در تیتر اخبار روزنامه های ایران، ملاقات هایی اینچنین زیاد دیده می شود. اما این پرسش مطرح است که آیا چینی ها در جلب اعتماد افکار عمومی ایرانیان و نشتن دادن تصویری مطلوب از خود به عنوان قدرتی نوظهور باوجود افزایش روزافزون روابط اقتصادی موفق بوده اند؟
المانیتور نوشت: اخبار روزافزون از تبادلات فرهنگی و آکادمیک میان ایران و چین حکایت از آن دارد که چین نوعی دیپلماسی عمومی را در ایران تعقیب می کند. در روز ۲۹ سپتامبر وانگ جیزی، مدیر موسسه مطالعات راهبردی و بین المللی از دانشگاه پکن دیداری از دانشگاه آزاد اسلامی ایران و رییسش علی اکبر ولایتی داشت. هر دو طرف بر اهمیت تبادلات آکادمیک میان در کسور تاکید ورزیدند و بر تاسیس یک موسسه پژوهشی مشترک توافق کردند. در روز پنجم اکتبر نیز رییس تلویزیون دولتی چین با همتای ایرانی خود علی عسگری دیدار کرد و خواستار افزایش همکاری میان دو طرف شد.
این رسانه آمریکایی در ادامه آورده است: در تیتر اخبار روزنامه های ایران، ملاقات هایی اینچنین زیاد دیده می شود. اما این پرسش مطرح است که آیا چینی ها در جلب اعتماد افکار عمومی ایرانیان و نشان دادن تصویری مطلوب از خود به عنوان قدرتی نوظهور باوجود افزایش روزافزون روابط اقتصادی موفق بوده اند؟
دیپلماسی عمومی چین بر چهار ستون استوار است: موسسه کنفوسیوس، تبادلات آکادمیک، تبلیغات بین المللی توسط رسانه های دولتی و گردشگری. موسسه کنفوسیوس که با الگوگیری از موسسه گوته آلمان تاسیس شده است، سازمانی غیرانتفاعی وابسته به دولت چین است که هدفش توسعه زبان و فرهنگ چینی است. این موسسه تاج دیپلماسی عمومی چین محسوب می شود که ۵۰۰ شعبه در سراسر جهان دارد که ۱۳۵ واحد آن در کشورهای حوزه جاده ابریشم جدید قرار دارند. اما ایران تنها میزبان یک شعبه از این موسسه است در حالی که در پاکستان و ترکیه هر یک چهار شعبه و در فرانسه ۱۷ شعبه تاسیس شده است.
در بحث تبادلات آکادمیک نیز اوضاع بهتر نیست. وزارت آموزش چین گزارش داده که سال گذشته ۴۸۹۰۰۰ دانشجوی خارجی برای تحصیل به چین رفته اند که ۳۱۷۲۰۰ نفر آنها از حوزه کشورهای جاده ابریشم بوده اند اما سهم ایران از این تعداد فقط ۱۴۰۰ نفر است. تعداد دانشجویان چینی در ایران به طور رسمی اعلام نشده است اما از آنجا که ۹۰ درصد دانشجویان خارجی در ایران تبعه کشورهای افعانستان، سوریه، آسیای مرکزی، هند و پاکستان هستند، تعداد دانشجویان چینی چندان چشمگیر نخواهد بود.
به علاوه در بخش گردشگری که ارتباط فرهنگی موثری میان مردم دو کشور پدید می آورد، تبادل ایران و چین ناچیز است. در سال ۲۰۱۷ حدود ۱۲۰۰۰۰ ایرانی از چین دیدن کردند و تنها ۹۵۰۰۰ چینی به ایران آمدند. با احتساب گردشگران ۱۲۹ میلیون نفری چین سهم ایران بسیار ناچیز بوده است.
