عبدالله ناصری
دوران آقای احمدینژاد، دوره ای بود که اصولگرایان همه سرمايهشان را باتفاق برایش هزینه کردند اما او موجب شکاف گسترده بین اصولگرایان شد و اصولگرایان را به دو بخش “معتدل” و “رادیکال و افراطی” تقسیم کرد. البته بخش رادیکال و افراطی در اقلیت محض هستند و چهرههايي چون آقایان ناطق، ولایتی، باهنر و علی لاریجانی در جبهه اصولگرایان معتدل قرار گرفتند.
البته هر کدام اینها را هم باید در یک طبقه خاص قرار داد. مثلا نوع رویکرد آقای لاریجانی نسبت به مسائل عمومی، سیاسی، اجتماعی و جریان اصلاحات متفاوت تر از نگاه آقای ولایتی است یا دیدگاه آقای ناطق نوری خیلی خیلی نزدیک به آقای لاریجانی است. آقای باهنر شاید موقعیتی بین آقای لاریجانی و آقای ناطق با آقای ولایتی داشته باشد. در واقع همه اینها در یک کفه ترازو قرار نمی گيرند. طیف گسترده اصولگرایان معتدل تجربه کسب کرده اند، این تجربه برای همه جریانات سیاسی بسیار بسیار آموزنده است که اولویت و منافع و مصالح جامعه را بر منافع حزبی ترجیح دهند، این اتفاق بزرگی است.
دوره آقای احمدینژاد را دوره مثبتی برای مدیریت توسعه کشور نمیدانم. البته جنگ تحمیلی نیز پرحادثه و پرخسارت بود اما به تعبیر امام یک نعمت بود، به نظر من دوره احمدی نژاد هم به رغم بازدارندگی و ضدتوسعه رفتار کردن و حرکت مخالف قانون اساسی، شاید يک نعمت بود! چه بسا لازم بود که این اتفاق برای جامعه اصولگرا و حتی برای اصلاح طلبان بيفتد تا مقداری واقعیات را با آرمانهای خودشان نزدیکتر کنند و کانون همسویی و همراهی خودشان را بر محور منافع و مصالح عمومی کشور قرار داده و در عين حال از هویت جناحی و حزبی و گفتمانی خودشان مراقبت و محافظت کنند.
این نکته هم قابل توجه است که یکی از هوشمندیهای امثال آقای ناطقنوري و لاریجانی و برخی دیگر از اصولگرایان معتدل، همراهی با منافع ملی است. آنها به سرعت به خودشان آمدند و جریان تاریخی اصولگرایی را از آقای احمدی نژاد جدا کردند.