داغترین خبر جلسه امروز شورای شهر تهران، اعلام اسامی هفت گزینه پیشنهادی برای شهرداری پایتخت بود، خبری که هم به جهت حذف اسم محسن هاشمی و هم از لحاظ حضور دست کم پنج نفر از گزینههای نزدیک به حزب اتحادملت، به سرعت به صدر اخبار رسید.
به گزارش یوپنا به نقل از خبرآنلاین، انتشار تصویری که نشان میدهد محمود میرلوحی برگ رایش را با نگاه به برگه مسجدجامعی پرمیکند، موید گمانههایی بود که از لابی قوی برای تحمیل نامزدی برخی چهرهها خبر میداد. لابیهایی که در روزهای گذشته پررنگ و پررنگتر شد. از اظهارنظرهای سیاسی در حمایت از برخی از گزینههای احتمالی تا مخالفتهای شخصی با برخی دیگر گزینهها.
حضور ۲۱ نفری تمام و کمال اعضای لیست امید در شورای شهر پنجم، حاکی از آن است که بازی، بازی اصلاحطلبان است و توپ در زمین آنهاست. اینکه اعلام حمایت برخی اصولگرایان از گزینهای همچون محسن هاشمی بهانهای باشد برای کنار گذاشتن او از سوی برخی تندروهای اصلاح طلب به همان اندازه بی معنا است که همانها از دو مدیر قالیباف، علی رغم اصولگرا بودنشان حمایت کردند و حتی یکی را بر کرسی سرپرستی شهرداری تهران نشاندند. واقعا این طیف از اصلاح طلبان که از یکسو از شهردار شدن سمیعالله حسینیمکارم حمایت میکنند و از سوی دیگر حمایت اصولگرایان از محسن هاشمی را دلیلی بر حذف او از گزینههای احتمالی شهرداری میپندارند، متوجه پارادوکس رفتاری خود نیستند؟
یک بام و دوهوای آنان در تشویق همزمان عارف به نقض میثاقنامه نمایندگی مجلس از یکسو و انذار محسن هاشمی به نقض همین میثاقنامه در نمایندگی شورای شهر را هم دیده بودیم. دبیرکل اتحاد ملت در حالی میگفت که او نباید عهدش را با شورای شهر بشکند، که مشکلی با عهد شکنی عارف با مجلس نداشت! اما دم خروس آنهایی که روزی با تابلو جبهه مشارکت بازیگر میدان سیاست بودند و این روزها خود را اعضای اتحاد ملت میخوانند؛ خیلی وقت است که بیرون زده. از همان زمان که هاشمی پدر را مورد نکوهش قرار میدادند تا همین امروز که فرزندش را مورد هجمه قرار میدهد. حامیان دیروز «عالیجناب» خواندن مرحوم هاشمی، امروز فرزندش را از کرسی شهرداری بازمیدارند. این درحالی است که اتفاقا همین نسبت خانوادگی است که میتواند کرسی شهرداری تهران را از تلاطمهای سیاسی و مناسباتش با حاکمیت برهاند. ویژگیای که نجفی نداشت اما هاشمی دارد. مضاف بر اینکه هاشمی حاضر نیست معاونتهایشان را متناسب با انتظارات آنها سهمیه بندی کرده و به هر یک از جریانات اصلاح طلب، پستی بدهد. او زیر بار این هم نمی رود که تخصص و کارآمدی را پیش پای گرایش و عقبه سیاسی احزابی چون اتحاد ملت و اعتمادملی، ذبح کند. به زد و بندهای بخش هایی از کارگزاران با دیگر اصلاح طلبان هم پایبند نیست که حمایت از شهردار شدنش در ازای سهمیه بندی مدیران شهری میان احزاب اصلاح طلب باشد. چه بسا کنایههایی که این روزها میشنود و سیبل مشتهای گره کرده آنها روی تشک کشتی شورای شهر است، بهای همین سهم ندادنهایش باشد.
در این میان هر روز یکی از چهرهها، گزینه مدنظر بزرگان اصلاحات برای شهرداری تهران معرفی می شوند. یک روز حبیب الله بیطرف را منتخب سیدمحمد خاتمی معرفی میکنند، یک روز محمود حجتی، روز دیگر اسحاق جهانگیری و ….. سمت و سوی خبرسازیها به گونهای است که هیچگاه محسن هاشمی را بر این خوان نعمت ننشانند. حال آنکه همان «تکرار» هم حریف سهمخواهیها و افراط و تفریطهای اصلاحطلبانه نمیشود. چه آنکه همین سهم خواهان امروز، پیش از این هم طرح عبور از خاتمی را کلید زده و میخ تابوت اصلاح طلبی را کوبیدند!
اگر در دوره هشت سال مدیریت شهری و کشوری اصولگرایان، اصلاح طلبان از فرصت کافی برای برنامه ریزی برای حضور دوباره برخوردار بودند اما حال که با اعتماد مردم به قدرت بازگشتهاند، باید مراقب باشند که فرصت سوزی آنها را بار دیگر به کنج عزلت باز خواهد گرداند. چه آنکه چوب منازعات سیاسی در شورای شهر اول را با واگذاری پارلمان شهری به طیف مقابل در گام اول، واگذاری کرسیهای خانه ملت در گام بعدی و تقدیم کرسی ریاست جمهوری در گام سوم به اصولگرایان، خوردند.