ظهر روز گذشته میترا استاد همسر محمدعلی نجفی با شلیک چند گلوله به قتل رسید. لحظاتی بعد نجفی خود را در کلانتری شاپور تسلیم دادگاه کرد و به قتل همسرش اعتراف کرد.

صبح سه شنبه که محمدعلی نجفی به سمت منزل جدیدش در سعادت آباد که حدود یک ماه پیش برای میترا استاد گرفته بود، می‌رفت کسی گمان نمی‌کرد سرنوشت یکی از مشهورترین سیاستمداران ایران به شکلی عجیب رقم بخورد.

محمدعلی نجفی تا یکسال و نیم پیش به عنوان چهره‌ای محجوب در میان تکنوکرات‌های ایران شناخته می‌شد؛ اعتماد چهره‌های سیاسی او را به پست‌های مختلفی در مناسبات قدرت ایران رساند اما آخرین پست به عنوان شهردار تهران برایش میمون نبود؛ بسیاری از افرادی که به او اعتماد داشتند و برای این مسئولیت، نجفی را تشویق و ترغیب کرده بودند، تبدیل به منتقدان او شدند و چندی بعد تصاویر او کنار خانمی به نام میترا استاد منتشر شد خبر رسید که محمدعلی و میترا زندگی عاشقانه‌ای آغاز کردند؛ نجفی آن زمان تلاشی برای تکذیب آن خبر نکرد.

شواهد نشان می‌داد که میترا استاد و محمدعلی نجفی تجربه زندگی زیر یک سقف را نداشتند. مدتی بعد هم شایعه شد که نجفی خودکشی کرده و حالا چند روزنامه نگار مثل مسعود بهنود از بیرون کشور هم ماجرای خودکشی در هتل لاله تهران را تایید می‌کنند.

یکی از دانشجویان نجفی بعد از ماجرای دیروز، از هوش بالای نجفی گفته بود. نوشته بود نجفی شاگرد اول مدرسه و دانشگاه بوده و در هوش کم نظیر او افسانه‌هایی حتی در بین دانشجویان دانشگاه شریف روایت می‌شود. نوشته بود که همین هوش بالا باعث مغرور شدن نجفی شد و او را به زمین کوبید. هر چه که بود، نجفی این هوش را در مدیریت  خود به کار گرفت و در تمام مسئولیت‌های متنوعی که داشت، از وزارت آموزش و پرورش تا وزارت علوم، از ریاست سازمان مدیریت و برنامه ریزی تا ریاست میراث فرهنگی و از عضویت در شورای شهر تهران تا نشستن بر صندلی شهرداری، همواره نزدیکانش به هوش و دقت نظر او تاکید داشتتد.

نجفی در طول همه این سال‌ها، دشمن زیاد داشته است. وقتی در شهرداری تهران دست به افشای برخی ویژه‌خواری‌ها و رانت‌خواری‌ها در دوره گذشته زد و میزان بدهی بالای شهرداری تهران را به رسانه‌ها کشاند؛ وقتی در شورای شهر سوم تهران پیگیر آسیب دیدگان معترض به انتخابات ۸۸ شد و مدارکی جمع‌آوری کرد که موجب محکومیت چند نفر از مسئولان نظامی و انتظامی شد؛ وقتی در سازمان مدیریت و برنامه ریزی جلوی برخی ریخت و پاش‌ها را گرفت، عده‌ای کینه او را به دل گرفته بودند.

پرستو در زندگی محمدعلی نجفی!

در این میان از واژه جدیدی برای زندگی استفاده شد؛ برخی گفتند یک «پرستو» به زندگی خصوصی او راه یافته است. پرستو اصطلاحی برای زنانی است که به خانه سیاستمداران می‌روند تا از آن‌ها باج گیری کنند. عموما در فیلم‌های جاسوسی غربی، نقش جدی‌تری دارند، اما در سیاست ایران، بیشتر افسانه‌های اثبات نشده‌ای هستند که شبح حضور آن‌ها در منزل سیاستمداران شنیده شده است. خاصه دو وزیر ارشاد در دولت‌های روحانی و خاتمی، با این شایعات کابینه را ترک کردند.

هنوز ثابت نشده ماجرای پرستو در زندگی محمدعلی نجفی چه بوده است؛ نجفی در دادگاه به ارتباط همسرش با یک نهاد امنیتی اشاره کرده اما نامی از آن نهاد نیاورده است؛ غلامحسین کرباسچی نیز شب گذشته ساعتی پس از انتشار خبر قتل میترا استاد، در توئیتی نوشت که مسئولیت این اتفاق بر عهده کسانی است که دو سال پیش این چاه ویل را برای نجفی و اصلاح طلبان کندند.

