احمدینژاد در مسیر مرگ تدریجی قدم گذاشت و روز به روز هم مرگش پررنگتر میشود، هرچه دست و پا هم میزند در باتلاق بینامی بیشتر فرو میرود و هرچه هجوم میآورد، بیشتر مبتذل میشود.
ابراهیم فیاض استاد دانشگاه تهران، در تحلیل فضای عمومی جامعه با توجه به موضوع بستنشینی یاران احمدینژاد در حرم عبدالعظیم، از انحطاط عدالت طلبی او سخن گفت. عدالت طلبیای که روزگاری جلال آل احمد و دکتر شریعتی پرچمدارش بودند، اما این پرچم پس از واگذاری به نسلهای بعد، از نهضت آزادی و دولت موقت گرفته تا دولت اصلاحات و احمدینژاد، به درستی به احتزاز در نیامد.
به گزارش خبرگزاری یوپنا این جامعه شناس که معتقد است نتیجه تفکر شریعتی یعنی «پیشرفت اجتماعی براساس عدالت» در تمامی ادوار گذشته مورد هجمه واقع شده است، از لیبرال شدن احمدینژاد سخن گفت و افزود: دولت اعتدالی کنونی نیز کاملا نگاهش نئولیبرالیسم است.
وی در تشریح این روند گفت: جلال آل احمد و علی شریعتی تنها به معنای واقعی کلمه روشنفکر محسوب می شوند که مطالعات گسترده چندین رشته ای و چندین حوزه ای ادبیات، تاریخ، مردم شناسی، جامعه شناسی و روش تحقیق داشتند و بعد هم وارد تحلیل مسائل اجتماعی-فرهنگی جامعه سیاسی شدند. غیر از این دو نفر، روشنفکر نداریم. چون بقیه یا مارکسیست وابسته به شوروی یا سوسیالیست وابسته به فرانسه بودند که فقط نقش مقلّد داشتند و فرهنگ غربی یا شرقی را می خواستند به داخل کشور انتقال دهند.
فیاض با بیان اینکه جز مردمنگاری جلال و جامعهشناسی دینی و تاریخی شریعتی هیچ کس دیگری نتوانست ایفاگر نقش واقعی روشنفکری در ایران باشد، افزود: نهضت امام خمینی در ۱۵ خرداد ۴۲ مذهبی بود و مردم ورامین و قم و تهران مثل طیب، دنبال ایشان آمدند. اما حوزه عملیه نیامد و وقتی امام تبعید شد، نهضت خوابید. بعد از نهضت امام خمینی در سال ۴۲، بحث روشنفکری جلال اوج گرفت و ضد روشنفکری غربی و شرقی عمل کرد؛ چون جلال روشنفکر بومی بود که تمام اطلاعات تاریخی را جمع و به هم وصل کرد، او سال ۴۸ درگذشت.
این استاد دانشگاه یادآور شد: علی شریعتی از سال ۴۸ شروع کرد تا سال ۵۱ مباحث خود را ادامه داد. او تاکید داشت که نهضت باید عمومی باشد، نه مسلحانه و نه درون حکومتی؛ زیرا برخی که نام خود را روشنفکر گذاشته بودند می گفتند باید برویم در خود حکومت کار کنیم. دیدگاه سیدجمالدین اسدآبادی و ملکم خان نیز بر مبنای همین دیگاه حکومتی بود.
وی با بیان اینکه شریعتی سعی کرد نظریه جامعه شناختی علوم اجتماعی را از امامت و عدالت ارائه دهد – به این معنا که پیشرفت اجتماعی براساس عدالت است-، افزود: شریعتی و جلال هر دو معتقد بودند باید مردم را تهییج کرد. البته جلال مذهبی نبود ولی اواخر عمرش مذهبی شد، افتخارش هم این بود وقتی به زیارت امام رضا رفت، پیرمردی به او گفت «پالتوات فروشی است؟»، جلال وقتی این جمله را شنید احساس کرد مردمی شده است. در واقع جلال به طرف مذهب آمد. اما دیدگاه شریعتی، خود مذهب است، یعنی شریعتی از مذهب شروع و سعی کرد منطق اسلامشناسی داشته باشد.
