پرويز کرمي – دبیر ستاد توسعه فرهنگ علم، فناوری و اقتصاد دانش بنیان
از مسائل مهم کارآفرینی تاسیس زیستبوم (اکوسیستم) کارآفرینی شامل حلقهها و بازیگران اصلی آن اعم از پارکها، مراکز رشد، ویسیها، مراکز نوآوری، شتابدهندهها و از همه مهمتر نیروی انسانی متخصص و خلاق است. اتفاقا دانشگاههایی در جهان معتبرند که علاوه بر افزایش کیفیت علمی به تاسیس زیستبوم فناری نائل شوند. نسل جوان ایران، حداقل آن نسل تحصیلکرده و آشنا به دنیای امروز، تصویر جدیدی از دنیا و از مناسبات سیاسی دارد. اولینبار که دولت مدرن در ایران تاسیس شد، مرز موفقیت برای مردم این بود که به استخدام دولت دربیایند. خانوادهها بچههای خود را به مدرسه و دانشگاه میفرستادند تا مدارک مورد نیاز استخدام دولتی را فراهم آورند. آنها که زورشان میرسید، فرزند خود را به دانشگاههای معتبر اروپا و امریکا میفرستادند تا مدرک معتبرتری به دست آورند. در نسل اول مدیران دولتی به کمتر کسی برمیخورید که در خارج درس نخوانده باشد و مدرک معتبر نگرفته باشد. تعبیر «نوکر دولت» در میان قدیمیها قابل تامل است. اربابها نیازی به شغل نداشتند و پول و اعتبار دولت به کارشان نمیآمد. صرفا وقتی که میخواستند قدرت سیاسی – اقتصادی خود را توسعه دهند، به سراغ قبول سمتهای دولتی میرفتند. وزیر میشدند، وکیل میشدند و شاه یا مردم را نمایندگی میکردند؛ اما رعایا چارهای نداشتند جز اینکه به خدمت اربابها دربیایند. کدام ارباب قدرتمندتر و بانفوذتر از دولت؟ برای همین بیش از صد سال در بین طبقات مختلف رعیت مسابقه افتاد تا هر کس زودتر و بیشتر ردای نوکری دولت را به تن کند، اما دنیا تغییر کرده و مناسبات سیاسی پیچیدهتر و متفاوتتر شده است. دیگر نهفقط در اروپا که در کشورهای در حال توسعه نیز دولت قویترین و بانفوذترین ارباب نیست. دولت قبلا فعال مایشاء بود، به کسی هم نباید جواب میداد، دستش هم برای اعمال قدرت باز بود؛ اما رفتهرفته جوامع بشری به نهادهای نظارتی متعددی رسیدند که دست قدرت را میبستند. دولت پاسخگو دولتی است که نهتنها به مردم، بلکه موظف است به پارلمان و نهادهای نظارتی جواب پس بدهد و با اجازه آنها اعمال قدرت کند. خصوصا پول حساب و کتابی دارد که توسط نهادهای ذیحساب کنترل میشود. دولت هم شبیه بنگاهی است که باید دخل و خرجش با هم بخواند و سود و زیانش معلوم شود. شاهان قاجار و پهلوی هر چقدر که در خزانه داشتند، مختار بودند ببخشند یا در هر راهی که صلاح میدانند هزینه کنند؛ اما دولتهای امروزی حتی باید هزینههای در حد ریال خود را به نهادهای مختلف از جمله مردم پاسخ بدهند. روی همین حساب آنها بیش از گنجایش خود نمیتوانند نوکر استخدام کنند. ضمن اینکه شأن و منزلت مردم هم بالا رفته و دیگر مثل سابق حاضر نیستند خود را به صفت نوکری متصف کنند. بحث اسم نیست. امروز مردم ارتقای مقام پیدا کردهاند و خود تبدیل به یکی از مدعیهای سوال از دولت شدهاند. امروز مردم از زاویهای به دولت نگاه میکنند که کارفرما به کارپردازش. آن نسبت رعیت و اربابی از بین رفته، به جایش پیمانکار و کارفرما نشسته است. برای همین در خیلی از موارد کسر شأن کارفرماست که به استخدام کارپردازش دربیاید. ضمن اینکه مگر دولت چقدر کار دارد و به چه تعداد کارمند و کارگر نیاز دارد؟ یک معنای کوچک شدن دولت همین است که او دیگر قرار نیست متصدی «همه امور» شود و مملکت را بهتنهایی اداره کند. شأن دولت شأن ستادی و سیاستگذاری است و این مردمند که باید کارهای اصلی کشور را پیش ببرند. لذا آن توقع استخدامی کمرنگ شده و بسیاری از جوانان سودای کار خصوصی و مشاغل شخصی دارند.
