ناصر ایمانی گفت: شخصیتهایی همچون آقایان لاریجانی و توکلی میتوانند کمک کنند و جریان اصولگرایی را یک گام به پیش ببرند.
هر چه از ۲۹ اردیبهشت میگذرد، اصولگرایان بیشتری به این فکر میافتند که چرا صحنه رقابت مهم انتخابات ریاستجمهوری دوازدهم را به رقیب واگذار کردند. برخی به مکانیزم جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی انتقاد وارد می کنند، در مقابل نیز کسانی به کهنهشدن گفتمان سیاسی اصولگرایان ایراد می گیرند. اما هر انتقادی که هست، همه درباره آسیب شناسی دقیق شکست با یکدیگر هم نظر هستند.
به گزارش یوپنا ناصر ایمانی روزنامهنگار و تحليلگر سياسي میگوید: در آسیب شناسی جريان اصولگرا باید اولویت با بازنگری گفتمان سیاسی اصولگرایی باشد. اصولگرایان باید از غلظت نگاه ایدئولوژیکشان بکاهند و به غلظت عملگرایی خود بیافزایند.
مشروح این گفت و گو را در ادامه بخوانید:
تحلیل های مختلفی درباره وضعیت اردوگاه اصولگرایان بعد از انتخابات ریاست جمهوری مطرح می شود، برخی بر اولویت آسیب شناسی مکانیزم انتخاباتی تأکید می کنند، در مقابل کسانی، اصلاح و ترمیم گفتمان سیاسی را اولویت می دانند. نظر شما چیست؟
به نظر من اولویت با بازنگری گفتمانی است. یعنی باید نگاه جدیدی به گفتمان اصولگرایی شود و بايد دید نقاط ضعف کجاست؟ ضعفي که مانع از این می شود که اصولگرایان بتوانند جهشی در افکار عمومی داشته باشند. البته این حرف به آن معنا نیست که اصولگرایان الان پایگاهی در جامعه ندارند، بلکه پایگاهشان بسیار قوی است؛ حتی انتخابات اخیر هم این مسئله را اثبات کرد.
منظورتان قدرت جذب آرای خاکستری است؟ یعنی گفتمان سیاسی اصولگرايان چنان پيشرفتي داشته که در هفته آخر منتهی به انتخابات، بتوانند این دسته از آرا را همراه خود داشته باشند؟
اصولگراها نباید توجه شان فقط به انتخابات باشد بلکه باید به بازنگری و نوشدن گفتمان اصولگرايي توجه کنند ولو آنکه در دو انتخابات آینده هم خیلی موفق به کسب نتیجه نشوند. بنابراین معتقدم انتخابات یک موضوع فرعی است. مهم آن است که جریان سیاسی اصولگرا، فعال و پویا و متناسب با شرایط روز و با توجه به دیدگاه ها و خواست مردم خودش را اصلاح کند ولو اینکه زمان ببرد و چند انتخابات آینده را نیز نتوانند خیلی موفق شود.
آقای محمدرضا تاجیک اخیراً گفته بود “اصولگرایان یک نور قدسی پیرامون خود کشیدهاند، تا از این حالت خارج نشوند، نمی توانند گفتمان سیاسیشان را به روز و اصلاح کنند”، نظر شما چیست؟
من اصل نظر آقای تاجیک را قبول دارم که باید یک بازنگری در گفتمان اصولگرايان انجام شود. حالا کشیده شدن نور قدسی پیرامون گفتمان اصولگرایی نظر اوست و شاید خیلی قابل اعتنا نباشد؛ ولی اصل مطلب کاملا درست است. خود من و دیگران نیز نظراتی داریم که اصولگرایان باید تغییراتی در نگاه به عرصه سیاست، حکومت اسلامی، مردم و چگونگی هماهنگ شدن با افکار عمومی انجام دهند. خود این یک بحث مهم است که آیا یک جریان سیاسی باید خودش را با افکار و خواسته های عمومی تطبیق دهد، یا باید تلاش کند افکارعمومی را آن طور که خودش می خواهد و می پسندد تنظیم کند؟ این یک بحث مهم نظری-فلسفی است که باید در اردوگاه اصولگرایان شکل گیرد و این گفتمان سیاسی به روز شود.
