرفی شوند. این یکی از نقاط ضعف شورای عالی بود. برای انتخابات آتی مجلس این مساله را حل میکنید؟
بله این ضعف وجود دارد. ملاک در مراحل دوم و سوم و چهارم انتخاب اعضای لیست شوراها، یعنی تعیین ۱۵۰ و ۴۲ و ۲۱ نفر، بر اساس خود اظهاری کسانی بود که داوطلب شده بودند. مثلا خانمی با تخصص خودش و معیارهایی که داشته به جمع ۱۵۰ نفر رسیده بود. مثلا تخصص ایشان محیط زیست بوده ولی از اینجا به بعد در کارگروه محیط زیست قرار می گرفت و بعد به میزان آشنایی تصمیم گیرندگان در حوزه محیط زیست درباره او تصمیم گیری شد. مثلا در حوزه حقوق ۱۰ نفر حقوقدان وارد جمع ۱۵۰ نفر شده اند. از میان آنها دو نفر باید به جمع ۴۲ نفر می رسیدند. رای به آنها بر اساس شناخت شخصی افراد یا شناخت از بیرون بوده و هیچ سهمیه ای به حزب یا گروهی داده نشده بود.
اما باید سهمیه زنان و جوانان را لحاظ می کردیم. برای همین محدودیت برخی افراد با تجربه نتوانستند به لیست راه یابند. با مکانیزم امتیاز دهی تا ۱۵۰ نفر و مکانیزم رای تا ۲۱ نفر با لحاظ تخصص های مورد نیاز و سهمیه زنان و جوانان، ترکیب موجود ترکیب قابل دفاعی است. از نظر من ممکن است افراد توانمند دیگری وجود داشته باشند که می توانستند در لیست باشند. اما در مجموع لیستی که ارائه شده، قابل دفاع بود. اگر ما محدودیت استفاده از جوانان و زنان را نداشتیم ممکن بود افراد باتجربه تری بیایند اما ما دنبال این بودیم که زنان ۳۰ درصد از سهم لیست را داشته باشند. بنابراین ما در بستن لیست محذوراتی هم داشتیم همه اعضای لیست با رای اکثریت انتخاب شدند.
آقای موسوی! ما بعد از انتخابات سال ۸۸ شاهد نقد درونی اصلاح طلبان از سوی خودشان و رو آوردن به خط اعتدال بودیم. اما در دو انتخابات گذشته گویی شاهد شخص محور شدن جریان اصلاحات هستیم. به گونه ای که انگار تا زمانی که آقای خاتمی پیام تصویری ندهند و مردم را به رای دادن به اصلاح طلبان دعوت نکنند؛ گویی حرکت ناقص است. به نظر شما آیا این موضوع می تواند آسیبی برای جریان اصلاحات باشد یا خیر؟
اگر ما بخواهیم بر روی کل دستاورد همگرایی اصلاح طلبان انگشت بگذاریم، باید بر روی شکل گیری شورای عالی اصلاح طلبان و روش مند کردن کارهایی که باید انجام شود، تاکید کنیم. ما وقتی می خواستیم شورای عالی را راه بیندازیم تعداد زیادی از احزابی که عضو شورا بودند اعلام کردند که ما دیگر نمی خواهیم ادامه بدهیم. به تدریج هرچه پیش رفتیم همه به این نتیجه رسیدند که باید در ترکیب شورای عالی بمانند و در این چارچوب خودشان را تعریف کنند. عملا این شورا محور شد و کارامدی خودش را به شکل بارزی نشان داد. اولین شکل بارزش کاندیداتوری آقای روحانی در انتخابات اردیبهشت ماه بود. قبل از اینکه دیگران چیزی بگویند در یک نشست دوساعته با شرکت آقای شریعتمداری از سوی حسن روحانی، بحث نقادانه ای درباره عملکرد دولت یازدهم انجام گرفت و بعد شورای عالی در یک انتخاب اجماعی به آقای روحانی رای داد و از آن به بعد او کاندیدای اجماعی اصلاح طلبان شد. کار دیگری که شورای عالی انجام داد این بود که تصمیم گرفت در کنار حسن روحانی فرد یا افراد دیگری هم باید در انتخابات شرکت کنند که بتوانند از فرصتی که صداوسیما ایجاد می کند از دولت و دستاوردهایش دفاع کنند.