اگرچه بخش فارسی رادیوی بین المللی چین در سال ۱۹۵۷ کار خود را آغاز کرد، رسانه ای اثرگذار در منطقه نبوده است. بخش فارسی سایت china.com نیز فعال است. این سایت متعلق به موسسه نزدیک به دولت گروه رسانه ای جهانی است که عموما مواضع دولت چین در امور جاری و پیشرفت های صنعتی این کشور را بیان می کند. شاید موفق ترین طرح فارسی زبان چینی ها صفحه CRI Persian با ۴۴۰۰۰۰ لایک باشد که آن نیز در مقایسه با ۴.۵ میلیون لایک برخی رسانه های فارسی زبان غربی چندان چشمگیر نیست. از نظر میزان مشارکت کاربران در پست ها، به هیچ وجه قابل مقایسه با رسانه های فارسی زبان غربی نیست.
بنابراین برخلاف آنچه از وفور اخبار مبادلات میان دو کشور در ذهن متبادر می شود، ابزار دیپلماسی عمومی چین قادر نبوده ، تصویر مطلوبی از چین در حال پیشرفت برای مخاطبان ایران ترسیم کند چه برسد به طبقه نخبگان ایرانی. در عوض چهره ای از چین که در رسانه های عمومی ایران به تصویر کشیده می شود همواره حکومتی سرمایه داری و مستبد است که هدفش در روابط بین المللی کسب منفعت اقتصادی در کوتاه مدت است. در واقع نگاهی کوتاه به گزارش روزنامه نگاران ایرانی که در قالب طرح جاده ابریشم موسسه روزنامه نگاران چین از این ـکشور بازدید کردند، انعکاس دهنده این نگاه منفی است. هرچند این گزارش تحت تاثیر پیشرفت چشمگیر چین است، توجه بیشتری به سیاست منفعت طلبانه پکن در روابط بین الملل و سیاست داخله مستبدانه آن دارد. به عنوان مثال در اشاره به سیاست جذب گردشگر چین یک روزنامه نگار می نویسد: مقامات چینی از هر موقعیت و ابزاری که در دست دارند برای کسب درآمد و حذب گردشگر بهره می برند. روزنامه نگار دیگری با اشاره به سیاست سانسور فضای مجازی حتی در مقایسه با ایران می نویسد: اینستاگرام، تلگرام، واتس اپ و حتی گوگل در این کشور مسدود است.
دیپلماسی عمومی چین تلاش دارد چهره ای از یک کشور بی خطر در صحنه بین المللی ترسیم کند: کشوری از لحاظ اقتصادی قدرتمند است، فناوری پیشرفته ای دارد و مقصد توریستی با شکوهی است اما نسبت به سیاست داخله و ارزش های فرهنگی سایر کشورها موضعی بی طرف دارد. این نقطه مقابل کشورهای غربی است که سابقه بدی در استثمارگرایی و برافروختن جنگ در مناطقی مانند خاورمیانه دارند. پروفسور یو هانجینگ از مرکز مطالعات ایران می گوید چین چندان علاقه ای به امور سیاسی خاورمیانه ندارد بیشتر به توسعه روابط اقتصادی با آنها می اندیشد و احتمالا همین رویکرد بیش از حد محتاط و غیرسیاسی مسبب تصویر غیرالهام بخش و نویدبخش این کشور شده است.
همچنین دیپلماسی عمومی چین در تشخیص مرزبندی های سیاسی داخلی ایران ناکام بوده است. در نتیجه تصویر چین میان مردم ایران درگیر منویات اصولگرایان و اصلاح طلبان است که تلاش دارند برای توجیه اهداف سیاسی خود از آن بهره بجویند.
بسیاری اخیرا به طلوع قدرت چین در خاورمیانه اشاره می کنند. اما می توان این پرسش را مطرح کرد که اگر چین نتواند وجهه خود را میان افکار عمومی و نخبگان این منطقه به منظور پذیرفته شدن به عنوان یک قدرت جهانی بهبود ببخشد، این اثرگذاری تا کی دوام خواهد داشت.