در واقع معتقدید که دوره عملگرایی اصولگرایی فرا رسیده است؟
البته عملگراییاي که جریان اصلاح طلب دنبال می کند، را من طرد میکنم. معتقدم اصلاح طلبان عملگرایی نکردند، بلکه به نوعی استحاله شدند. یعنی از مرز عملگرایی گذشتند. همین آقای تاجیک سال گذشته گفت «اصلاح طلبان مرزهای ماهیتی خود را پشت سر گذاشتند و از دست دادند». در عین حال فکر می کنم هسته اصلی اصلاحطلبان همچنان کاملا ایدئولوژیک باقی ماندهاند و عملگرا نشدند. در واقع این سبک عملگرایی آنها اقتضای زمان برای حضور در قدرت است وگرنه هسته های اصلی اصلاح طلبان ایدئولوژیک و متصلب باقی مانده است.
به نظر شما اصولگرایان چه طور باید عملگرا بشوند که به سمت استحاله نروند؟
نگاه کامل ایدئولوژیک به صحنه جامعه و نگاه عملگرایانه به حوادث اجتماعی و سیاسی، هر دو مخاطراتی برای یک جریان سیاسی دارند، معتقدم نگاهی بین این دو باید پیگیری شود؛ به این معنا که گاهی اوقات یک جریان سیاسی برای اینکه مرزهای فکری خودش آسیب نبیند، حتی سالیان سال حاضر است صبر کند و نتواند به عرصه قدرت وارد شود. از آن طرف عملگرایی اگر به شکل مفرط انجام شود، اساسا ماهیت جریانی را از بین می برد. یعنی رویکردي بین این دو حالت باید دنبال شود. مقداری غلظت ایدئولوژیک نگاه اصولگراها الان نسبت به مسائل سیاسی، اجتماعی و حکومت اسلامی زیاد است.
یعنی اصولگرایان باید از غلظت ایدئولوژیک نگاه خود بکاهند؟
بله و غلظت عملگرایی شان را باید بیشتر کنند. اصولگرایان آنچه را که از نظر ایدئولوژیک می پسندند، می خواهند همان محقق شود. حالا سر همین هم بحث است که آنچه را اصولگرایان می پسندند، درست است یا خیر؟ اما به فرض که درست باشد، آنچه اصولگرایان می پسندند تا آنچه جامعه می خواهد، مقداری فاصله دارد. اما اصولگرایان حاضر نیستند به جبران این فاصله از سمت خودشان تن بدهند. مثلا در انتخابات ممکن است اصولگراها فکر کنند فرد ایدهآل برای آنکه رئیس جمهور شود آقای الف است اما این آقای الف به دلایلی در جامعه خیلی مقبولیت ندارد؛ با این وجود اصولگرایان اصرار می کنند همین آقای الف باید نامزد ما باشد.
به عبارت بهتر اصولگرایان می گویند نامزد اصلح را باید به اصلح مقبول تبدیل کنند.
دقیقا. اصولگرایان می گویند نامزد اصلح اگر مقبول شد رئیس جمهور می شود اما اگر نشد ما تکلیف خود را انجام دادهایم. در واقع اصولگرایان خود را مأمور به تکلیف می دانند نه به نتیجه. در حالیکه ممکن است اگر از این آقای الف قدری تنازل کنند و به سمت آقای ب بروند، به طوریکه مرزهای فکری شان خیلی مخدوش نشود، می توانند آن مقبولیت را هم کسب کنند. اما این کار را انجام نمی دهند. به عبارت دیگر در آنچه تصور می کنند باید باشد، جزمیت دارند.
یعنی اصولگرایان اولویت را بر اصلحیت می گذارند تا مقبولیت؟
بله، از نگاه خودشان اولویت را بر اصلحیت می گذارند. حالا ممکن است نگاه شان نسبت به اینکه این فرد اصلح است، درست نباشد. عرصه سیاست، عرصه کنش ها و واکنش هاست. یک عرصه جزم و خشک نیست اما چنین نگاهی در بین اصولگرایان کمتر رواج دارد.
آیا این طور می توان گفت که اصولگرایان اصلحیت را اولویت و مقبولیت را در درجه دوم قرار می دهند؟
تقریبا همین طور است. البته قطعا مقبولیت برای اصولگرایان اهمیت دارد، اما اولویت آنها نیست. حالا اگر رفتار اصلاح طلبان را ببینم بیشتر این وضعیت اصولگرایان نمایان می شود. اصلاح طلبان اصلا برایشان مهم نیست که از چه کسی در انتخابات ریاست جمهوری حمایت کنند، این نامزد اصلاح طلب باشد یا نباشد؛ مثل آقای روحانی که سال ۹۲ نامزد اصلاح طلب نبود ولی اصلاح طلبان به این جمع بندی رسیدند که آقای روحانی در بین نامزدهای حاضر در عرصه انتخابات بهترین نامزدی است که می تواند بخشی از دیدگاه های اصلاح طلبان را تأمین کند. همین مقدار برای آنها کافی بود که از آقای روحانی حمایت کنند.