البته این موضوع هم خیلی مورد نقد آقایان رییسی و قالیباف قرار گرفت…
بله چون آن ها می دانستند که چه اتفاقی افتاده است. در نهایت ما به این جمع بندی رسیدیم که آقای روحانی کاندیدای ما است و از او دفاع کردیم. اما اینکه آقای روحانی، منحصر به فرد است، زمانی معلوم می شود که خودش را نشان بدهد. یک بار هیات رئیسه شورا شامل من و اقایان عارف و مرعشی با آقای روحانی صحبت کردیم و یک بار دیگر هم من و آقایان مرعشی و کمالی آخرین صحبت ها را با آقای روحانی انجام دادیم. در مرحله اول آقای روحانی نسبت به اینکه یک نفر دیگر در کنار او وارد انتخابات شود ذهنیت داشت و معتقد بود که بودن فرد دیگر ممکن است تبعات منفی داشته باشد. وقتی ما دلایل حضور شخص دیگر در انتخابات را توضیح دادیم، آقای روحانی که خیلی مخالف بود با ما همراه شد و استدلال ما را قبول کرد. آقای روحانی در ابتدا خیلی به این موضوع حساس بود و می گفت این طراحی جناح رقیب است. اما ما برایش توضیح دادیم و در نهایت او پذیرفت. اما هنوز به ما اعلام نشده بود. روز چهارشنبه که ثبت نام نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری، سه روز بعد از آن تمام می شد من گفتم که آقای روحانی باید تکلیف را مشخص کند و گفتم اگر او مخالف باشد شورای عالی تصمیم خودش را به شکل دیگری دنبال می کند.
یعنی اگر او با این موضوع مخالفت می کرد، شما باز هم کاندیدا معرفی میکردید؟
بله ما این موضوع را پیگیری می کردیم. ما به عنوان دوست و رفیق با آقای روحانی وارد بحث شدیم و او هم کاندیدای اصلی ما بود. اما شورای عالی به نمایندگی از جریان اصلاح طلبی جامعه نمی توانست به ما بگوید که کاندیدایی باشد یا نباشد. ما صمیمانه و دوستانه به او گفتیم که به صلاح شما است که یک یا دو نفر دیگر در کنار شما باشند. تا اینکه شنبه یعنی روز آخر ثبت نام ما ساعت ۱۲ ظهر با آقای روحانی صحبت کردیم و او همچنان مخالف بود اما گفت اگر نظر جمع این است من می پذیرم. ما چند نفر از جمله آقای جهانگیری را مطرح کردیم و معتقد بودیم که جهانگیری می توانست به خوبی از کارنامه دولت دفاع کند.
بازخورد آقای روحانی و دیگر اصلاح طلبان به این تصمیم بعد از حضور موفق آقای جهانگیری در مناظرهها چه بود؟
الان همه آن هایی که تردید داشتند از جمله خود آقای روحانی می گویند که بهترین تصمیم همانی بود که شورای عالی گرفت. شورای عالی یک تجربه موفق برای اصلاح طلبان است که توانسته در قالب مشخصی اجماع سازی کند و این امکان برای جریان مقابل نیست. آنها می خواهند رفتارهای اصلاح طلبان را کپی کنند اما نمی توانند. جمنا یک نوع کپی ناقص بود. اصلا اعضای جمنا معلوم نیست چه کسانی هستند. افرادی که با نهادهای قدرت رابطه داشتند این جمع را دور هم گرد آورده بود و در آخر هم موفق نبودند.
در یک نشست دوساعته با شرکت آقای شریعتمداری از سوی حسن روحانی، بحث نقادانه ای درباره عملکرد دولت یازدهم انجام گرفت و بعد شورای عالی در یک انتخاب اجماعی به حسن روحانی رای داد و از آن به بعد او کاندیدای اجماعی اصلاح طلبان شد. کار دیگری که شورای عالی انجام داد این بود که در کنار حسن روحانی فرد یا افراد دیگری هم باید در انتخابات شرکت کنند که بتوانند از فرصتی که صداوسیما ایجاد می کند از دولت و دستاوردهایش دفاع کند.
