هر چند در این زمانه که تنگنای معیشت، سنگینی نفسسوز خود را روی ذهن و احساس مردم یله داده است، صحبت از مناقشههای ایدئولوژیک بسا که از سر بی دردی و ناهمدلی دیده و دانسته شود؛ باری، از آب گلآلود ماهی گرفتن بعضی و تشخیصهای درد و دوای طبیبان قلابی هم در این والذاریات دردی […]
هر چند در این زمانه که تنگنای معیشت، سنگینی نفسسوز خود را روی ذهن و احساس مردم یله داده است، صحبت از مناقشههای ایدئولوژیک بسا که از سر بی دردی و ناهمدلی دیده و دانسته شود؛ باری، از آب گلآلود ماهی گرفتن بعضی و تشخیصهای درد و دوای طبیبان قلابی هم در این والذاریات دردی مازاد بر تحمل است. گفته میشود که علت یا یکی از علل وضعیت ناگوار اقتصادی فعلی، سیاستهای نئولیبرال دولت است.
اینکه مشکلات اقتصادی ما در اصل ریشه سیاسی دارد، عجالتا به کنار؛ بیایید ببینیم از منظر الگوی اقتصادی پیرو و کارگزار چه شیوهای بودهایم.
لیبرالیسم در سادهترین معنای آن فراهم کردن آزادی و امنیت برای سرمایهگذاری بخش خصوصی بوده است. از آنجا که در طول قرن بیستم با پدیدهای به نام دولت رفاه مواجه بودهایم که آن هم به نام لیبرالیسم شناخته میشده، کسانی که در دهه های انتهایی قرن قبل (به سبب ورشکستگی عملی و نظری دولت-خدایگان)، به لیبرالیسم کلاسیک توسل جستند، به نام نئولیبرال شناخته شدند؛ یعنی کسانی که به میزان بیشتری از امنیت و آزادی برای فعالیت اقتصادی بخش خصوصی (یعنی مردم) باور داشتند.
از منظر اقتصادی و در یک تعریف ساده کلی دیگر میتوان نئولیبرالیسم را رقابتی شدن اقتصاد و کاهش مداخله دولتها را ترویج میکنند. هواداران نئولیبرالیسم بر ارزشهایی نظیر مالکیت خصوصی، رشد فردگرایی، نگرش تجربی و باز، دیدگاه جهانی، خوشبینی به آینده و تاکید بر تغییر و ساختن جهانی بهتر تاکید میکنند. این دیدگاه بیشتر از منظر اقتصادی مورد توجه است، ولی از آنجا که نمیتوان اقتصاد را از دیگر حوزههای زیست اجتماعی جدا کرد، پیامدهای نئولیبرالیسم در دیگر عرصههای انسانی هم بازتاب مییابد.
اینک این پرسش پیش میآید که آنچه در مجموعه اقتصاد ایران در جریان است، چه نسبتی با چنین توصیفی دارد. در اینباره نظات متعددی وجود دارد که بسیاری بر این باروند که علت شرایط وخیم اقصاد ایران در پیش گرفتن سیاست های نئولیبرالی است که فشار را بر روی طبقه پایین و محروم مضاعف می کند و خصو.صی سازی در همه زمینه ها و محورها رشد می کند. در ادامه به بررسی این وضعیت که آیا دولت روحانی نئولیبرال است می پردازیم.
برخی بر این نظرند که مجموعه اقتصاد ایران بیشترین شباهت را شاید با اقتصاد روسیه داشته باشد. که هر دو اقتصاد مصداق بارز الیگارشی است: امکانات و تسهیلات اقتصادی تقریبا در انحصار معدودی افراد وابسته به جریان اصلی قدرت است. هر دو کشور در پی عبور از اقتصاد دولتی (که شکست آن قطعی بود) قرار بود به اقتصاد رقابتی برسند؛ ولی از آنجا که این اقتصاد متوقف بر ثبات و اعتدال قانون است و با فراهم شدن امنیت و آزادی برای فعالیت اقتصادی، بخش مهمی از قدرت در طرف مردم قرار میگیرد، مدیران پسا انقلابی این دو کشور علاقه چندانی به آن نشان ندادند. به این ترتیب، کارخانه ها، هتل ها، بانک ها که در اختیار دولت بود، به همراه امکانات وام های بزرگ، مجوز صادرات و واردات مهم، انحصارها و هر چیزی از این قبیل در اختیار معدودی اعوان و انصار قرار گرفت.