فیاض ادامه داد: سال ۵۱ حسینه ارشاد را بستند و شریعتی ۱۸ ماه در زندان انفرادی بود. بعد ناامید و افسرده شد. وقتی از زندان بیرون آمد، یک سال و نیم تا قبل از آنکه به انگلیس برود، دنبال بسیج مردمی بود. همان کاری که جلال کرد و به ۵۵۰۰ روستا رفت، شریعتی هم این کار را انجام داد، به روستاها می رفت و درو می کرد. در واقع فهمید فقط سخنرانی در حسینه ارشاد و روشنفکری فایده ندارد، بلکه باید مردمی بود. شریعتی در این مدت به شدت نمازهایش را سر وقت و با تعقیبات می خواند. حال آنکه قبل از آن نمازهایش را سروقت نمی خواند.
وی افزود: شریعتی بعد به انگلیس رفت، سال ۵۶ شهیدش کردند و مردم نیز متوجه این مسئله شدند. پس از آن، او مرجع دانشگاهیان شد. همان سال ۵۶ حاج آقا مصطفی را به شهادت رساندند و او نیز مرجع روحانیت شد. حوزه و دانشگاه برای بسیج عمومی با هدف پیشرفت اجتماعی براساس عدالت کنار هم آمدند. حال آنکه حوزه و دانشگاه در ماجرای ۱۵ خرداد و نهضت ملی شدن صنعت نفت در عرصه نبودند. اما از سال ۵۶ بین دو قشر نخبه روحانیت و دانشگاهی وحدتی بوجود آمد و باعث آمدن مردم به صحنه و پیروزی انقلاب اسلامی شد.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه اعتقاد امام بر بسیج عمومی بدون هیچ گونه جنگ مسلحانه یا نخبه گرایی بود که جلال و شریعتی تئوریزه اش کرده بودند، گفت: بعد از پیروزی انقلاب اسلامی وقتی مجاهدین خلق یا مبارزان قدیمی سهم می خواستند، امام گفت «هیچ کدام باعث پیروزی انقلاب نشدید بلکه مردم باعث پیروزی انقلاب شدند. این مردم هستند که بر سر شما منت دارند و شما را از زندان بیرون آوردند و نجات دادند، پس با مردم باشید».
وی ادامه داد: نهضت آزادی و دولت موقت بازرگان، معتقد بودند که قحط الرجال است و جز نیروهای این مجموعه کس دیگری نیست! نخبگان عمدتا شاهنشاهی هم تسویه شده بودند، البته خود آقایان نهضت آزادی نیز بی ارتباط با رژیم شاهنشاهی و پهلوی نبودند. برای همین، امام فرمودند «به مردم مراجعه کنید جامعه پر از رجال است». بعد هم که دولت موقت استعفا داد، بنی صدر همین رویه را پیش گرفت. او نیز فکر می کرد قحط الرجال است، دنبال سوسیالیسم فرانسوی بود و می خواست رهبر شود. همه اینها غیرمردمی بودند و می خواستند براساس الگوهای غربی، نظام سیاسی ایران را شکل دهند. یعنی حالا که شاه رفت یک حکومت غربی تر را سرکار بیاورند. جامعه مطلوب آنها بیدینی بود یعنی دیدگاهی ضد نگاه جلال آل احمد و شریعتی.
وی افزود: بعد از پیروزی انقلاب، شریعتی الگوی مردم شد. دانشجوها اول شروع کردند و برای کمک به روستاها رفتند. کاری که الان بسیجی های جهادی انجام می دهند. آوینی هم همین مدل را مبنا قرار داد، برای نخستین کارش به سیستان و بلوچستان رفت و از مردم مستضعف فیلمرداری کرد. در واقع شریعتی برای آوینی و دانشجوها الگو شد و عملا الگوی بسیج را شریعتی به وجود آورد. اعتقاد امام هم این بود که باید مردمی باشیم و براساس دیدگاه مردم حرکت کنیم نه دیدگاه نهضت های غیرمردمی.
فیاض با بیان اینکه شریعتی شعور عمومی را محور و مبنا می دانست، نه شعور روشنفکری را، توضیح داد: جنگ هم که شروع شد صحبت های شریعتی درباره شهادت طلبی در جامعه الگو شد. اولین کسانی که وارد هویزه شدند و حماسه هویزه و سوسنگرد را آفریدند، مثل شهید سیدحسین علم الهدی، از مریدان شریعتی بودند. شهید چمران دوست و همراه شریعتی، بزرگ اسطوره بسیجی ها در جنگ بود. روی سنگ شهدا نیز جمله مشهور شریعتی را می نوشتند که گفت «شهید قلب تاریخ است». اما اواسط جنگ برخی دنبال عرفانی کردن شهادت رفتند و آن را به طنز تلخی کشاندند. یعنی با ورود مداح محوری در جنگ، شهادت آگاهانه و بسیجی با سواد دارای عقلانیت و تقوا در تفکر که شاخصش سیدحسین علم الهدی بودريال تبدیل به بسیجی هیأتی شد. بر همین اساس نتوانستیم در جنگ به پیروزی قاطع برسیم.