در ماجرای نجفی، اما قصه تفاوت داشت. نجفی سال‌ها بود با همسر اول خود زندگی نمی‌کرد و شاید از این منظر آغاز یک زندگی جدید برای او تا حدی توجیه پذیر بود. اما وفتی خبر رسید میترا  در هتل اسپیناس جشنی لاکچری برپا کرده و برخی مدیران شهری در آن حضور داشتند، فشارها به نجفی بیشتر شد. همان زمان به خاطر نمایشی که چند دختر نوجوان در برج میلاد اجرا کرده بودند، نجفی به نهادهای قضایی نیز احضار شد. سرانجام، مشخص نشد با کدام فشار نجفی عطای شهرداری را به لقای آن بخشید.

پس از استعفای نجفی، از دور به نظر می‌رسید حاشیه‌ها و آشوب‌ها پایان یافته است، اما ماجرای روز گذشته نشان داد آشوب‌ها پایان نیافته بود. پنج بار صدای شلیک در ساختمان شنیده می‌شود و فصل نویی در سیاست ایران شکل می‌گیرد؛ فصلی که قطعا تا سال‌ها جریان اصلاحات به صورت عام و کارگزاران سازندگی به صورت خاص، زیر فشار آن باقی خواهند ماند. اگر آن‌ها روزی روزگاری از نجفی وزیر آموزش و پرورش می‌گفتند که تنبیه بدنی را در مدارس ممنوع کرد و حقوق معلمان را افزایش داد، اگر از تلاش ستودنی او برای حفظ استقلال دانشگاه می‌گفتند و اگر از برنامه‌های توسعه محور او در شهرداری تهران دفاع می‌کردند، حالا باید خطای بزرگ رفیق قدیمی را بپذیرند.

نجفی همیشه سیاستمداری پیشرو و عملگرا در مجوعه کارگزاران سازندگی بوده که به خاطر سواد آکادمیکش بیشتر از سایر اعضای این حزب مورد توجه بوده است؛ مثلا مرعشی که با دیپلم استاندار بوده و کرباسچی که تحصیلات حوزوی دارد، همواره مورد انتقاد قشر دانشگاهی اصلاح طلبان بودند. همین هم بود که در مقاطعی مثل سال ۸۴، گفته می‌شد تنها عضو کارگزاران که توانایی اجماع بین همه اصلاح طلبان را دارد نجفی است. این اجماع ۱۲ سال بعد و زمان انتخاب شهردار تهران رخ داد و نجفی با ۲۱ رای دومین شهردار کارگزارانی شد.

گرچه رفتار‌ کارگزارانی‌ها با نجفی دور از انتظار بود. بیست سال قبل که کرباسچی به خاطر اختلاس در شهرداری تهران روانه زندان شد، اعضای شورای مرکزی کارگزاران او را به عنوان دبیرکل انتخاب کردند تا حمایت خود را از او نشان دهند. این بار، اما کرباسچی زودتر از اصولگرایان اولین نفر بود که از نجفی انتقاد می‌کرد و از اعضای شورای شهر تهران که نجفی را بدون توجه به تذکر نهاد‌های خاص به عنوان شهردار انتخاب کرده بودند گلایه می‌کرد. ظاهرا نجفی نه در انتخاب همسر که در انتخاب حزب هم اشتباه کرده بود.

روز گذشته سعید شریعتی خبر داده بود که نجفی در نامه‌ای شش صفحه‌ای از وضعیت خود و دلایل تصمیمش نوشته از برخی افراد طلب حلالیت کرده است؛ نامه‌ای خطاب به دخترخوانده‌اش که سال‌ها پیش وقتی محمدعلی نجفی متوجه شد صاحب فرزند نخواهد شد، سرپرستی او را قبول کرده بود و در سال‌های اخیر با پدرخوانده زندگی می‌کرد. محتوای این نامه هنوز به طور کامل منتشر نشده است اما گویا ماجرا به ارتباط میترا استاد و یکی از نهادهای امنیتی مرتبط بوده است؛ نجفی در دادگاه گفته «نهادهای امنیتی برای میترا استاد صوت می فرستادند و او نیز برای آنها صوت ارسال می‌کرده است. بر سر همین موضوع با ایشان به شدت درگیری داشتیم . بارها تاکید کردم که از یکدیگر جدا شویم ولی حاضر به جدایی نبود.»

نجفی می‌گوید قرار بوده خودکشی کند اما قبل از آن به قم می‌رود و پس از آن خود را به کلانتری تحویل می‌دهد تا صبح امروز با دستنبدی آهنی و لباس آبی زندان در دادسرای جنایی دیده شود. این پایان تراژیک یکی از بزرگترین و باهوش‌ترین سیاستمداران جمهوری اسلامی است.