برگردیم به سوال اصلیمان یعنی تکیه بیش از حد اصلاح طلبان به رئیس دولت اصلاحات در انتخابات های گذشته…
آقای خاتمی در همه مراحل انتخابات های گذشته نقش حامی داشته است. تصمیمات در ساز و کار دموکراتیک شورا ساخته پرداخته می شد و آقای خاتمی هم نظرش را می داد. حتی او وارد مصادیق و روش کار هم نشد و خرد جمعی را تایید می کرده است. آقای خاتمی در جامعه ما سمبل یک جریان خردورزی شده است که این جریان خردورز مصالح ملی را بر مصالح فردی ترجیح می دهد. مردم بیشتر از هر زمانی از سال ۹۲ به این جریان خردورز ایمان آوردند. آقای خاتمی در آن اجماعی که در سال ۹۲ شکل گرفت و در انصراف آقای عارف نقش جدی داشت. آقای عارف به آقای خاتمی احترام می گذاشت و کنار رفت. مردم خاتمی را باورد کرده اند که دلسوز جامعه است. وقتی می گوید من از فلان لیست حمایت می کنم مردم می فهمند که این لیست برآمده از یک خرد جمعی است و دیگر اینکه آقای خاتمی بر اساس منافع ملی حرکت می کند و خارج از مصالح ملی گام برنمیدارد. این به این معنا است که آقای خاتمی در کنار آن کار جمعی شورای عالی تعریف می شود نه فراتر از آن جمع.
اما در مورد لیست اصلاح طلبان برای انتخابات شورای شهر این صحبت وجود داشت که اگر ایشان از لیست اصلاح طلبان حمایت نکنند لیست موازی با لیست اصلی اصلاح طلبان زیاد خواهد شد.
یکی از کمک هایی که آقای خاتمی به ما کرد همین موضوع بود اما بداخلاقی هایی دیدیم. بعضی از دوستان که در لیست نبودند لیست هایی درست کردند که این ها می توانست عامل تشتت شود. آمدن آقای خاتمی کمک کرد که لیست اصلی شورای عالی توسط ایشان بهتر شناخته شود. من در روز انتخابات در صف رای ایستاده بودم و مردم می آمدند لیست را به من نشان می دادند و می گفتند که این لیست واقعی است یا خیر؟ بنابراین حمایت آقای خاتمی از لیست نشان دهنده خرد جمعی بود. مردم حمایت ایشان را از لیست دیگری نمی دیدند و تایید آقای خاتمی باعث شد که مردم رو به لیست های دیگر نیاورند و از تشتت جلوگیری شود.