لذا بسیاری بر این باروند که اقتصاد ایران هر چیزی می تواند باشد، ولی نئولیبرالیسم نمی تواند باشد. با توجه به نظام سوسیالیستی روسیه (در زمان شوروی) و نظام تقریبا سوسیالیستی ایران (در دهه شصت)، شاید نزدیکتر به واقعیت این باشد که آن را نئو سوسیالیسم بنامیم.
از طرف دیگر یوسف اباذری استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران بر این باور است که طرح اقتصاد نئولیبرالیسم در دهههای اخیر تمامی جنبههای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و فردی جامعه ایران را مورد تاثیر خود قرار داده است در حالی که قرار بود تنها یک طرح مربوط به اقتصاد باشد. از سال ۶۸ همانند سایر کشورها، برنامه و طرحی در ایران به نام نئولیبرالیسم اجرا شد که حاصل آن ایران کنونی است. در تمامی برنامه های کشور اقتصاددانان حضور داشته اند. از این رو وضعیت فعلی دستپخت آنان است. این برنامه اقتصاد و سیاست را از هم منفک میداند ولی نه فقط در ایران که در همه جای جهان اقتصاد نئولیبرال نه تنها بر سیاست که بر فرهنگ و سایر بخش های جامعه نیز تاثیر گذاشته است.
این جامعه شناس با تاکید بر اینکه نئولیبرالیسم به یک دین تبدیل شده است، گفت: ۸۳ درصد از دانشگاه های ما خصوصی شده است، آموزش و پرورش ایران بازاری شده است، مردم برای دریافت خدمات آموزشی پول می پردازند. در فوتبال و ورزش نیز به همین صورت است. برنامه تلویزیونی نود، برنامه بازار آزاد است زیرا افراد را در جهت حمایت از خصوصی سازی باشگاه ها دعوت می کند اما مردم گمان می کنند برنامه ای ورزشی است.
حسین راغفر استاد دانشگاه الزهرا در یادداشتی در روزنامه آرمان نوشت: سخنرانی و مواضع رئیس محترم جمهور، عملاً اعلام ورشکستگی سیاستهای نئولیبرال طی سه دهه گذشته است. البته این برای چندمین بار است که رئیسجمهور به اینکه دولت خودش قیمتهای ارز را افزایش داده، اعتراف میکند و برای نخستین بار هم علت افزایش نرخ ارز را تامین هزینههای صندوقهای مالی اعتباری ورشکسته اعلام کرد که طی آن دولت تاکنون ۳۵ هزار میلیارد تومان از اعتبارات بخش عمومی یعنی متعلق به مردم را بابت سوءمدیریت صندوقهای اعتباری پرداخت کرده که واقعاً ظلم بسیار بزرگی است.
برخی دیگر نیز بر این باورند که دولت آقای روحانی به طور مشخص که نئولیبرالترین دولت جمهوری اسلامی است، یعنی تئوریسین های آنها، چهرههای اصلی اقتصادیشان، کسانی که مشاورین ارشد اقتصادی هستند و تیم وزرا، اغلب وزرا سرمایهدار هستند و رویکردهای سرمایهدارانه دارند و تیم اقتصادی و دیدگاه نظری آنها کاملاً یک دیدگاه نئولیبرال است.
مخالفان دولت اعتقاد دارند که نئولیبرالیسم هر جا به قدرت رسیده است و توانسته است به عنوان الگوی حاکم قرار بگیرد، بحران ایجاد کرده است، فاصله طبقاتی را تشدید کرده است، فقر را برای اکثریت جامعه به ارمغان آورده است، بیکاری تولید کرده است، صوّر مختلف تورم را با شیبهای متفاوت به وجود آورده است و بحرانهای ساختاریِ اقتصاد کشورهای پیرامونی را تشدید کرده است.
ولی به طور کلی می توان گفت که روند نئولیبرالی شدن در برخی از حوزه ها مثل آموزش به شدت در حال افزایش است از سوی دیگر برخی معتقدند که بارزترین شکل ممکن نئولیبرال شدن یک دولت کاهش تهعد دولت نسبت به حمایت و تامین اجتماعی اقشار کم درآمد است در صورتی که دولت روحانی بیشترین افزایش در حقوق پرداختی به خانواده های تحت پوشش کمیته امداد را ثبت کرد و با طرح تحول سلامت یکی از بزرگترین مداخلات ها را در ارائه خدمات عمومی را انجام داد. همچنین در بوذجه امسال یارانه پنهان نیز ۹۰۰ هزار میلیارد تومان در نظر گرفته شد که به نظر می رسد با توحه به این شاخص ها می توان گفت که دولت روحانی را نمی شود نئولیبرالیزه شدن دولت عنوان کرد هر چند در بحث خصوصی شدن گام هایی برداشته است.