وی افزود: بعد از جنگ، هاشمی رفسنجانی با دیدگاه تعدیل اقتصادی به قبل از انقلاب عقبگرد کرد. یعنی سازندگی با همان ساختار شاهنشاهی، ساختاری کاملا ضدتفکر انقلابی. در این مقطع، تفکر جلال و شریعتی مورد هجوم واقع شدند. البته وقتی دوم خرداد به وجود آمد، تفکر شریعتی در اوایل آن دخالت داشت. اما بعد جای شریعتی، سروش نشست. خاتمی هم بحث عدالتطلبانه شریعتی را کنار گذاشت و به سمت لیبرالیسم رفت که بحث جنگ سوسیالیسم و لیبرالیسم در درون دوم خرداد باعث شکست دوم خرداد شد.
این استاد دانشگاه یادآور شد: احمدی نژاد هم که ادعای عدالت طلبی داشت، در آخر تفکرش به سمت لیبرالیسم رفت و پس زده شد. در واقع عرفانی که مشایی آورد، همان بحث های سروش بود، اما در قالب لیبرالیسم تصوفگرا مطرح و در نهایت باعث روی کار آمدن دولت فعلی شد. در نتیجه تفکر شریعتی یعنی «پیشرفت اجتماعی براساس عدالت» مورد هجوم واقع شد. دولت اعتدالی کنونی نیز کاملا نگاهش نئولیبرالیسم است، چون اعتدال یعنی پذیرش فردی عدالت و اگر کسی آن را خواست، دنبال می کند.
وی پس از تشریح این مقدمه طولانی، افزود: در مجموع احمدی نژاد در مسیر مرگ تدریجی قدم گذاشت و روز به روز هم مرگش پررنگتر میشود. هرچه دست و پا هم می زند در باتلاق بی نامی، بیشتر فرو می رود. هرچه هجوم می آورد، بیشتر مبتذل می شود. مثل موقعی که رهبری توصیه کردند «در انتخابات نیا»، اما آمد و رد صلاحیت شد. بعد هم او و بقایی در روز انتخابات خودشان به خودشان رأی دادند! یعنی دچار ابتذال های پشت سرهم شدند. مشی خوارج همین است که یک نوع عرفان را با عدالت قاطی کردند. همانی که احمدی نژاد دچارش شد، بنابراین سرنوشت احمدی نژاد به شدت عبرت آموز است. او اول به شدت طرفدار عدالت طلب عرفانی بود؛ اما آخرش به سمت لیبرالیسم اصلاح طلبی رفت و آن زمان اصلاح طلبان تحویلش نگرفتند.
فیاض اظهار کرد: خوارج به نهروان رفتند و بست نشستند. بعد شروع کردند عبادت کردند، یک دفعه آنها را هیجان رومی گرفت و به مردم حمله کردند و موجب کشت و کشتار و ناامنی شدند. در واقع هرکس را که طرفدار علی بود می کشتند. حضرت علی به نهروان آمد، پرچم سفید زد، خوارج را نصیحت کرد و خواستار توبه آنها شد اما کسانی که بر موضع خود ماندند با آنها جنگید. بعدها خوارج در تاریخ تبدیل به جریان بی دینی شدند. مثل یهودی ها می گفتند «خدا اراده ندارد، دست خدا بسته و دست انسان باز است»!
این استاد جامعه شناس، با بیان اینکه عدالت طلبی بدون سر، حتما آخرش مانند راه خوارج به انحرافات بزرگی کشیده می شود، افزود: بست نشینی راه خوارج است. همانطور که آنها قبلا مقابل رهبری ایستادند، امروز نیز می خواهند راه دیگری در همین قصه بروند. کسانی که در قضیه بست نشینی، بخواهند همچون خوارج قصه را تندش کنند، به جایی نخواهند رسید. چون الان دیگر مثل دوره امام علی نیست که مردم شعور نداشتند و امام علی کشته خوارج شد. بلکه مقابلشان، جریان نسل جدید و به شدت با سواد، عدالت طلب و باشعور قرار دارد که دیگر وارد بحث های بست نشینان نمی شوند. بلکه می خواهند به شریعتی و عدالت طلبی اول انقلاب برگردند./خبر آنلاین