بر هیچکس پوشیده نیست که امروز دانش مهمترین و ارزشمندترین و بهصرفهترین متاعی است که میتواند وضع و حال اقتصادی – سیاسی کشورها را دگرگون سازد. حتی یک پله از این بالاتر،امروز دانش نهفقط سرمایهای است که به کار اقتصاد میآید بلکه خود نوعی و سطحی از «اقتصاد» است.
اقتصاد دانشبنیان که این روزها تبدیل به اولویت کشور شده و چه دولت و چه بخش خصوصی اقتضا میکند که هرچه زدتر مقدمات و لوازمش را فراهم کنند و در عین حال بنیههای علمی را تقویت نمایند، چیزی جز تغییر روش بنیادی بشر معاصر نیست.
بشر برای اینکه به اینجا که الان رسید، برسد، مسیر سخت صعبی را طی کرده است. طی قرون متمادی بشر گام به گام پیش رفته تا امروز به درک ارزش دانش رسیده است. ما امروز پدرانمان را بابت انقلاب کشاورزی میستاییم.
از دل همین انقلاب بزرگ بود که مدنیت شکل گرفت و پندارها و گفتارها و کردارهای معنوی به جوامع بشری راه یافت. انقلاب کشاورزی تنها دستاوردش این نبود که یکجانشینی را به بشر آموخت؛ کمترین دستاورد کشاورزی یکجانشینی بود. اما همین انقلاب تمناهای انسانی را در بشر زنده کرد و او را از دیگر موجودات بالاتر نشاند. انقلاب صنعتی هم اگرچه تبعات و مشکلاتی برای بشر به همراه داشت اما توانست رفاهی باورنکردنی را به فرزندان آدم هدیه بدهد.
در زیر سایه انقلاب صنعتی بشر پیشرفتی کرد که سودای تسخیر کرات دیگر را نیز به دلش انداخت. ما حتما مشکل هوای آلوده داریم و حتما آب در معرض خطر قرار دارد و بسیاری از گونههای جانوری تن به انقراض دادهاند. این اتفاقات بهعلاوه صدها اتفاق ناگوار دیگر جزو سایدافکتهای ناگزیر انقلاب صنعتی بودند.
با این حال نمیشود انقلاب صنعتی را نفی کرد و از آن رو برگرداند. مهمتر اینکه چنین جهشهایی ضرورتند نه انتخاب. اینکه یکباره بعد از سپری شدن قرون وسطی بشر وارد دنیای جدیدی شد و دانش لازم را برای تسخیر طبیعت به دست آورد و با استخراج مواد کانی اقتصادی جدید و پررونق تعریف کرد، چیزی نبود که حاصل اراده و عمل چند دانشمند اروپایی باشد، نه.
یکباره جنب و جوشی در میان دانشمندان و نوآوران و مخترعان افتاد که چهره جهان را در کمتر از صد سال دگرگون ساخت. حالا به نظر میرسد که در آستانه جهشی و متفاوت ایستادهایم: «انقلاب دانش و فناوری». سالها پیش انفجار اطلاعات ما را به این فکر انداخت که امروز جدیترین و گرانبهاترین کالایی که متقاضی فراوان دارد، «اینفورمیشن» است و همه مردم دنیا آن را خریدارند.
در واقع در کنار بازارهای پررونق نفت و فولاد و مس و اورانیوم، بازار دیگری شکل گرفت که نه هوا را آلوده میکرد و نه تهدیدی برای درختان بود و نه جنگ و نزاعی را به دنبال داشت. رسانهها یکباره استخوان ترکاندند، قدرت نفوذ خود را هزاران برابر افزایش دادند و همچنین جذابیت خود را تا حد زیادی بالا بردند تا سرانجام ارزش و اهمیت “اطلاعات” را یادآور شدند. در زمانهای قدیم، بشر غالبا جز از دور و برش از جای دیگر خبر نداشت. نیازی هم نداشت تا خبر داشته باشد. اما ما امورمان بیخبر راه نمیافتد. ما نمیتوانیم در بیخبری شب را صبح و صبح را شب کنیم.
دانستن نهتنها حق ما بلکه نیاز جدی ما و ضرورت زندگی قرن بیستویکمی ماست. وجود این همه رسانه و گردش نجومی پول بهترین گواه ماست برای درک “انقلاب رسانهای”. امروز حتی بازار اطلاعات و تولید محتوا نهتنها به بازار مثلا نفت پهلو میزند بلکه از آن جلو زده است. سود خالص و سرسامآور فیالمثل شرکت انیمیشنسازی در امریکا به قدری زیاد و چشمگیر است که هر فعال اقتصادی را به صرافت میاندازد تا تغییراتی در کار و بار خود بدهد.
ضمن اینکه تولید محتوا و فروش اطلاعات گیر و گرفتاریهای تولید و فروش مواد کانی را هم ندارد. ایضا به جنگ و جدال هم منتهی نمیشود. اما حالا به موازات انفجار اطلاعات بازار خیرهکننده دانش و فناوری هم راه افتاده است و اقتصاد دانشبنیان شکل گرفته. حالا توفیق و برتری با کسی است که در تولید و عرضه دانش و نوآوری موفقتر باشد و بتواند کالا و خدمت فناورانه اش را با زندگی قرن بیستویکمی بشر درآمیزد.
هنوز هم کشاورزی و صنعت و ارتباطات ارزشمندند، اما حالا علم و فناوری به جایی رسیده که میتواند کشاورزی را دگرگون کند، روشهای جاافتاده صنعت را تغییر دهد و ارتباطات را وارد مرحله جدیدی کند. برای همین هم هست که این روزها دانش و فناوری حرف اول را میزند و مناسبات اقتصادی را بازتعریف میکند. امروز معماری این نیست که ما خانهای هرچند زیبا و باشکوه بسازیم و خود را از شر سرما و گرما در امان بداریم. سالها پیش والتر گروپیوس گفته بود حالا دیگر معماری یک سقف بیسوراخ نیست.
