علی اکبرصالحی رئیس سازمان انرژی اتمی ایران در گفتگو با شبکه الجزیره از آمادگی تهران برای مذاکره با ریاض خبر داده است.
«ایران هیچ نظری به سرزمین و ثروتهای عربستان سعودی ندارد. رئیس جمهوری ایران و وزیر خارجه ما بارها گفته اند آماده مذاکره با عربستان به ویژه درباره مشکلاتشان با ایران هستیم.» علی اکبرصالحی رئیس سازمان انرژی اتمی ایران در گفتگو با شبکه الجزیره با ذکر مطلب فوق، از آمادگی تهران برای مذاکره با ریاض خبر داده است.
در همین رابطه مهدی ذاکریان استاد دانشگاه و تحلیلگر مسایل خاورمیانه در گفت وگویی به جزئیات این روابط میپردازد که در ادامه میخوانید:
*آقای علی اکبر صالحی از «تمایل ایران به ایجاد رابطه با عربستان» خبر داده است. این احتمال را با فضای این چند سال اخیر، چقدر محتمل می دانید؟
درباره رابطه ایران با عربستانِ بن سلمان قبل از هر توضیحی در این باره لازم به تاکید می دانم، تعامل این دو کشور استراتژیک منطقه، هم برای خودشان و هم برای خاورمیانه اهمیت انکار ناشدنیای دارد. البته این را هم باید در نظر داشت، در روابط بینالملل، هیچ گرهی را نمیتوان گره کور قلمداد کرد. پس درباره رابطه رابطه ایران و عربستان هم اینطور نیست که مشکل را لاینحل تلقی کنیم. بارها شاهد بودیم، هم آقای روحانی و هم آقای ظریف صریحا از تمایل تهران برای پایان مناقشه با ریاض گفته اند و آمادگی دیپلماتیک کشورمان را برای نزدیک شدن با سعودی اعلام کرده اند.
*که با واکنش مفنی سعودیها روبرو شده!
عجیب است، سعودیها به طور عجیبی نه تنها چراغ سبزی در این رابطه نشان ندادند، بلکه با حمله به یمن حدود ۴ سال است که خودشان را در باتلاق گرفتار کرده اند. چالش آنها در بحث یمن به قدری است که اگر همچنان اصرار به تداوم این روند پر غلط داشته باشند، بحرانهایی دشوار را پیش روی خود خواهند دید. به همین دلیل منطق حکم میکند، سعودیها هر چه زودتر تغییر رویه بدهند تا نه تنها به مسیر تعامل با ایران برگردند، بلکه در مناسبات نظام بین الملل هم کشوری قابل اتکا از سوی کشورهای دیگر قضاوت شوند.
*البته ترامپ مانعی جدی برای این مهم است.
تاکیدِ موکد می کنم، در دنیای سیاست نه دوست دائمی و نه دشمن دائمی داریم؛ بنابراین حتی با وجود مانع تراشیهای چهره ای، چون دونالد ترامپ، می توان امید داشت، دیپلماسی ایران و عربستان را به هم نزدیک کنند. مخصوصا که سعودیها وضعیتشان به گونه ای دشوار است که ایالات متحده هم نمیتواند یاری شان کند و با کوچکترین لغزش احتمالی، عربستانِ بن سلمان به قهقرا خواهد رفت.
*این تحرکات و شبه اصلاحاتی که در عربستان توسط بن سلمان اتفاق میافتد، چقدر در جهت تقویت جایگاه این کشور در مناسبات نظام بین الملل است؟
موقعی که محمد بن سلمان قدرت را در عربستان به عهده گرفت، این کشور به دلیل باورهای متعصبانه و سختی که ریشه در وهابیت داشت، در نظام بین الملل مانع هایی جدی را پیش روی خود می دید. به همین دلیل ولیعهد جدید پس از آنکه روی کار آمد، تغییرهایی را در دستور کار قرار داد تا بلکه بتواند جامعه جهانی را برای تعامل عمیقتر ترغیب کند. اما ناگفته پیداست که تغییرات، تغییراتی نمادین بودند و دقیقا به همین دلیل بود که تغییرها به موضوع های نه چندان مهمی، چون رانندگی زنان و یا برگزاری کنسرت منتهی شد.