برخی به همین مسئله استدلال می کنند و می گویند اصلاح طلبان بهتر آرای مردم را می شناسند، نظر شما چیست؟
خیر، نمی توان چنین حرفی زد و گفت اصلاح طلبان آرای مردم را بهتر از اصولگراها می شناسند. چون معلوم نیست اگر آقای احمدی نژاد تأیید صلاحیت می شد، شاید الان آقاي روحاني رئیس جمهور نبود. من دوباره به سال ۹۲ بر می گردم؛ چون آن زمان ابتدای عملگرایی اصلاح طلبان بود. آقای روحانی با درصد بسیار کمی تفاوت راي توانست در همان دور اول انتخابات، رئیس جمهور شود. آیا می توان گفت اصلاح طلبان آن زمان خوب افکار مردم را خوانده بودند؟ خیر! چون افکار ۴۹٫۳ درصد مردم را نتوانستند بخوانند. در همین انتخابات سال ۹۶ نیز اگر چند فاکتور وجود نداشت، معلوم نبود که اصلاح طلبان می توانستند در انتخابات موفق شوند یا خیلی به سختی می افتادند.
فارغ از این بحث معتقدم اصولگرایان باید در نوع نگاه ایدئولوژیکشان به قدرت، سیاست، مردم و حکومت اسلامی بازنگری کنند. چون این کار باعث می شود در آینده بتوانند بیشتر روی افکارعمومی تاثير داشته باشند ولو اینکه ممکن است در چند انتخابات آینده نیز نتوانند خیلی نتیجه خوبی بگیرند.
اخیرا یکی از اعضای جامعه روحانیت مبارز گفت اصولگرایان باید گفتمان سیاسی خودشان را اصلاح کنند. اما این کار بسیار سختي است. چراکه ممکن است به باورها و اعتقادهای اصولگرایی ضربه بزند. اين همان نگاه آقای تاجیک نيست که اصولگرایان نگرانند آن نور قدسی اطرافشان لطمه و آسیب ببیند؟
بله شکستن این پیله سخت، درست است. البته آقای تاجیک از تعبیر نور قدسی استفاده کردند که من به آن تعبیر کاری ندارم. اما واقعا این افکار آنقدر دور اصولگراها محکم است که گرچه ضرورت بازنگری گفتمان سیاسی را حس کردهاند ولی نمی توانند یا کم می توانند یا قدرتشان خیلی کم است. اما بايد با شجاعت بخشی از این مسائل را حل کنند. البته اصولگرایان می توانند از مراحل پایین تری شروع کنند یعنی مسائل دیگری را برای خودشان حل کنند تا آرام آرام به آن سمت بروند. احتیاج نیست که در مرحله اول، آن کار سخت را انجام دهند.
یعنی بازنگری در اصلاح و ترمیم گفتمان سیاسی اصولگرایان شجاعت می خواهد؟
بیشتر از آنکه شجاعت بخواهد، اول شناخت می خواهد، یعنی اصولگرايان اول بايد به این ضرورت برسند؛ بعد از آن اراده می خواهد که وارد شوند و این بازنگری ها را انجام دهند. فکر می کنم در اینجا مسئولیت رهبران اصولگرا بیشتر است. یعنی آنها می توانند چون بدنه اصولگرايان به آنها اعتماد دارند، وارد این وادی ها شوند و برخی سدهایی که الان به شکل جزم درآمده را مورد بازنگری قرار دهند.بدنه هم تقریبا می پذیرد. چون آنها را آدم های سالمی از جهت فکری می داند.
منظورتان را به طور مصداقی از لیدرهای جریان اصولگرا اعلام می کنید. از میان شخصیت هایی همچون علی لاریجانی، علی اکبر ولایتی، محمدرضا باهنر، احمد توکلی یا حدادعادل کدام شخصیت ها بهتر می توانند به عرصه بازنگری گفتمان سیاسی اصولگرایان ورود کنند؟
همه این شخصیت هایی که از آنها نام برده شد، در یک بخشی می توانند کمک کنند. آنهایی که فکرشان بازتر است همچون آقایان لاریجانی و آقای توکلی بيشتر می توانند کمک کنند و جریان اصولگرایی را یک گام به پیش ببرند. ما فقط انتظار یک گام به پیش داریم تا مقداری این سدها را بشکنند. به نظر من کفایت می کنند.