راست میگفت؛ منظورش این بود که معماری به درک هنری و زیباشناسانهای رسیده که توقع ما را از مفهوم خانه یا عمارت بالا برده. حالا هم دانش و فناوری به کمک آمده و خانه هوشمند را ساخته است. خانه هوشمند چیزی نیست جز معماری دانشبنیان. عین همین اتفاق در عرصههای دیگر افتاده است و میشود بشر متوقع شهرسازی دانشبنیان، سیاست دانشبنیان، آموزش و پرورش دانشبنیان، شهر دانش بنیان و… باشد. در این عرصه ما نیز با توجه به سابقه علمی – دانشگاهی کشور میتوانیم در تولید دانش و فناوری دست بالا را پیدا کنیم و در مناسبات جدید موقعیت ممتازی به خود اختصاص دهیم.
در این میان یکی از خبرهای امیدبخش این بود که در روزهای اخیر طبق گزارش نشریات معتبر علمی، جمهوری اسلامی در تولید علم حائز رتبه پانزده در سطح جهان شد. این خبر فینفسه از آن جهت اهمیت دارد که میتواند جامعه و دانشمندان ایرانی را دلگرم کند و آنها را به آینده دانشبنیان کشور امیدوار کند.
اگر با همین دستفرمان پیش برویم، به آن جهش علمی که انتظارش را داریم میرسیم. البته در این راه خطراتی نیز در کمین نشستهاند. هنوز هم مسئولانی هستند که از مفهوم دانشبنیان سر درنمیآورند و ضرورت جدی آن را درک نمیکنند. بهخصوص آنها که ذهنشان در گذشته مانده است تصوری که از دانشبنیان دارند، تصویر تجملی و نمایشی است. برای همین به چشم زینتالمجالس و برای خالی نبودن عریضه به دانشمندان و نوآوران جوان نگاه میکنند.
آنها هنوز در معیارهی گذشته ماندهاند و صرفا برای اینکه بازخواست نشوند و صرفا از روی انجام تکلیف، در حرف و ظاهر اقتصاد دانشبنیان را میستایند و از ضرورتش حرف میزنند. اما در این عرصه هم دوصد گفته چون نیمکردار نیست.
دانشمندان و فناوران جوان ایرانی نیازی به گفته ندارند. نیازی به ظاهرسازی و تشریفات هم ندارند. اگر آنها علیرغم مشکلات و موانع توانستهاند کشور را رتبه پانزده جهان برسانند، یقین کنید که مسیر درست و معقول خود را تداوم خواهند بخشید.
اما از این طرف مسئولان هم وظیفه دارند تا موانع حقوقی و حقیقی را از سر راه بردارند، معضلات بانکی و موانع کسب و کار نوآوران را اصلاح کنند، جامعه را برای گذرا از اقتصاد سنتی به اقتصاد دانشبنیان آماده کنند و بیشتر مشوق باشند، نه مانع. خیر برسانند نه اینکه مانع خیر شوند. ما موقعیت خوب و قابل اعتنایی داریم. نسبت به خیلی از کشورها وضع و حال بهتری داریم.
کافی است یک همت عمومی و عزم ملی صورت بگیرد تا در کمتر از یک دهه به قلههای رفیع دانشبنیان دست یابیم. این را به تعارف نمیگویم. کافی است با جوانان مستعد و باانگیزه و امیدوار کشور صحبت کنید تا عزم و اراده و توان آنها را ملتفت شوید. فقط باید کمک کنیم و سنگهای ریز و درشت را از سر راه این بزرگواران نوآور برداریم.
دو صد گفته چون نیمکردار نیست
برچسب ها
یادداشت محمد جواد حجتی کرمانی؛ آقای موسوی خویینیها، مشاور سیاسی رهبر انقلاب؟
یادداشتی از علی ربیعی؛ مبارزه ضد کرونایی و «قاعده ۲۰/۸۰»
آقای موسوی خویینیها، مشاور سیاسی رهبر انقلاب؟
نامه آقای موسوی خویینی ها به رهبری، باید مستقلا و صرفا در مضمون و محتوای آن مورد داوری قرار گیرد وگرنه یادآوری سوابق مورد سؤال و احیانا اشکالات وارد به ایشان – مثل هر کس دیگری که معصوم نباشد- ربطی به نامه ایشان به رهبری ندارد.
مجلس کجاست و اولویتهایش چیست؟
نماینده مجلس، یک فعال شبکه اجتماعی نیست که هرروز ساعتها در این حوزه وقت بگذراند و درگیر بازیهای توییتری شود؛ چه اینکه وقت هر نماینده بهشدت محدود است و اگر به حواشی بگذرد، مسلما بسیاری از امور مهم بر زمین میماند.
مبارزه ضد کرونایی و «قاعده ۲۰/۸۰»
امروز هم در نقطه تلاقی دولت، ملت، جامعه و جامعه سلامت، ما موفق به کشف مجدد «قاعده ۲۰/۸۰» خواهیم شد. ما دو طیف استراتژی در پیش رو داشتیم: قرنطینه اجباری، تامین شهروندان و نظارت تنبیهی و در مقابل رهاسازی و ایمنی دسته جمعی با ابتلای گسترده و کشتار زیاد؛ ولی در کانون فاصله گذاری فیزیکی راهکار توانمندسازی شهروندان، ترغیب به مراقبت اجتماعی و تمایل به همکاری در کنترل بیماری کرونا را انتخاب کردیم.
ثبت دیدگاه
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.