*چقدر در روابط با غرب موثر بود؟
همان تصمیمها و تغییرها هم در عمل موجب شد تا سعودی نزدیکی بیشتری را با نظام بین الملل تجربه کنند که باید گفت، همین هم برای کشوری که به عقبماندگی اجتماعی متهم می شد، غنیمت بود. اما اینکه این موضوع چقدر بتواند کارساز شود، به کشورهای ابرقدرت ربط دارد که البته تعدادی از آنها سابقه حمایت از ناقضین حقوق بشر را در کارنامه شان یه ثبت رسانده اند. همانند اسراییل یا همانند کشورهای اقتدارگرای منطقه به مانند ترکیه و امارات. به هر حال همراهی و همکاری عربستان و آمریکایی که چهره تندرویی به نام ترامپ را اختیارش می دید، اتفاق افتاد.
اینکه این فضا به چه سمتی هدایت شود و به چه شکلی در آید، مستقیما به نوع رفتار تصمیمگیران دولت عربستان بر میگردد. در عصر حاضر، ما در خلأ زندگی نمیکنیم و با دنیایی مواجه هستیم که ارتباطات و جهانی شدن در آن حرف اول و آخر را میزند. پس میتوان به راحتی اینطور نتیجه گرفت، با رفتاری که عربستان در محل کنسولگری خودش (قتل خاشقچی) انجام داد، معلوم بود که به این کشور و متحدینی، چون آمریکا و انگلیس، فرانسه و … که با دولت جدید سعودی وارد مناسبات جدی اقتصادی شده بودند، فشارهای زیادی وارد شود. همچنین لازم به ذکر است، در مناسبات عربستان هژمون حقوق بشری را شاهد نخواهیم بود. مگر اینکه هژمون، هژمونی اخلاقی باشد. شاید این سوال طرح شود که با وجودِ موجودیت سازمان ملل و نهادهای بشری چرا به هژمون اشاره شد، در پاسخ باید گفت، قدرت سازمان ملل و نهادهای رسمی دیگر، بیشتر از هژمون ابرقدرتها نیست و ما باید بپذیریم، قدرتهایی که اقتصاد دنیا را در دست دارند، هر زمان که لازم بدانند، به راحتی میتوانند تعاملات بینالمللی را برپایه منابع قدرت تعیین کنند و اخلاق را فدای منفعت کنند. به همین خاطر فعلا در یکی دو سال آینده، باید خودمان را برای مواجهه با چشم انداز غیر حقوقی از حضور عربستان و رفتارهای عربستان در نظام بینالملل آماده کنیم و منتظر بازگشت به مسیر منطقی و همکاریهای منطقی از جانب این کشور نباشیم.
*سئوال پایانی؛ عربستان را همچنان کشوری خواهیم دید که با شیوه قومی و قبیلهای کارهایش را به پیش میبرد؟
عربستان سعودی در دهه های گذشته به طور قومی و قبیله ای اداره شده و ظاهرا بنای تغییر این حالت هزینه ساز را ندارند. دقیقا به همین دلیل چه با بن سلمان و چه با چهره دیگری، بعید است روزی را شاهد باشیم که عربستان سعودی به عنوان یکی از کشورهای تاثیرگذار، به این تصمیم برسد، حیات خود را بر اساس بایدها و نبایدهای نظام بین الملل تعیین بکند که در این راه، متحدی همیشگی و البته پرنفوذ به نام آمریکا دارد و در نتیجه، عربستان به جای اینکه همهی هم وغمش را برای تاثیرگذاری مثبت در منطقه خاورمیانه کند، ترجیحاش این خواهد بود که همنوا با آمریکاییها، اهداف اقتصادی ایالات متحده و اهداف امنیتی اسراییل را پی بیگرد که خب! شرح این شرایط ما را به این فرضیه صحیح میرساند که عربستان غریبهای در خاورمیانه است.