آقای روحانی با حمایت از اصلاح طلبان و اعتدالیون باز هم رییس جمهور شد و حالا گفته می شود بعضی از حامیان اصلاح طلب او قائل به سهم خواهی از دولت دوازدهم هستند. این موضوع چقدر واقعیت دارد؟
اصلاح طلبان چه در قالب شورای عالی و چه درقالب افراد و شخصیت ها هرگز سراغ سهمیه از مدیریت نرفته و نمی روند چون در شان خودشان نمی بینند. اما اینکه آقای روحانی باید رویکرد جدیدی داشته باشد، درست است. ایشان باید در چینش کابینه ملی و محلی خود یعنی استانداران و فرمانداران پیام رای مردم را ببیند. روحانی نمی تواند بگوید که خودم تصمیم می گیرم. مردم با شفافیت در میان هیاهوهای مختلف و هزینههای سرسام آور به جریان رقیب روحانی نه گفتند. این نکته ای که روزنامه لوموند نوشت که مردم ایران به دو برابر شدن یارانه نه گفتند تلقی درستی بود. مردم اگر می خواستند به وعده ها رای بدهند به کسانی رای می دادند که می گفتند یارانه را ۲ برابر می کنم. مردم به روحانی رای دادند، گرچه گلایه هایی هم از او داشتند. بنابراین مردم باید درک بشوند. معنی این درک شدن در دولت این است که آقای روحانی باید تغییراتی را در کابینه انجام دهد. در استان ها، بعضی از استانداران و فرمانداران نتوانسته اند پا به پای مردم راه بروند. اگر آقای روحانی رای مردم را بشناسد باید دست به تغییراتی در جهت تمایلات مردم بزند. این به معنای سهم خواهی جریان اصلاحات نیست این به معنای تحقق خواسته اکثریت اصلاح طلب جامعه ما است. من همچنان باور دارم که بیش از ۶۰ درصد جامعه ما گرایش اصلاح طلبی دارند و در این انتخابات هم برای هر کسی که کمترین عقل سیاسی داشت، این موضوع مشخص شد. بنابراین آقای روحانی باید به این گرایشات لبیک بگوید و اگر به خواسته مردم لبیک نگوید، مردم مایوس خواهند شد. البته به نظر می آید آنطور که او در اظهارات تبلیغاتی اش اعلام می کرد به این موضوعات پایبند است و در جهت رای مردم تغییرات را اعمال خواهد کرد. اگر اسم این مطالبه گری مردم را سهم خواهی بگذاریم، سهم خواهی مثبتی است.
آقای خاتمی در همه مراحل انتخابات های گذشته نقش حامی داشته است. تصمیمات در ساز و کار دموکراتیک شورا ساخته پرداخته می شد و ایشان هم نظرش را می داد. حتی او وارد مصادیق و روش کار هم نشد و خرد جمعی را تایید می کرده است. خاتمی در جامعه ما سمبل یک جریان خردورزی شده است که این جریان خردورز مصالح ملی را بر مصالح فردی ترجیح می دهد.
به نظر شما در کدام یکی از وزارتخانه باید تغییرات انجام شود؟
من وارد مصداق های تغییر در وزارتخانه ها نمی شوم اما من در گذشته توصیهای به آقای جهانگیری کردم مبنی بر اینکه آقای روحانی در ۱۰۰ روز اول ریاست جمهوری اش به مردم شفاف بگوید که چه چیزی تحویل گرفته است. بگویید وضعیت مردم، خبرنگاران، مدیریت منطقه ای و فرهنگی و وضعیت اقتصادی در گذشته چگونه بوده است. متاسفانه دولت به این پیشنهاد عمل نکرد و دیدیم که در مناظره های اخیر، بدهکار، طلبکار شده بود و از این دولت طلبکاری می کردند. تمام فسادهایی که الان وجود دارد و حتی اگر در این دولت شکل گرفته باشد و مدیران این دولت در آن دخیل باشند، ریشه اش در دولت نهم و دهم است و دولت نتوانست به این مساله بپردازد و ریشه اش را بخشکاند و مردم و افکار عمومی را در جریان واقعیت ها قرار دهد. نتیجه اینکه در این انتخابات یک سلسله مسائل توسط مردم و رقبا مطرح شد، سایت های زیادی دولت و روحانی را تخریب کردند؛ الان هم من پیشنهاد می کنم که از کنار این نقدها و حتی تخریب ها هم نگذرند. خواسته های مردم مورد توجه قرار بگیرد و روحانی با توجه به این خواسته ها و نقدها و تخریب ها درباره کابینه آینده اش تصمیم بگیرد. یکی از شاخص های خوب برای شکل گیری کابینه آینده توجه به تخریب ها و دلسوزی های دلسوزان دولت است. اگر دولت اینگونه عمل کند خودش به این نتیجه می رسد که کدام وزارتخانه باید تغییر کند.
