به نظرم در نامهاي كه مشايي به آقاي خاتمي نوشت، خط مشي جديد را نشان داد. من اين نامه را ٨-٧ بار خواندم و همان زمان هم براي برخي دوستانم، تحليل كردم. گفتم اين مانيفست جديد و مانيفست تغيير است و يعني حركت به سمت اصلاحطلبان.
به گزارش یوپنا روزنامه اعتماد با کاظم جلالی نماینده مجلس و رییس فراکسیون مستقلین مصاحبه ای انجام داده است.
بخشهایی از این مصاحبه را می خوانید:
درباره نقش آقاي احمدينژاد در اعتراضات سخناني مطرح شد و حداقل شاهد بوديم كه ايشان چندان در جريان اعتراضها سعي در ايجاد آرامش نداشتند و پيش و پس ازآن نيز شاهد نامهنگاريها و اقدامات عجيبي از سوي وي هستيم. نظرتان درباره اقدامات سياسي اخير احمدينژاد چيست؟
(با خنده) چه بگويم؟!
تحليل شما به عنوان يك فرد مستقل چيست؟ ايشان يك نامه مينويسد و تلويحا ميگويد كل كشور را تعطيل كنيد. اينكه درخواست بركناري رييس قوه قضاييه را مطرح كرده و همزمان ميگويد انتخابات زودهنگام مجلس و دولت برگزار شود. هدف و انگيزه سياسي طرح اين مسائل چه ميتواند باشد؟
واقعا نميدانم چه بگويم. (سكوت) ما آقاي احمدينژاد را از سال ٨٤ ميشناختيم و همان زمان اعلام موضع كرديم، حال بقيه به آنچه ما آن زمان ميگفتيم، رسيدهاند. نميدانم. ما در اين موقعيت بهدنبال سرزنش افراد نيستيم. اما كاش آسيبشناسي شود كه چه اتفاقي ميافتد كه چنين افرادي در كشور رشد يافته و به اينجا ميرسند.
چرا با احمدينژاد برخوردي نميشود؟
اينكه چرا با او برخورد نميشود، حقيقتا اطلاع ندارم.
آقاي باهنر اخيرا از عزمي براي برخورد صحبت كرده بود.
بنده هم فرمايشات ايشان را ديدم اما واقعا خبر ندارم كه آيا قرار است برخورد شود يا خير. برخي هم ميگويند خود احمدينژاد نيز دوست دارد با وي برخورد شود. يعني بدش نميآيد كه مورد برخورد قرار گيرد.
هدفش چيست؟ چرا بدش نميآيد مورد برخورد قرار گيرد؟
شما اگر به روند فعاليت احمدينژاد نگاه كنيد، در دوره اول رياستجمهوري و در دور دوم متفاوت است. بعد سكوتي را پشت سر گذاشت و سپس سعي كرد با بالارفتن از نردبام نظام مسووليت بگيرد. اين استراتژي احمدينژاد بود اما يكباره اين نردبام شكست. يعني مقام معظم رهبري ايشان را خواستند و گفتند كه صلاح نيست در انتخابات شركت كنيد. شوراي نگهبان بر همين اساس يا مسائل ديگر ايشان را رد كرد. درنتيجه به اين جمعبندي رسيدند كه با ساختار فعلي قدرت نميتوانند از نردبام نظام و قدرت بالا بروند. بنابر اين بايد بهسراغ جايگزين بروند. جايگزين در گام نخست نزديك شدن به اصلاحطلبان بود. به نظرم در نامهاي كه مشايي به آقاي خاتمي نوشت، خط مشي جديد را نشان داد. من اين نامه را ٨-٧ بار خواندم و همان زمان هم براي برخي دوستانم، تحليل كردم. گفتم اين مانيفست جديد و مانيفست تغيير است و يعني حركت به سمت اصلاحطلبان. البته اصلاحطلبان هوشياري نشان داده و راه ندادند. درنتيجه ميداني براي احمدينژاد باز نشد و اين جريان احساس كرد بايد به سراغ كف جامعه برود و بهسراغ نارضايتيها برود و نارضايتيهاي جامعه را نمايندگي كند. به نظرم حرفي كه آقاي عباس عبدي مطرح كرد، دور از ذهن نيست كه اينها تصوراتي نيز درباره آينده نظام داشته و دارند و ميخواهند جايگاه و آيندهشان را در تحليلي كه ميكنند، به نوعي تثبيت كنند. همه اين رفتارهاي اخير احمدينژاد را ميتوان در اين راستا تحليل كرد.
تحليل جريان احمدينژاد درباره آينده سياسي نظام و جايگاه خودشان در آن چيست؟
به نظرم تحليلشان غلط است. مسير، مسير غلطي است. به اين دليل كه همه ما بايد بدانيم كه اگر من، به عنوان كاظم جلالي داراي نام و نشان اندكي هستم، رهاورد همين نظام جمهوري اسلامي است و از همين ساختار قدرت بالا آمدهام. مطلب دوم اينكه اگر به اين ساختار قدرت ايرادي داريم، بايد بدانيم كه اين خانه خودمان است و بايد در چارچوبهاي نظام و قانون اساسي اصلاحات لازم را انجام دهيم. نكته سوم هم اينكه كشور دچار مخاطرات و مشكلات بسياري است و همه بايد كمك كنيم. امروز هر كسي با هر تفكري بايد بداند در موضوع اقتصاد و اشتغال، براي حل مشكلات معيشتي و بيكاري بايد به دولت كمك كند. دولت وسط ميدان است. فرقي هم ندارد و در گذشته نيز بايد به دولتها كمك ميكرديم. اينكه بياييم، فرياد بزنيم و كارهايي كه در زمان مسووليتمان قادر به حل بخشهايي از آن بوديم را به گردن ديگران بيندازيم و نوعي ديگر جلوه دهيم، رفتاري صادقانه نيست. مردم ايران هم رفتار صادقانه را برميتابند. البته ممكن است تحت هيجانات سياسي در مقطعي، احساساتي شده و نوع ديگري رفتار كنند اما اين احساسات تمام ميشود. شما سيل هيجانات را از سال ٨٤ تا به امروز ببينيد كه از كجا به كجا رفت.