از مشکلات جدی جامعه امروز ما بیکاری است. تقریبا همه بر این امر متفقند که دولت باید مشکل اشتغال را حل کند و زمینه درآمدزایی و تولید ثروت را برای مردم فراهم آورد؛ اما آیا این توقع به این معناست که دولت چند میلیون متقاضی شغل را به استخدام خود دربیاورد و آنها را سر کار بگذارد؟ ضمن اینکه مگر دولت چه تعداد کارمند میخواهد و چقدر کار دارد که نیاز به این همه متقاضی داشته باشد. دولت خیلی هنر کند یک درصد این جماعت بیکار را هم نمیتواند سر کار ببرد.
درآمد اصلی دولت فروش نفت و مالیات است. دولت با این پول نهفقط باید کشور را آبادان کند، بلکه باید با سرمایهگذاریهای مناسب درآمد خود را بالا ببرد؛ اما چطور میتواند به این ماموریتهای اصلی خود عمل کند در حالی که بیشترین درآمدش را باید به کارمندان و کارگرانش حقوق بدهد؟ خوشبختانه دولت دوازدهم لایحه بودجه را منتشر کرده و همگان میتوانند اصل و فرع آن را مطالعه کنند. با یک نگاه گذرا میتوانیم ببینیم که بیشترین درآمد دولت صرف حقوق پرسنل میشود. پرسنل تعبیر محترمانهتری از همان نوکر دولت است، اما نسل جدید – خصوصا درسخواندهها – سوداهای دیگری در سر دارند. آنها نه از دولت کار میخواهند و نه چشمشان به دست و جیب دولت است تا یارانهبارانشان کند، آنها متوقعند تا دولت سیاستگذاری کند و تسهیلگری و زمینه زیستبوم فناوری را فراهم آورد. یعنی شرایطی بسازد تا شرکتهای دانشبنیان و استارتآپها بتوانند با آزادی عمل کار کنند، ایجاد اشتغال کنند، ثروت بسازند و در راه توسعه و آبادانی کشور قدمهای موثر بردارند. کافی است به نسل جدید میدان دهیم تا با تولید کالا و خدمات دانشبنیان یا ارائه خدمات نوین کارآفرینی کند و دانش و تکنولوژی را در راه تولید ثروت به خدمت بگیرد.
اتفاقی که اطراف دانشگاه صنعتی شریف افتاده از چند جهت قابل مطالعه و بلکه مایه دلگرمی است و آیندهای روشن را نوید میدهد. با ایجاد بیش از ۳۵۶ شرکت و استارتآپ کمپ در کنار این دانشگاه، بسیاری از دانشآموختگان دانشگاه صنعتی شریف با تاسیس شرکتهای خود در اطراف دانشگاه اکوسیستمی پدید آوردهاند که اگر در سطح کشور و سایر دانشگاهها و مراکز علمی گسترش یابد، نهتنها مشکل اشتغال را بالکل از بین میبرد، بلکه ارزش افزوده و ثروتی عظیم برای کشور میآورد. دولت فقط باید بتواند تسهیلگری کند و موانع را از سر راه تحقق این امر ارزشمند بردارد؛ همین.