ميدانيد که من حامي برجام هستم، با اين حال در جواب اين سوال شما ميگويم كه هيچ اشکالي ندارد، در داخل کشور عدهاي مخالف آن باشند و حرفشان را بزنند.
به گزارش خبرگزاری یوپنا شيطنتهايي از جانب مخالفان دولت روحاني در اين سالها مشاهده شد؛ اقداماتي كه گاهي مشكلات زيادي را نيز براي دولت ايجاد ميكردو اين روند سبب اعتراضهاي فراواني از طرف دوستداران اعتدال و اصلاحات شدهبود. برخي معتقد بودند كه بايد به مخالفان، فضا داد تا بتوانند اعتراضهاي خود را در جامعه اعلام كنند و عدهاي ميگفتند با توجه به روحيات اين جريان، نبايد چندان رخصت فعاليت به آنها داد. ولي مسيح مهاجري اذعان دارد كه مخالفتِ مخالفان لازم است و بد نيست، البته با اين شرط كه مخالفتها در راستاي منافع عمومي باشد و نه اينكه قدرت طلبي به ميان بيايد. او همچنين معتقداست كه دولت و ديگر دستگاهها نبايد با مخالفان برخوردي مستقيم داشته باشند، چون اين مردم هستند كه در بزنگاهها واكنش لازم را به تحركات افراطي و غيرمنطقي نشان ميدهند. مديرمسئول روزنامه جمهوري اسلامي، گفتوگويي در اين رابطه با «قانون» داشته است كه مشروح آن را در ادامه ميخوانيد.
همصدايي گروهي تندرو در داخل با ترامپ و مخالفان بينالمللي برجام را چگونه تحليل ميکنيد؟
ميدانيد که من حامي برجام هستم، با اين حال در جواب اين سوال شما ميگويم كه هيچ اشکالي ندارد، در داخل کشور عدهاي مخالف آن باشند و حرفشان را بزنند. آنها اگر حرفشان را منصفانه و محترمانه مطرح کنند، حقشان است و اگر غيرمنصفانه و غيرمحترمانه بگويند، مردم درباره آنها قضاوت خواهند کرد، همچنان كه در انتخاباتها اين کار را کردهاند.
تندروها با چه هدفي اين نوع تحرکات را پي ميگيرند؟
با اينکه ميدانيم کار آنها نوعي کارشکني عليه دولت است، اما لزومي ندارد نيت خواني کنيم. کشور به مخالف خوان نياز دارد. تضارب آرا براي اتقان تصميم گيريها در جمهوري اسلامي مفيد است.
اين نوع رفتارها به طور مشخص به منافع ملي تا چه حد و چطور آسيب ميرسانند؟
اصل وجود مخالف، به نفع منافع ملي است. اگر مخالفتشان را غيراصولي مطرح و دنبال کنند، معلوم است كه خودشان لطمه ميبينند.
تکليف دولت با چنين رفتارهايي چيست و چه نوع واکنشي بايد به آنها نشان داده شود؟
دولت بايد از مخالفتها استقبال کند و به مخالفان پاسخ منطقي بدهد. اين مردم هستند که بايد قضاوت نهايي را بکنند.
وظيفه كدام نهاد است که با اين تندرويها مقابله کند؟
هيچ نهادي چنين وظيفهاي ندارد، چون مخالفت حق کساني است که سياستي را نميپسندند. آنچه در اين زمينه لازم به نظر ميرسد، نقش هدايتي رهبر انقلاب است که با نصايح خود، همه جناحها و رقبا را به رعايت انصاف در نقد دعوت کنند و مانع افراط و تفريط شوند.
ميتوان گفت که با ضعف قانون در اين رابطه مواجه هستيم؟
قانون اساسي به آحاد مردم، آزادي بيان و قلم داده است و همه بايد براي اِعمال اين آزاديهاي مشروع تلاش کنيم و اگر قانون عادي لازم بود بايد در جهت تامين آزادي بيان و قلم باشد. اينكه براي بريدن زبانها و شکستن قلمها قانون تصويب شود، درست نيست.
اينکه بعد از گذشت ۴۰ سال از پيروزي انقلاب، تا اين حد دو دستگي وجود دارد، اشکال بزرگي است يا چهار دهه براي رسيدن به شرايط آرماني زود است؟
بيشك ما در رسيدن به شرايط آرماني دچار تاخير هستيم، اما اين تاخير مربوط به نواقص اخلاق سياسي است. واقعيت اين است که ما در زمينه برخورد اخلاقي با رقبا، به اصول قانون اساسي جمهوري اسلامي و به دستورات اسلامي پايبندي نشان نميدهيم. بزرگان ما بايد براي رفع اين نقص، تلاش کنند البته نه با زور و تحکم بلکه با تلاش براي تهذيب نفس، همان کاري که امام خميني(س) ميکردند.
برخي نهادهاي رسمي و حکومتي به طور آشکار به اختلاف برميخورند و اختلافشان را به سطح عمومي ميرسانند،اين مساله چه دليلي دارد و چه ضررهايي ميرساند؟
نقصي که در جواب سوال قبليتان به آن اشاره کردم، عامل اصلي است. متاسفانه اين نقص در وجود بعضي از مسئولان و نهادهاي حکومتي وجود دارد. آنها بايد بيش از ديگران براي تهذيب نفس و فاصله گرفتن از هواهاي نفساني تلاش کنند. روش آنها براي مردم الگو ميشود و اين خطرناک است. از قديم گفتهاند«النّاس علي دين ملوکهم».
اينکه مردم، دستگاههاي رسمي را به دو قسمت اينطرفيها و آنطرفيها تقسيم ميکنند، نشان دهنده کدام اشکال در حکومتداري است و چه آسيبهايي را ميتواند در پي داشته باشد؟
واقعيت اين است که مسئولان کشور، اينطرف و آن طرف نيستند. بيشتر دنبال کسب قدرت هستند. ما از آرمانهاي انقلابي فاصله گرفتهايم. نوع تلاش براي رسيدن به قدرت تفاوت دارد، وگرنه وجه مشترک همه، رسيدن به قدرت است. البته کساني نيز هستند که اهل خدمت و اخلاصند. ولي شرايط به گونهاي شده که صدايشان به جايي نميرسد و دستشان به جايي بند نيست. اگر همينگونه ادامه بدهيم، بايد منتظر تغيير هويت نظام از درون باشيم. در آن صورت، ديگر خبر و اثر و نشانهاي از انقلاب و نظام اسلامي نخواهد بود. تبديل ميشويم به يک حکومت غيرديني و غيرانقلابي که در آن از آرمانها خبري نخواهد بود كه البته خدا آن روز را نياورد.