شقاقی تاکید کرد که این فقط مرحوم عسگر اولادی نیست که در این بستر سنتی فعالیت کرده است بلکه هنوز هم در اقتصاد ایران نمیتوانیم از شکل گیری اقتصاد صنعتی سخن بگوییم. برای مثال یکی از بزرگترین صنعتهای ایران صنعت خودرو است، که این صنعت با مونتاژ پیش میرود و به هیچ عنوان نمیتواند با هیچ بنگاه مشابهی در دنیا و حتی منطقه رقابت کند.
عسگر اولادی از مدافعان سرسخت بخش خصوصی و اقتصاد بازار بود. او که از سال ۱۳۳۶ وارد عرصه صادرات خشکبار شد، در مصاحبهای گفته بود: «کار را از صفر با صادرات زیره شروع کردم و قسطى پنج تن زیره خریدم. اولین مشترىام در صادرات سنگاپور بود.»
عسگراولادی در یکی دیگر از مصاحبههایش گفته بود که یک ریال به بانکی بدهکار نیست، در هیچ رانت دولتی مشارکت نکرده و در هیج معامله دولتی هم نبوده است: «من از کم به زیاد رسیدم. مالیاتهایم را دادهام. هرگز با دارایی چانه نمیزنم. انفاق میکنم. مسجد و درمانگاه و مدرسه میسازم و خدا به من کمک کردهاست. من هیچ مالی در خارج کشور ندارم فقط دفاتری در هامبورگ، دبی و لندن دارم که دفاتر تجاریام هستند.»
اسدالله عسگراولادی عضو شورای مرکزی حزب موتلفه اسلامی بود. برادر او، حبیبالله عسگراولادی از بنیانگذاران این حزب به شمار میرفت و در دولت میرحسین موسوی، وزیر بازرگانی بود.
او فوت و فن اقتصاد بازار را تجربی و از طریق کسب و کار آموخته بود. در یکی از مصاحبههایش گفته بود که باغ پسته ندارد، چون پسته را میخرد و میفروشد: «اما پسرم را وارد این کار کردم که الان صاحب بیش از ۴۰۰هکتار باغ پسته در یزد است، اما من از او پسته نمیخرم.»
عسگراولادی در کار تجارت پسته، زیره، بادام و خرما بود.
عسگر اولادی رییس اتاق بازرگانی ایران و چین بود، گفته میشود که او رابطه تجاری میان ایران و چین پس از انقلاب را برقرار کرده است و تاکنون نفر اول این ارتباط تجاری بوده است.
شایعات فراوانی درباره میزان ثروت عسگر اولادی مطرح است. چندین سال پیش مجله فوربس میزان سرمایه اسدالله عسگراولادی را نزدیک ۸ میلیارد دلار برآورد کرده بود. با این همه او در گفتگو با رسانهها، خود را بازرگان کوچکی میدانست که فعالیت صادراتی کوچکی دارد.
او در این باره گفته بود: «بعضیها میگویند من هفتمین فرد ثروتمند ایران هستم حتی بعضی دیگر میگویند چهارمین ثروتمند ایرانی هستم. اما من هفت هزارمین ثروتمند هم نیستم.»
او همچنین تاکید کرده بود: ««من سرمایهدار نیستم. ولی سرمایهگذار هستم. پول دارم، ولی نه به آن اندازه که میگویند. غنی هستم، ثروتمند نیستم. ولی محتاج به کسی هم نیستم. در تمام تهران یک انبار دارم، یک دفتر کار دارم و یک خانه. البته قیمتشان بالاست. خانهام خیابان فرشته است. انبارم بزرگترین انبار تهران است. اینها را دارم، اما نمیتوانم بگویم این افسانهسازیها (درباره ثروتم) درست است. هیچوقت هم جلوی قاضی نایستادهام. نه محاکمه شدهام نه کسی را پای میز محاکمه کشاندهام. اگر طلبکار بودم یا گرفتهام یا بخشیدهام. به هر حال من تکاثر ثروت ندارم.»
اسدالله عسگر اولادی نماد نسلی از سرمایه داران ایرانی است که به عنوان سرمایه داران سنتی شناخته میشوند. سرمایه دارانی که با نهاد دین رابطه بسیار نزدیکی دارند و در انقلاب اسلامی نقش تعیین کنندهای ایفا کرده اند.