آقای موسوی شما زمانی وزیر کشور بودید و در این انتخابات هم نواقصی در جریان برگزاری انتخابات از جمله کندی روند رای گیری دیده شد که به استناد آن برخی مدعی لزوم تغییر وزیر کشور در دولت آتی هستند. نظر شما چیست؟
نقدهایی ممکن است درباره نحوه رای گیری از مردم در این انتخابات وجود داشته باشد. من می دانم که شورای نگهبان در جایی که برایش ابهام وجود دارد همکاری نمی کند ولی وزارت کشور یک قسمت هایی از روند برگزاری این انتخابات را می توانست پیش بینی کند. وقتی دو انتخابات همزمان برگزار می شود و تعداد کاندیداها زیاد است و رقیبان آقای روحانی در یک انتخابات جنجالی آمده اند که او را از میدان به در کنند، معلوم است که انتخابات رقابتی می شود و مردم هم به صحنه می آیند. این انتقاد به وزارت کشور وارد است که می توانست تعداد شعب رای گیری را در شهرهای بزرگ اضافه کنند. اگر ۳۵۰۰ صندوق درتهران داشتیم، می توانستند آنها را به ۳۷۰۰ صندوق افزایش دهند. همچنین بسیاری از کسانی که مشخصات را ثبت می کردند به کارشان زیاد وارد نبودند و باید آموزش می دیدند تا سرعت عملشان بیشتر شود.
شما چه آینده ای برای رقبای آقای روحانی در انتخابات اخیر متصور هستید؟ می توانیم از آقای قالیباف شروع کنیم.
بازنده اصلی این انتخابات قالیباف بود. او به عنوان یک رزمنده دوران دفاع مقدس می بایست اخلاقی تر عمل می کرد ولی متاسفانه در اخلاق و در پیش بینی واقعیت ها نمره نیاورد. او در نوع رفتار هم ضعیف بود و به نظر من او از همه شش نفر نامزد خسارت بیشتری دید.
آقای رئیسی چطور؟
آقای رئیسی چیز زیادی از دست نداد. او یک روحانی غیر سیاسی است که تجربه او فقط در حوزه قضا بوده است و در امور سیاسی و اجرایی تجربه ای ندارد. در این انتخابات نیروهای سازماندهی شده پشت او قرار گرفتند و او از قالب یک نیروی قضایی تبدیل به چهره ای شده که در حوزه سیاست هم طرفدارانی دارد. گرچه امیدش البته غیر از این بود و امیدوار بود رئیس جمهور شود و باور نمی کرد که شرایط طور دیگری شود و مردم اینگونه تصمیم بگیرند.
این انتقاد به وزارت کشور وارد است که می توانستند تعداد شعب رای گیری را در شهرهای بزرگ اضافه کنند. اگر ۳۵۰۰ صندوق درتهران داریم می توانستیم ۳۷۰۰ صندوق داشته باشیم. همچنین کسانی که مشخصات را ثبت می کردند به کارشان زیاد وارد نبودند و باید آموزش می دیدند تا سرعت عمل بیشتر شود.
به نظر شما او می تواند یک پتانسل قوی برای اصولگرایان در سال ۱۴۰۰ باشد؟ یا اینکه بتواند دولت در سایه تشکیل دهد؟
نه اصولگراها مرد این کار هستند که دولت در سایه تشکیل بدهند و نه رئیسی. او شانسش را امتحان کرده و اصولگرایان باید کس دیگری را بیابند.
اما اصولگرایان روی این موضوع تاکید دارند که او ۱۶ میلیون رای داشته است و این موضوع می تواند پشتوانه خوبی برای او باشد…
این موضوع باید آنالیز شود که چند درصد از این تعداد رای، رای به او بوده و چند درصدش در اثر گلایه از آقای روحانی بوده است. من تردید دارم که اصولگراها بتوانند این ۱۶ میلیون رای را مدیریت کنند. آنها همیشه از روش حذف رقیب استفاده می کنند. بعید می دانم آنها بتوانند آن ۱۶ میلیون را حفظ کنند. بخش قابل توجه آنها به رئیسی پایبند نیستند و به سوی دولت بر می گردند. اگر در حوزه معیشت و کسب و کار دولت خوب کار کند، این تعداد رای به سوی دولت بر می گردد. در عین حال ما امیدورایم اصولگرایان با روش اصلی و اخلاقی پیش بروند نه با حذف رقیب و رد صلاحیت نامزدهای رقیب. با آن روش جامعه را با خودشان درگیر خواهند کرد.
