
صالحی امیری درباره اختلافات اطرافیان روحانی با اصلاحطلبان، انتخابات مجلس یازدهم و انتخابات ریاستجمهوری، احتمال تداوم ائتلاف اصلاحطلبان و اعتدالگرایان و… صحبت کرده است.
در هفتههای اخیر بحثها درباره انحصارطلبی حلقه اطرافیان آقای روحانی با محوریت آقای واعظی و نوبخت بالا گرفته، اخیرا آقای واعظی گفتهاند اساساً ائتلافی در کار نبوده و خودشان را نقش اصلی ماجرای انتخابات ۹۲ و ۹۶ میدانند. نظر حضرتعالی در این باره چیست و رفتار این حلقه را چگونه ارزیابی میکنید؟
از بین کاندیداها، در میان اصلاحطلبان آقای عارف و در میان اصولگراها آقای قالیباف محور بودند و تنها چهره ملی که به اعتقاد من فراجناحی بود آقای روحانی بود؛ چنانکه ما از ایشان بهعنوان چهره اعتدال نام میبریم؛ بنابراین در حقیقت در تحلیل یا کالبدشکافی انتخابات ۹۲ و ۹۶ باید آن را ناشی از چهار پدیده، عامل و شاخص اصلی دانست:
اولین عامل، تغییرخواهی در متن اجتماع بود، بدین معنا که جامعه بهشدت نیاز به تغییر را احساس میکرد و بهدنبال چهرهای بود که فاقد ادبیات خشن، رفتارهای عجولانه، تصمیمگیریهای شتابزده و رفتار ناصحیح درمواجهه با نظامهای جهانی باشد و در یک کلام هزینه سنگینی را به ملت تحمیل نکند. در حقیقت، جامعه، دولت و رئیس دولت را در تراز ملت تلقی نمیکرد و بهدنبال رئیسجمهوری بود که در تراز ملت باشد.
نکته بعدی اینکه سه جریان در انتخابات حاضر بودند: اصولگراها، اعتدالیون و اصلاحطلبان. پیروزی آقای دکتر روحانی محصول اجماع اصلاحطلبان و اعتدالگرایان بود. البته من نقش اصولگرایان معتدل را نیز انکار نخواهم کرد.
سومین نکته با اهمیت، شخصیت آقای دکتر روحانی بهعنوان یک چهره ملی بود که در تراز ملت بود. تصویری که جامعه از آقای روحانی داشت تصویری مثبت بود. ایشان در دوران مدیریت خود پس از انقلاب چهرهای میانه، معتدل و عقلانی از خود به نمایش گذاشته بود. در جریان مذاکرات هستهای در دوره قبل، رویکرد ایشان حل مسئله، نگاه استراتژیک، توجه اساسی به منافع و مصالح ملی و همچنین ایجاد بستری برای وفاق ملی بود.
در حقیقت در میان سه گفتمان موجود، گفتمان آیتالله هاشمی که گفتمانی اجماعساز بود ـ یعنی گفتمان اعتدال ـ پیروز شد؛ بنابراین تحلیل من این است که این حرکت ریشه در گفتمان آیتالله هاشمی دارد. آقای دکتر روحانی پرچمدار گفتمان اعتدال بعد از آیتالله هاشمی است و در مقطع حیات آیتالله هاشمی نیز نسبت آقای دکتر روحانی و آیتالله هاشمی برای افکار عمومی کاملاً روشن بود.
به همین دلیل، پیروزی انتخابات ۹۲ را پیروزی گفتمان اصلاحات و اعتدال میدانیم. گفتمان اعتدال بهتنهایی توان پیروزی نداشت و نیازمند ظرف و ظرفیتی بود که این ظرف و ظرفیت در اصلاحطلبان بهطور بالفعل وجود داشت، اما بهمن رأی با حرکت «رأی خاموش» شکل میگیرد. بهطور کلی، تجربه ما در دوران بعد از انقلاب این است که هرگاه کاندیدایی بتواند رأی خاموش جامعه را بیدار کند و حرکت دهد، میتواند اجماع ملی به وجود آورده و پیروز شود.
با توجه به شرایط اقتصادی پیش آمده در یک سال اخیر برخی اعتقاد دارند که سرمایه اجتماعی آقای روحانی بهشدت ریزش کرده. این را قبول دارید؟
معتقدم که جامعه در فضای فعلی دچار نوعی نارضایتی نسبت به وضعیت معیشتی و اقتصادی است. اگر دولت بتواند دو عامل انسجام در سطح ملی و کارآمدی در سطح اقتصادی را به اثبات برساند، اعتماد قابل بازسازی است. باید توجه داشت که مسئله اعتماد اجتماعی و سرمایه اجتماعی را بهعنوان یک متغیر مستقل غیرقابل بازگشت تعریف نمیکنیم.