برخی معتقدند عصر سرمایه داری سنتی رو به افول، در گذشت یکی از نمادهای این نوع از سرمایه داری و فعالیت اقتصادی نیز بر این دیدگاه دامن زده است. آیا اینگونه است؟
او افزود: «اما ایران متناسب با این سه دوره پیش نرفته است. اقتصاد ایران همچنان مبتنی بر سنت و زمین است، ایران هنوز هم اقتصاد صنعتی ندارد. به ندرت در این ساختار مشاهده میکنیم بنگاههای رقابتی شکل گرفته باشد و محصولات صنعت محور تولید و به دنیا صادر شود. موج دوم اقتصاد، انقلاب صنعتی و بنگاههای کارخانه محور شکل نگرفته است. در مورد اقتصاد دانش بنیان نیز هنوز فاصله فراوانی وجود دارد.»
این کارشناس مسائل اقتصادی با اشاره به درگذشت آقای عسگر اولادی افزود: «ایشان حدود هفتاد سال در بستر اقتصاد سنتی ایران فعالیت کرده است، فعالیتهای او عمدتا در حوزه پسته، زیره و دیگر محصولات کشاورزی بوده است، مبنای تجارت او در لایه اول یعنی لایه عصر سنت بوده است. فعالیت او مبتنی بر زمین بوده است. او فعالیت کلانی در حوزه صنعت نداشته است.»
شقاقی تاکید کرد که این فقط مرحوم عسگر اولادی نیست که در این بستر سنتی فعالیت کرده است بلکه هنوز هم در اقتصاد ایران نمیتوانیم از شکل گیری اقتصاد صنعتی سخت بگوییم. برای مثال یکی از بزرگترین صنعتهای ایران صنعت خودرو است، که این صنعت با مونتاژ پیش میرود و به هیچ عنوان نمیتواند با هیچ بنگاه مشابهی در دنیا و حتی منطقه رقابت کند. سایر حوزههای صنعتی نیز که در کشورما عمدتا به صورت مونتاژ فعال است توان رقابت کمی و کیفی با نمونههای مشابه خارجی خود ندارند.
این کارشناس اقتصادی درباره فعالیتهایی که در حوزه اقتصاد دانش بنیان صورت میگیرد، گفت: «ما در حوزه اقتصاد صنعتی نیز شاهد برخی فعالیتهای مونتاژ محور بودیم، ولی در همین حد ماند و پیشرفتی نکرد، چراکه حمایت لازم صورت نگرفت و بستر مناسب فراهم نشد. کارخانههای در حد مونتاژ باقی ماندند و خبری از نوآوری و خلاقیت نبود. به نظر میرسد موج سوم و فعالیتهای عصر دانش نیز درک درستی وجود ندارد. در حوزه استارتاپها فعالیتهایی انجام میشود که بیشتر آنها هم کپی برداری است.»
به گفته شقاقی “برای ورود به عصر دانش بنیان باید اکو سیستم، الزامات ونیازهای آن را به خوبی درک کنیم و بستر تحقق آن را فراهم کنیم. سیستم آموزشی باید مبتنی بر عصر دانش باشد، محیط اقتصاد کلان کشور مبتنی بر این عصر باید ساماندهی مجدد شود. مدیریتهای کشور باید براساس استانداردهای این عصر آموزش داده شوند. این اتفاق رخ نداده است و چشم اندازی هم برای آن وجود ندارد. در واقع فعالیتهای صورت گرفته در حوزه اقتصاد دانش بنیاین در درون یک اقتصاد کلان غیر رقابتی و مبتنی بر عصر سنت انجام میشود و ما شاهد خلاقیت، نوآوری و شکل گیری بنگاههای بزرگ عصر دانش نیستیم. ”
این تحلیلگر مسائل اقتصادی معتقد است “اقتصاد ایران شاهد ظهور نسل جدید و متفاوت سرمایه داران و فعالان اقتصادی نیست. نه در حوزه صنعت و نه در حوزه اقتصاد دانش بنیان. البته در هر دو حوزه به ویژه در حوزه دانش بنیان فعالیتهایی صورت میگیرد، اما شتاب دهندههای لازم، حمایتهای مناسب، بروکراسی و نظام حکمرانی خوب وجود ندارد. عمدتا در این حوزه فعالیتها در حد بنگاههای کوچک میمانند.»