هر علامتی که نشاندهنده نوعی یأس و ناامیدی در جامعه باشد، زنگ خطر است و این زنگ خطر را مسئولان باید بشنوند. ما با مشکلاتی در کشور مواجه هستیم که باید هرچه سریعتر جبران شود.
به گزارش یوپنا حجت الاسلام مجیدانصاری عضو محمع روحانیون مبارز و عضو مجمع تشخیص مصلحت و معاون حقوقی رئیس جمهور در دولت یازدهم در مصاحبه با روزنامه ایران شرکت کرده است.
بخشی از این مصاحبه را می خوانید:
*هر علامتی که نشاندهنده نوعی یأس و ناامیدی در جامعه باشد، زنگ خطر است و این زنگ خطر را مسئولان باید بشنوند. ما با مشکلاتی در کشور مواجه هستیم که باید هرچه سریعتر جبران شود. بعد از انتخابات، منتخب مردم باید این امکان را داشته باشد که به وعده خود عمل کند. دستگاههای نظام و همه قوای کشور، احزاب و گروهها و نهادهای درون حاکمیت باید به انتخاب مردم احترام بگذارند و به رئیس جمهوری کمک کنند که بتواند به وعدههای خود عمل کند. اما با کمال تأسف میبینیم که اینگونه نیست. برخی از نهادها و اشخاص و جریانات هنوز هم در حال و هوای انتخابات هستند. گویی که مردم اصلاً انتخابی نکردهاند.
*با وجود اینکه مقام رهبری بارها گفتهاند که نباید مدیریت دوگانهای که در حال القا است حاکم شود اما باید اذعان کنیم که برخی از نهادها و مراکز قدرت از جمله سازمان رسانهای رسمی کشور این مدیریت دوگانه را همواره القا و تشدید کردهاند. دولت بدون رسانه در دنیای امروز نمیتواند به وظایف خود عمل کند. تنها کشوری که دولت و قوه مجریه آن رسانه مستقیم شامل رادیو و تلویزیون برای گفتوگوی مناسب ندارد، ایران است. رسانه ملی خود تشخیص میدهد که کجای حرف رئیس جمهوری را پخش کند، کدام اقدامات دولت را ارائه کند و چگونه آن را نقد یا سانسور کند.
* وقتی حرف میزنیم از ما میپرسند که شما تا کی میخواهید از گذشته صحبت کنید. اما مگر میشود تخریبهایی که در اقتصاد ملی در طول دولتهای نهم و دهم صورت گرفت و هزینههای سنگینی برای اداره کشور به بارآورده را نادیده بگیریم؟ بخش عمدهای از تحریمها ناشی از اقدامات گذشتگان بود که همه انرژی دولت یازدهم صرف رفع آن و بحث برجام شد. گرچه امروز برخی میگویند برجام چه ثمری برای کشور داشت. حداقل ثمرش این بوده که ۴ سال وضع فعلی را به تأخیر انداخته بود. وضعیتی که امروز ترامپ برای ایران به وجود آورده را باید در همان سال ۹۲ تجربه میکردیم.
*بهنظر میرسد هماهنگی لازم بین تیم اقتصادی دولت وجود ندارد. به همین سبب امروز یک مطالبه جدی در سطح نخبگان و حتی در مجلس شورای اسلامی شکل گرفته که تغییر تیم اقتصادی را طلب میکند. البته ممکن است که برخی از این فشار ناشی از تبلیغات باشد اما واقعیت دارد. وزارت خزانهداری امریکا به اتاق جنگ علیه اقتصاد ایران تبدیل شده و طبیعی است در مواجهه و مقابله با جنگ اقتصادی تیمی جسور، دانا، هماهنگ و فداکار لازم است تا در این میدان بتواند بموقع عمل کند. اگرچه برادران ما در تیم اقتصادی دولت از توانایی خوبی برخوردارند، اما میشود افراد توانمندتر و پرانرژیتر را در مقطع حساس کنونی انتخاب کرد. البته این نقیصه بهطور جدی در دولت یازدهم هم وجود داشت.
*نقصانی که به چشم میخورد این بود که دولت انگار زبان دفاع از خود نداشت و در بخش اطلاعرسانی بسیار ضعیف عمل میکرد. ما شاهد بودیم رقبای دولت که برخی از آنها نهادهای رسمی حکومت هم هستند، دهها سایت خبری داشتند و مستقیم و غیرمستقیم شبانهروز دولت را بمباران تبلیغاتی میکردند. صداوسیما هم بهطور رسمی این کار را انجام میداد. حتی برخی از تریبونهای نمازجمعه که تریبون رسمی وابسته به حاکمیت است، وظیفه خود میدانستند که نقد کنند و حتی برخی فراتر رفته و به تخریب دست بزنند. در چنین شرایطی دولت نیاز داشت که همه وزیران مدام با مردم حرف بزنند. اگر صداوسیما بهطور جدی رسانه خود را در اختیار آنان قرار نمیداد، باید سایت تأسیس میکرد. باید با خبرنگاران و رسانههای همراه نشست خبری برگزار میکرد. نه اینکه وظیفه دفاع را صرفاً برعهده شخص رئیس جمهوری یا معاون اول او بگذارند.
*ضعف دیگری که گاهی به چشم میخورد ناهماهنگی در تصمیمات است. بعضاً دیده میشود آقای رئیسجمهور دستوری میدهند و وزارتخانهای خلاف آن را اجرا میکند. مردم انتظار ندارند در موضوع واحد صداهای متفاوت بشنوند.