نظرتان در مورد آقایان هاشمیطبا و میرسلیم چیست؟
آقای هاشمی طبا برنده این انتخابات بود. او روی اصولش ایستاد و شعاری برخورد نکرد. بعد از مردم ایران که برنده واقعی هستند، از میان نامزدها، آقای هاشمی طبا از نظر رفتار و اخلاق انتخاباتی برنده اصلی انتخابات بود. آقای میرسلیم اول خوب وارد عمل شد اما بعد نفهمیدم چه کارش کردند که مشی اش را تغییر داد و به سمت مشی قالیباف رفت.
شما برای دولت آینده به غیر از تغییرات در بدنه دولتش، چه توصیه ای دارید؟
آقای روحانی باید فضای آزاد ایام انتخابات را حفظ کند و فضای آزاد رسانه ای و تحمل دیگران و طرح دیدگاه های مخالف را حفظ کند. او باید بداند که در این چهار سال آتی لازم است شرایط زندگی مردم عوض شود و با شعار نمی توان پیش رفت. آقای روحانی با همه ظرفیت و توانش در زمینه اشتغال و معیشت باید پیش رود و ارتباط با سایر کشورها به ویژه همسایگان را بهبود ببخشد که با کسب سرمایه گذاری خارجی رونق اقتصادی ایجاد شود و بتوانیم رکود را بشکنیم.
شما از عملکرد آقای جهانگیری در ایام انتخابات دفاع کردید. آیا او می تواند گزینه اصلی اصلاح طلبان برای انتخابات چهار سال آینده باشد؟ یا گزینه های دیگری همچون آقایان عارف و ظریف را هم می توانیم پتانسیلی قوی برای سال ۱۴۰۰ بدانیم؟
خوشبختانه جریان اصلاحات به دلیل آنکه ۱۰-۱۵ سال از مدیریت اجرایی تا حدود زیادی فاصله گرفته است و نیروهای خوش فکر و ارزشمندی دارد لیست خوبی از اشخاص در دست دارد. برای انتخابات ۱۴۰۰ دست جریان اصلاحات پر است. این طیف سیاسی کشور سازوکار اجماع سازی دارد و از ۹۲ تا ۹۶ کار کرده است. اما رقبا نمی توانند به یک روش واحد برسند. همه این نیروهایی که شما مطرح کردید هم می توانند برای ۱۴۰۰ مطرح شوند. من هم پیش داوری نمیکنم که کدام یکی از این چهره ها می توانند از این ظرفیت استفاده کنند.
من همچنان باور دارم که بیش از ۶۰ درصد جامعه ما گرایش اصلاح طلبی دارند و در این انتخابات هم برای هر کسی که کمترین عقل سیاسی داشت این موضوع مشخص شد. بنابراین آقای روحانی باید به این گرایشان لبیک بگوید و اگر به خواسته مردم لبیک نگوید مردم مایوس خواهند شد.
در جناح مقابل چطور؟ آن ها در انتخابات ۱۴۰۰ می توانند موفق باشند؟
من قبلا هم خطاب به اصولگرایان گفته ام که برای یک بار هم که شده رابطه تان را با مردم بررسی کرده و با مردم آشتی کنید. در این انتخابات جمنا قدمی برداشت که کپی ناشیانه ای از کارکرد اصلاح طلبان بود. آنها هم چهره هایی دارند که می توانند اقبال مردمی داشته باشند اما به شرط اینکه رابطهشان را با مردم اصلاح کنند. نه اینکه از طریق مداح ها و بعضی از طلابی که از قم بسیج کردند، ناشیانه با افکار عمومی بازی کنند. آن ها باید صدای مردم را بشنوند.
به نظر شما احمدی نژاد و بقایی نمی توانند پتانسیلی برای انتخابات سال ۱۴۰۰ باشد؟
احمدی نژاد تمام شده و دیگر نباید نگرانش بود. کارهای او و همراهانش همچون بقایی که در انتخابات به احمدی نژاد رای می دهد، تابو شکنی نیست و حتی مایه مضحکه مردم است. اینگونه رفتارها را حتی نمی توان تحلیل کرد.
