محافل مدعی اصلاح‌طلبی و طرفداری از خط امام، به تمجید و تحریف درباره شخصیت رئیس گروهک نهضت آزادی پرداختند.

طیفی از اصلاح‌طلبان که در گذشته «چپ» توصیف می‌شدند (از خاتمی و اسدالله بیات گرفته تا  موسوی ‌بجنوردی و محسن آرمین و هادی غفاری و مصطفی معین و فیض‌ا… عرب‌سرخی و…) در کنار اعضای برخی گروهک‌ها، القاب و عناوینی را به ابراهیم یزدی نسبت داده‌اند که با سابقه و مواضع دوگانه وی تناقض دارد. جالب اینکه کسانی چون خاتمی و روحانی که تمجیدهای بلندبالا از یزدی به جای آورده‌اند، در گذشته صریح‌ترین و جدی‌ترین مواضع را درباره نفاق گروهک نهضت ‌آزادی و حتی شخص یزدی داشته‌اند.
اغلب همین محافل به تقطیع سابقه ابراهیم یزدی پرداخته و در کنار بیان گذشته حضور وی در کنار امام و انقلابیون، به کارنامه نفاق وی از سال ۵۸ به بعد که با افشای اسناد لانه جاسوسی آشکار شد و شدت پیدا کرد، هیچ اشاره‌ای نکرده‌اند.

سؤال این است که چگونه مدعیان خط امام و اصلاح‌طلبی می‌توانند از فرد و گروهکی تمجید کنند که هم ‌التقاطی بود، و هم معارض با انقلاب و محتوای قانون اساسی و جمهوری اسلامی؟!
یادآور می‌شود گروهک‌هایی مانند نهضت آزادی و ملی-مذهبی آن‌گونه که مهندس سحابی هم روایت می‌کرد، در انتخابات ۷۶ رای سفید (تحریمی) دادند اما بعدها رای مردم را مصادره به مطلوب کردند. مشابه همین رفتار مذبذب را درباره اصل انقلاب و سپس، تسخیر لانه جاسوسی و ماجرای منتظری و جنگ تحمیلی داشتند.
پاسخ امام به نامه علی‌اکبر محتشمی‌پور ناظر به نفاق نهضت آزادی است: «ضرر آنها به اعتبار آنکه متظاهر به اسلام هستند و با این حربه جوانان عزیز ما را منحرف خواهند کرد و نیز با دخالت بی‌مورد در تفسیر قرآن‌کریم و احادیث شریفه و تأویل‌های جاهلانه موجب فساد عظیم ممکن است بشوند، از ضرر گروهک‌های دیگر حتی منافقین – این فرزندان عزیز مهندس بازرگان- بیشتر و بالاتر است».
ایشان همچنین چند ماه قبل از رحلت صراحتا درباره نهضت ‌آزادی فرمودند: «من امروز بعد از ده سال از پیروزی انقلاب اسلامی همچون گذشته اعتراف می‌کنم که بعضی تصمیمات اول انقلاب در سپردن پستها و امور مهمه کشور به گروهکی که عقیده خالص و واقعی به اسلام ناب محمدی نداشته‌اند، اشتباهی بوده است که تلخی آثار آن به راحتی از میان نمی‌رود، گرچه در آن موقع هم من شخصا مایل به روی کار آمدن آنان نبودم ولی با صلاحدید و تایید دوستان قبول نمودم و الان هم سخت معتقدم که آنان به چیزی کمتر از انحراف انقلاب از تمامی اصولش و هر حرکت به سوی آمریکای جهانخوار قناعت نمی‌کنند، در حالی که در کارهای دیگر نیز جز حرف و ادعا هنری ندارند. امروز هیچ تاسفی نمی‌خوریم که آنان در کنار ما نیستند چرا که از اول هم نبوده‌اند. انقلاب به هیچ گروهی بدهکاری ندارد و ما هنوز هم چوب اعتمادهای فراوان خود را به گروهها و لیبرالها می‌خوریم، آغوش کشور و انقلاب همیشه برای پذیرفتن همه کسانی که قصد خدمت و آهنگ مراجعت داشته و دارند گشوده است ولی نه به قیمت طلبکاری آنان از همه اصول، که چرا مرگ بر آمریکا گفتید! چرا جنگ کردید!  چرا نسبت به منافقین و ضدانقلابیون حکم خدا را جاری می‌کنید؟ چرا شعار نه شرقی و نه غربی داده‌اید؟ چرا لانه جاسوسی را اشغال کرده‌ایم، و صدها چرای دیگر».
اسناد لانه جاسوسی گوشه‌ای از پرده نفاق نهضت آزادی و یزدی را بالا زده است. همین طیف با وجود تظاهر به اصلاح‌طلبی و قبول قانون اساسی، جزو هدایتگران اصلی آشوب‌های نیابتی ۷۸ و ۸۸ بودند؛ آنجا که گفته شد «اصل نظام نشانه‌ است» و روی «جمهوری اسلامی» خط کشیدند. مگر می‌شود همزمان اصلاح‌طلب و برانداز بود؟ یا در خدمت آمریکا و معتدل؟!