نارنجی پوش شهر پیش قلعه، شبیه بقیه نارنجی پوشهای کشورمان نیست. او تنها زنی است که جارو به دست خیابانها را تمیز میکند؛ زنی مهربان، صمیمی و سخت کوش که با وجود همه مشکلات، سرسختانه پای کاری که انتخاب کرده ایستاده و از انتخابش پشیمان نیست.
جام جم نوشت: صغری خانی شهرآباد را حالا خیلیها با عنوان تنها بانوی رفتگر در کشور میشناسند. برای دیدن او باید ۶۸۸ کیلومتر راه را برویم تا شهرستان مانه و سقلمان در استان خراسان شمالی و بنشینم؛ پای حرفهای زنی که نان آور چند خانواده است.
خانم خانی شهرآباد، چند ساله هستید؟
تازه ۶۱ ساله شدهام.
چند سال است که به این شغل مشغولید؟
الان دیگر ۱۳-۱۴ سالی میشود.
چطور شد این کار را انتخاب کردید؟
به خاطر شرایط اقتصادیای که داشتیم مجبور بودم که کار کنم و درآمد داشته باشم، چون شوهرم از کار افتاده شده و درآمدی ندارد. بعد چون ما نه زمینی داریم نه سرمایهای به فکرم رسید که این کار را انجام بدهم. آن موقع شهرداری برای نظافت خیابانها به رفتگر نیاز داشت. من دیدم این کار از من برمیآید رفتم و از مسئولان خواستم اجازه بدهند من این کار را انجام بدهم. اولش مخالف بودند اما وقتی شرایط زندگی و نیازمالیام را دیدند موافقت کردند.
شوهرتان چرا از کار افتاده شده؟
سکته کرده. تقریبا یک طرف بدنش فلج است.
قبل از اینکه رفتگر بشوید هم کار میکردید؟
بله آن سالهایی که شوهرم سالم بود ، باز هم هردوتا با هم کار میکردیم. آن موقع من می رفتم سرِ زمینهای کشاورزی برای مردم کار میکردم، پنبه جمع میکردم. اما درآمد ثابت نداشتم. به خاطر همین آمدم سراغ این کار.
بچه هم دارید؟
بله شش تا پسر دارم. پسر کوچکم الان ۲۳ سالش است.
ازدواج کردهاند؟
همگی ازدواج کردهاند، اما من خرج دو تا از آنها را هم میدهم.
چرا؟
چون بیکارند. چون کار نیست. من هم بعنوان مادر وظیفه دارم کمکشان کنم.
یعنی الان سرپرست چند تا خانواده هستید؟
سرپرست سه خانواده. خرجی خانواده خودم و دوتا از پسرهایم را با همین حقوق میدهم.
چقدر حقوق می گیرید؟
من برای جارو کردن و کار در غسالخانه ماهی ۸۰۰ هزارتومان حقوق میگیرم.
در غسالخانه چکار می کنید؟
مسئولیت نظافت با من است. اگر متوفی زن بود من هم در شستشویش کمک میکنم و اگر مرد بود، بعد از شستشو و کفن و دفن او ، من میروم داخل غسالخانه و همه جا را تمیز و مرتب میکنم.
از حقوقتان راضی هستید؟
خدا را شکر …همین که دستم جلوی کسی دراز نیست راضیام؛ البته بیمه نیستم.
سیزده سال پیش که کار رفتگری را شروع کردید ماهی چقدر حقوق میگرفتید؟
حدود ۳۰ هزارتومان. فکر کنم روزی هزارتومان مزدم بود.
صبحها چه ساعتی کار را شروع میکنید؟
یک بار از هفت صبح تا یازده و نیم میروم و کوچهها را تمیز میکنم. بعد برمی گردم خانه تا ساعت یک استراحت می کنم و باز دوباره میروم تا ساعت چهار.
هر روز کار میکنید؟
از شنبه تا پنج شنبه. جمعهها هم تعطیلم.
بقیه همکارهایتان آقا هستند؟
بله اینجا در پیش قلعه که بقیه رفتگرها مرد هستند. البته به من گفتهاند که کلا در ایران هیچ زنی جز من رفتگر نیست.
بجز جارو که ابزار کار همه رفتگرهاست، دیگر چه وسایلی برای کار دارید؟
بیل و فرغون.
شنیده ایم که مردم پیش قلعه خیلی از کار شما راضی هستند.
بله همین طور است. مسئولیت جارو کردن یک خیابان و با کوچههایش مال من است، اما مردم میگویند ای کاش رفتگر محله ما بودی.
چرا این را میگویند؟
چون من خیلی تمیز جارو میکنم. با اخلاق خوش با آنها حرف میزنم و همه دوستم هستند. بعد اهالی میآیند به من میگویند کاش رفتگرهای مرد هم مثل تو تمیز جارو می زدند.
لباس شما با بقیه رفتگرها فرق دارد؟
خب چون رفتگر زنی در شهرداریها نیست، من لباسم را دادهام برایم دوختهاند. لباس من یک دست مانتو شلوار نارنجی است.
موقعی که برای تمیز کردن خیابانهای پیش قلعه داوطلب شدید، بچه ها مخالفتی نکردند؟
نه اصلا. کار که عار نیست. اینکه دستت جلوی کسی دراز باشد خجالت دارد. خدارا شکر که دست ما جلوی غریبهها دراز نیست. من از وقتی که یادم میآید کار میکردم. بچههایم را با نان و نمک بزرگ کردم. یک بار رفته بودم سر ِزمین وقتی برگشتم دیدم پسر کوچکم آنقدر گریه کرده از گریه سیاه شده…زندگیام راحت نبوده؛ من ۱۲ ساله بودم که با شوهرم ازدواج کردم، او چند سال از من بزرگتر بود. من خودم را شناختم خانه شوهر بودم. همسرم کشاورز بود، همیشه پابه پای هم کار کردیم؛ الان او دیگر نمیتواند کار کند به خاطر همین من مسئولیت خانه را قبول کردهام و باز هم خدا را شکر میکنم که هنوز تنم سالم است میتوانم کار کنم.
چه آرزویی دارید؟
ما از دار دنیا همین خانه را داریم که کمیته امداد به ما داده. اما اینجا حمام ندارد. حمام عمومی پیش قلعه هم هفتهای یک بار جمعه ها باز است و این موضوع خیلی برای ما سخت است.دوست داشتم در خانهمان یک حمام داشته باشیم.
از نظر کاری چطور؟
به من میگویند تو سنات بالای شصت سال است نمیتوانی بیمه بشوی. کاش مسئولان یک جوری کمک میکردند بیمه شامل حال من هم بشود. من از کار کردن خسته نمیشوم. تا وقتی که تنم سالم باشد کار میکنم اما می ترسم یک روزی دیگر نتوانم کار کنم آن موقع همین پول هم که تنها منبع درآمدمان است قطع می شود.