آقای موسوی شما عضو مجمع روحانیون مبارز هستید. پس از حوادث سال ۸۸ این تلقی در رسانههای جریان مخالف شما عنوان شد که این مجمع مواضعی در تضاد با نظرات رهبری دارد؟
نه ما چارچوب های اصلی مورد تایید رهبری را رعایت می کنیم. یعنی حفظ نظام و دفاع از ارزشها. نیروهای عضو مجمع روحانیون زندان رفته های قبل از انقلاب هستند و بیشترین سهم را در پیروزی انقلاب داشتند و اصول اصلی دفاع از نظام و انقلاب و رهبری را رعایت می کنند. مجمع حافظ اصول انقلاب و نظام و شان و کیان رهبری است. مجمع روحانیون بی آنکه سوء استفاده ای از جایگاه رهبری بکند از ایشان حمایت می کند اما معتقدیم برخی متقابلا از ایشان دفاع نمی کنند، بلکه بهره برداری می کنند. البته ما نقدهایی به روش اداره کشور توسط قوای سه گانه داشته و داریم و فکر می کنیم روش ما و توصیه ما برای اداره کشور مناسب تر است.
دیداری هم قبل از انتخابات از سوی آقایان رهامی و منتجبنیا با رهبری صورت گرفت که در موضوع حصر بود. شما از آن جلسه اطلاع دارید؟
آقایان رهامی و منتحبنیا با پادرمیانی آقای سیدهادی خامنهای به دیدار با رهبری رفتند که البته آنگونه که خود اظهار کردند دیدار شخصی بوده است.
باید آنالیز شود که چند درصد از تعداد آرای مردم رای به رییسی بوده و چند درصدش در اثر گلایه از روحانی بوده است. من تردید دارم که اصولگراها بتوانند این ۱۶ میلیون را مدیریت کنند. آنها همیشه از روش حذف رقیب استفاده می کنند. بعید می دانم آنها بتوانند آن ۱۶ میلیون را حفظ کنند و بخش قابل توجه آن به رئیسی پایبند نیستند و به سوی دولت بر می گردند.
آنطور که از اظهارات آقای جهانگیری برمی آید او هم دیدارهای پیوسته ای با رهبری دارد. به نظر شما بعد از این دیدارها رابطه اصلاح طلبان با رهبری بهبود پیدا کرده است؟
قبل از انتخابات مجلس من و آقایان جهانگیری و انصاری دیداری با رهبری داشتیم. بعد آقای جهانگیری چون در دولت بود بیشتر این دیدارها را تکرار کرد. جهانگیری خیلی امیدوار است و معتقد است این رفت و آمدها می تواند اگر مسائلی فی مابین باشد، حل کند. آخرین دیدار هم درباره حضور اصلاح طلبان در عرصه انتخابات و جامعه بود که رهبری گفته بودند با حضور اصلاح طلب ها مشکلی ندارند. مطالبی هم در مورد آقای خاتمی و محدودیت های ایشان در آن دیدار مطرح شده بود.
معتقدم اگر اصلاح طلبان هم مانند دیگر جریانات به رهبری دسترسی داشته باشند، روابط بهتر خواهد شد. چهره های شاخص اصلاح طلبی وفادارترین چهره ها به امام و انقلاب هستند و در این زمینه هم هزینه داده اند. کسانی مانند آقای مصباح یزدی ادعای حمایت از رهبری را دارند ولی نظر آنان برخلاف نظر امام است. امام می گوید میزان رای ملت است ولی او می گوید ملت چه کاره هست که تصمیم بگیرد؟ بنابراین دیدگاه کسانی همچون آقای مصباح با دیدگاه امام کاملا متفاوت است. هرچند ایشان باید بتواند نظر خود را ولو اگر مغایر نظر امام است، مطرح کند اما نباید شرایط به گونه ای پیش برود که این نظرات و دیدگاه ها به عنوان دیدگاه های مدافعان رهبری مطرح شود.