تحلیل سیاسی
هنوز ده ماه به انتخابات مجلس یازدهم زمان باقی مانده است اما برای اصولگرایان، رقابتهای درونی شروع شده است. رقبای علی لاریجانی برای نشستن در صدر مجلس، از حالا وارد رقابت با یکدیگر شدهاند و البته قبل از هر چیز قصد دارند صندلی ریاست را از زیر پای او بکشند. صدا و سیما که در حال مهرهچینی نیروهای فامیل و وابستگان فکری حداد عادل و اصولگرایان تندرو در شبکههای مختلف تلویزیون است و سایر منتقدان نیز از فرصت حضور در این برنامه برای حمله به حداد عادل استفاده میکنند.
در آخرین نمونه علیرضا زاکانی در برنامه اختیاریه لب به انتقاد از علی لاریجانی گشود و گفت «مجلس ما یکنفره است. من از نظر دوستی به آقای لاریجانی علاقهمندم، اما منتقد جدی آقای لاریجانی نیز هستیم. آقای علی لاریجانی تعداد محدودی نماینده دارد و بین دو جناح با این نمایندگان بازی میکند؛ یعنی وقتی میخواهد در مقابل اصلاحطلبان رای بیاورد خودش را به اصولگرایان میچسباند و وقتی هم خواست آن سه وزیر یا برجام رای بیاورد خود را به اصلاح طلبان میچسباند. من یکبار درباره آقای لاریجانی صحبتی داشتم که آقای دولت آبادی دادستانی از من شکایت کردند، من نوشتم همه حرفهای من حق است چند مورد دیگر که باید میگفتم را نگفتم؛ لطفا به دادگاه بفرستید تا در دادگاه بگویم، اما این حرفها برای شما زشت است که روز بعد پرونده را مختومه اعلام کردند.»
زاکانی از جمله اصولگرایانی است که ولعی شدید برای قرار گرفتن در مناصب بالاتر دارد و هر بار درباره گزینه اصولگرایان برای ریاست جمهوری یا ریاست مجلس یا صدا و سیما بحث می شود، زاکانی خود را در صف نامزدها می بیند.
چند روز پیش هم سایت جوان آنلاین در مطلب تندی، تفسیری رادیکال از لاریجانی ارائه داد «بزرگترین محدویت لاریجانی در دو سال باقیمانده تا انتخابات ۱۴۰۰ را باید چسبندگی غیرقابل انکار او به دولت و کارنامه مشترکش با رئیسجمهور در مواردی، چون تصویب ۲۰ دقیقهای برجام و نقش پررنگ در تصویب لوایح مرتبط با FATF، سر سلامت به در بردن اکثر وزرای دولت از استیضاحها و… دانست. همین باعث شده مسئولیت وضع موجود تا حد زیادی به پای او نیز نوشته شود و هرگونه تلاشی برای فاصلهگذاری میان مرد شماره یک مجلس و رئیس دولت در افکار عمومی باورناپذیر جلوه کند. از سویی چنین وضعیتی اقبال بدنه اجتماعی انقلابی به فیلسوف سیاستمدار را تا حد زیادی دشوار میکند و از دیگر سو رنگ و لعاب اصلاحطلب زدن به او و کاندیداتوریاش به نمایندگی از جریان اصلاحات هم باورپذیر نیست. هرچه باشد، هنوز عملکرد رئیس اسبق سازمان صدا و سیما در تقابل با اصلاحطلبان در سالهای پایانی دهه ۸۰ –که بعدها باعث جلوگیری از حضور او در جلسات هیات دولت هم شد- از اذهان پاک نشده و یادآوریاش هم به مدد رسانهها و شبکههای اجتماعی خیلی کار سختی نیست. تلاشهای کارگزاران برای مجاب کردن بدنه اجتماعی اصلاحات به لاریجانی را هم نباید خیلی جدی گرفت و بیش از هر چیز باید آن را کوششی برای همراه نگه داشتن او با دولت دانست. سبک سیاستورزی رئیس مجلس و کنشگری از بالا به پایین او برای استمرار حضور در قدرت (لابی و چانهزنی در سطح الیت سیاسی به جای اتکا به مردم و صندوق رای) هم بهسان آفتاب آمد دلیل آفتاب، حکایت از ضعف در پشتوانه اجتماعی لاریجانی دارد و لاغرتر شدن بدنه نحیف او در آخرین انتخابات (مجلس دهم) و کاهش سبد رای او -که به دوم شدنش در شهر قم منتهی شد- هم نشان روشنی از این واقعیت است. به اینها باید یک محدودیت دیگر را هم اضافه کرد. پروژه محمود احمدینژاد درباره هاشمی تا حد زیادی برای خاندان لاریجانی هم کارگر افتاده و تبعات خاص خود را به بار آورده؛ تبعاتی که شب انتخابات بدجور میتواند کار دست علیآقا بدهد. »
در این شرایط علی لاریجانی از امروز این اطمینان را دارد که جایگاهی بین اصولگرایان ندارد. در میان اصلاح طلبان اما اوضاع فرق میکند و افرادی هستند که در صورت ورود لاریجانی از او گرم استقبال کننند. برخی نمایندگان فراکسیون امید مجلس چنان حمیاتی از لاریجانی میکنند و چنان تشریحی از شخصیت او دارند که اگر خود اصولگرایان بخواهند از او تعریف کنند، به این قدرت نخواهند توانست. اخیرا برخی نزدیکان او ساختار حزبی خود را هم راه انداختهاند. با این حال حضور لاریجانی در جمع اصلاح طلبان، بدون شک آتش توپخانهها را علیه او تقویت خواهد کرد.