«شوربختانه امروز بسیاری از طبقه متدین و به اصطلاح حزباللهی نیز وقتی میخواهند بدانند در کشور چه میگذرد، به شبکههای خارجی رجوع میکنند. این موضوع را باید فاجعهای دانست که صدا و سیما با عملکردش در کشور رقم زده است.»
به گزارش یوپنا، صادق زیباکلام؛ استاد دانشگاه در روزنامه ایران نوشت: در جریان مراسم سالگرد مرحوم آیتاللههاشمی رفسنجانی، آقای جهانگیری- معاون اول دولت- وقتی که در سخنرانیاش به موضوع اعتراضات اخیر رسید، اعلام کرد که من میخواستم با مردم سخن بگویم و صدا و سیما اعلام کرد که به دلیل مشکل فنی امکان این گفتوگو وجود ندارد. او در ادامه صحبتهایش به نقد عملکرد صدا و سیما در مواجهه با گروههای سیاسی پرداخت.
واقعیت این است که معضل عملکرد اشتباه صدا و سیما تازگی ندارد و عمری ۳۹ ساله دارد. رفته رفته با گذر زمان و هرچه به امروز نزدیکتر شدیم، این وضعیت بدتر شد. سخن از شکاف بین مردم و صدا و سیماست. یعنی آنچه مردم میخواهند، میاندیشند و به نوعی امیال مردم است؛ با آنچه صدا و سیما منعکس میکند، فاصلهای زیاد دارد. رفته رفته هرچه از دهه ۷۰ تا به امروز جلوتر آمدیم، شکاف بین آنچه مردم میخواهند و آنچه صدا و سیما منعکس میکند، بیشتر شد و بیراه نیست اگر بگوییم این شکاف تبدیل به یک دره عمیق شده است.
مردم بین آنچه در جامعه میبینند و آنچه صدا و سیما نشان میدهد، وحدت نمیبینند. اما مشکل کجاست؟ معتقدم صدا و سیما با دو معضل اصلی روبهرو است. اول اینکه این رسانه بخش عمدهای از حقایق و واقعیتهای ایران، منطقه و جهان را به دلیل آنچه عدم تطبیق با معیارها و اعتقادات خود میداند، منتشر نمیکند. معضل دوم این است که از اواخر دهه ۷۰ تا به امروز اساساً صدا و سیما نسبت به رویدادهای داخلی با فضای واقعی بین مردم فاصله گرفته و واقعیتها را منعکس نمیکند. حوادث روزهای اخیر درکشور و نحوه مواجهه صدا و سیما با این حوادث، مشتی نمونه خروار این معضل است و آنچه در کشور اتفاق میافتاد با آنچه در صدا و سیما منعکس میشد، فاصلهای زیاد داشت.
پیامد اینگونه مواجهه با رویدادها در کشور نیز روی آوردن مردم به شبکههای فارسی زبان خارجی میشود. صحبتم این است که نباید از این نکته گذشت که عملکرد صدا و سیما باعث شده این رسانه روز به روز مخاطبانش کمتر و به جای آن بازار شبکههای فارسی زبان خارجی رونق بیشتری پیدا کند. کار به جایی رسیده که دیگر امروز مخاطبان شبکههای فارسی زبان خارجی تنها مردم معمولی و منتقدان نیستند بلکه شوربختانه امروز بسیاری از طبقه متدین و به اصطلاح حزباللهی نیز وقتی میخواهند بدانند در کشور چه میگذرد، به شبکههای خارجی رجوع میکنند.
این موضوع را باید فاجعهای دانست که صدا و سیما با عملکردش در کشور رقم زده است. نکته مهمتر این است که باید این موضوع بررسی شود که چرا زندگی مردم ایران تا این میزان به وجود تلگرام گره خورده است. چرا مردم اخباری را که در شبکههای اجتماعی بخصوص تلگرام میبینند و میشنوند، بیشتر از صدا و سیما قبول میکنند؟ چرا مردم سایر کشورها تا این میزان به تلگرام وابستگی ندارند؟ آیا این موضوع به خاطر بیاعتمادی نسبت به صدا و سیما و رسانه ملی کشور نیست؟ امروز بحث درباره عملکرد صدا و سیما سیاسی نیست، بلکه صحبت از یک فاجعه است که باید تا دیر نشده، فکری به حال آن شود.