از نظر من، نگرانی و تهدید اصلی، از دست رفتن سرمایه اجتماعی است به نحوی که قابل بازسازی نباشد. با ایجاد اصلاحات در فضای اقتصادی و تغییر وضعیت سفره مردم و بهبود وضعیت معیشت و اشتغال جامعه بلافاصله امکان بازسازی سرمایه اجتماعی وجود دارد.
پیرو صحبتهای شما، آیا تغییر تیم اقتصادی دولت در این زمان اخیر از جمله رئیس بانک مرکزی و وزیر اقتصاد این ظرفیت را ایجاد نکرده که سرمایه اجتماعی برگردد؟
تغییر در همه دولتها بوده و خواهد بود و یک ضرورت اساسی است لذا نباید برای در مواجهه با تغییرات حساسیت زیاد به خرج دهیم، چراکه امروز به لحاظ ظرفیت منابع انسانی در شرایطی به سر میبریم که جمع زیادی از نسل جدید ظرفیت بهعهده گرفتن مشاغل اصلی و کلیدی کشور را پیدا کردهاند. به عنوان مثال، حدود صدها نفر از مدیران ارشد بازنشسته شدند و بلافاصله بازسازی مدیریتی شکل گرفت. به نظرم کشور دارای فقر مدیریتی نیست، لذا باید اعتماد کرد و افراد جوان را به صحنه آورد و به آنها مسؤلیت داد.
تحلیلهای زیادی در مورد انتخابات ۱۴۰۰ و مشکلاتی که آقای روحانی بخصوص در عرصه بینالملل با آن دست و پنجه نرم میکنند وجود دارد. به نظر شما تا انتخابات ۱۴۰۰ چه اتفاقی قرار است برای کشور بیفتد؟ در حوزه روابط بینالملل و مسائلی از این قبیل؟
پس شرایط کشور را به لحاظ فشارهای خارجی نگرانکننده میدانید؟
مسئله مهاجرتهای بیرویه و فرار مغزها یکی از دغدغههای اصلی ماست؛ زیرا اصولاً مهاجرت در فضای ناامیدی و یأس صورت میگیرد. یعنی در شرایطی که افراد نسبت به آینده خودشان احساس خوبی نداشته باشند.
انتخابات ۹۸ و ۱۴۰۰ را چگونه میبینید؟
اگر فرض کنیم همین فردا انتخابات برگزار شود آیا شرایط کشور به گونهای است که مردم در انتخابات شرکت کنند؟
نکته مهم این است که بین مشارکت و رضایت رابطه وجود دارد، البته ممکن است فردی با وجود نارضایتی از وضعیت خود، باز هم در انتخابات شرکت و در سرنوشت خود مشارکت کند. این دو مسئله با هم تضاد ندارند، زیرا جامعه به این باور رسیده است که عدم مشارکت مسئلهای را حل نمیکند. در مشارکت نیز ممکن است گزینة مطلوب را در میان کاندیداها پیدا نکنند، اما بین کاندیداهای موجود به یک نفر که شرایط بهتری دارد، رأی خواهند داد.
فضایی در کشور بخصوص در شبکههای اجتماعی ایجاد شده که میگویند «اصلاحطلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا»؛ یعنی بخشی از مردم اساساً به هیچکدام از جریانهای داخل هیچ گرایشی ندارند. این را قبول دارید؟
همان آرای خاموش؟
عمده انتخابات همینگونه است. سال ۷۶ هم نه به آقای ناطق بود.
چه کسی میتواند پیروز انتخابات ۱۴۰۰ باشد؟
به نظر شما با این وضعیت، آن ۷۰ درصدی که گفتید قابلیت این را دارند که به نفع کسی برخیزند؟
به نظر شما در انتخابات آینده، اصلاحطلبان و اعتدالگرایان باز هم با یکدیگر ائتلاف خواهند کرد و یا این که روند دعوایی که اخیراً تشدید شده باعث جداییشان میشود؟
نوع ارتباط اصلاحطلبان با آیتالله هاشمی و آقای دکتر روحانی بیانگر نوعی وفاق درونی و مستمر است، اما باید اجازه بدهیم و ببینیم مهندسی سیاسی جامعه در افق نزدیک به ۱۴۰۰ چگونه شکل میگیرد تا بتوانیم تحلیل دقیقتری ارائه دهیم.