*به نظرم دولت در بعضی جاها بخصوص در اوایل دولت یازدهم بیش از حد نجابت به خرج داده است. من بهعنوان کسی که از برخی مسائل گذشته مطلع بودم، میدانم که هزینه برخی اقدامات خودسرانه یا بلندپروازانه در عرصه جهانی و ناهماهنگیهایی که بعضاً در دخالتهای بیجای برخی در سیاست خارجی و دستگاه دیپلماسی ما وجود داشت، چقدر به دولت آسیب رساند.دولتمردان از این وضعیت گلایه میکردند. وزیر امور خارجه از فلان دستگاه گلایه میکرد که با دخالتش موجب کندی کار او شده یا دستگاه بانکی و وزارت اقتصاد و گمرک، صنایع و نیرو و… از برخی اقدامات تخریبی و کارشکنیها معترض بودند. اما وقتی به همین افراد میگفتیم با مردم حرف بزنید و آنها را محرم بدانید و مشکل خود را با آنها در میان بگذارید، قبول نمیکردند و میگفتند که ملاحظه نظام را بکنیم و باعث اختلافافکنی نشویم. سرریز آن اتفاقات امروز این میشود که همه بگویند مقصر اصلی مشکلات، دولت است.
*میگویند آقا تنهاست و ایشان را با تنهایی علی (ع) مثال میزنند. این افتخار نیست که گفته شود رهبری در ایران تنهاست. چه کسی این را گفته؟ چرا به این موضوع دامن میزنند؟ رهبری همه اختیارات کشور را در دست دارد. سه قوه طبق اصل ۵۷ قانون اساسی زیر نظر ایشان است. معنای ناخواسته القای این موضوع این است که رهبری ضعیف است و تدبیر و اداره کشور درست نیست. ما ساختار قانون اساسی مناسبی داریم. اگر همه به درستی عمل کنند و رقابتهای کودکانه حزبی و دستگاهی و گروهی را کنار بگذارند، حتماً مشکلات کشور برطرف میشود.
*دو گروه به مثابه دو لبه قیچی علیه جریان اصیل اصلاحطلبی و بزرگان اصلاحات و بویژه شخص آقای خاتمی مشغول تخریب و توطئه هستند. یکی از آنها، جریان خارج از کشور و ضدانقلاب و مشخصاً رسانههای منافقین هستند. برداشت آنها این است که جریان اصولگرا نفوذ خود را در جامعه از دست داده و جریانی که هنوز نفوذ اجتماعی دارد و بین مردم از محبوبیت برخوردار است و به قول خودشان هنوز میتواند سوپاپ اطمینان نظام و نقطه اتکا امید مردم باشد، جریان اصلاحات است.
این یک واقعیت است که آقای خاتمی با اینکه ممنوعالتصویر و ممنوعالجلسه و ممنوع الخروج و… بودند اما پخش یک دقیقه کلیپ دعوت ایشان از مردم برای حضور در انتخابات همه تبلیغات انتخاباتی جناح رقیب را بهم ریخت. جریان خارج از کشور که با اساس نظام مخالف هستند و قصد براندازی نظام را دارند، فکر میکنند باید براندازی دو مرحلهای را انجام دهند. مرحله اول اینکه اصلاحات را مورد حمله قرار دهند و آن را بیاعتبار نزد مردم جلوه دهند و بعد از آن نظام اسلامی را ساقط کنند. آنها به این انگیزه اصلاحات را میکوبند و تخریب اصلاحات در کانون توجه آنهاست. فلذا هر اقدامی که آقای خاتمی از سر دلسوزی برای این نظام انجام میدهد شروع به هجمه تبلیغاتی علیه او میکنند. به موازات آنها جریان افراطی و تندرو در داخل کشور است که براساس برداشت غلطی که از سال ۸۸ شکل گرفته و اصلاحات را منحرف و فتنهگر میدانند، با انگیزههای بعضاً خیرخواهانه و انتقادی یا بعضاً از روی حسادت و احیاناً از سوی عناصر نفوذی دشمن در میان آنان، مدام اصلاحطلبان را میکوبند و شخصیتهای بانفوذ و محبوب مردم را تخریب میکنند.
البته جریان سومی هم در داخل کشور وجود دارد و آن جوانان تندرو و احساسی اصلاحطلب هستند، بدون اینکه از محذوراتی که اصلاحطلبان و آقای خاتمی با آن روبهرو هستند، مطلع باشند. آنان انتظارات فراتر از توان و یا مصلحت ملی از آقای خاتمی و اصلاحات دارند.
* چرا باید رابطه اصلاحطلبان با رهبری انقلاب کمرنگ یا قطع باشد؟این رابطه عملا قطع است.نمیخواهم آسیبشناسی کنم اما شخصیت بزرگ و متفکر و محبوب اصلاحات مثل آقای خاتمی می تواند با دنیا حرف بزند. ایشان ظرفیتی برای نظام است و هشت سال رئیس جمهوری بود. جمعیت زیادی از اصلاحطلبان افرادی تحصیلکرده، توانا و با تجربه هستند که برای حل مشکلات کشور طرح و برنامه دارند. اینها عملاً ارتباطشان با حاکمیت قطع است. باید این امکان وجود داشته باشد که دور هم بنشینند و اوضاع کشور را آسیبشناسی کنند، راه حل ارائه دهند و آنها را با رهبری انقلاب در میان بگذارند. چه در ملاقات حضوری و چه در نامههای دلسوزانه. نمیگویم که نامه سرگشاده بنویسند و فضای تبلیغاتی درست کنند. ولی حداقل باید ارتباط وجود داشته باشد. فقط هم رهبری نیست. با قوه قضائیه هم باید جلسه داشته باشند. این قوه بینیاز از دریافت نظرات اصلاحی مردم نیست. اصلاحطلبان باید بتوانند با مجلس هم ارتباط داشته باشند.