آقای موسوی خویینی‌ها، مشاور سیاسی رهبر انقلاب؟
آقای موسوی خویینی‌ها، مشاور سیاسی رهبر انقلاب؟

نامه آقای موسوی خویینی ها به رهبری، باید مستقلا و صرفا در مضمون و محتوای آن مورد داوری قرار گیرد وگرنه یادآوری سوابق مورد سؤال و احیانا اشکالات وارد به ایشان – مثل هر کس دیگری که معصوم نباشد- ربطی به نامه ایشان به رهبری ندارد.

به گزارش یوپنا، محمد جواد حجتی کرمانی در یادداشتی که در اختیار جماران قرار داد، در خصوص نامه اخیر آیت الله موسوی خویینی ها نوشت:

«امروز صبح ۱۴ تیرماه ۱۳۹۹ مصادف با ۱۱ ذیقعده  ۱۴۴۱ ، پس از نماز صبح برای نوشتن این یادداشت به کلام الله مجید تفأل زدم؛ این آیه آمد:

الذین آمنوا و عملوا الصالحات طوبی لهم و حسن مآب

اول این خاطره را نقل کنم که چندسال پیش ، حقیر در دفتر دائرة المعارف بزرگ اسلامی، از آقای موسوی خوئینیها پرسیدم: آقای خامنه ای، اوائل رهبری، شما را به عنوان «مشاور سیاسی» خود برگزیده بودند، جریان چه بود و چه شد؟ آقای موسوی پاسخ را حواله به آینده دادند چون در پایان ضیافت و در راه بازگشت بودیم.

این خاطره را از آن جهت گفتم که اولا: مناسبات بین رهبری انقلاب و آقای موسوی خوئینیها را یادآوری کرده باشم. این یاد آوری در واقع خط بطلانی است برهمه آنچه کسانی از چپ و راست، آقای خوئینیها را بخاطر نامه اخیرشان به رهبری، مورد عتاب و خطاب و احیانا حمله های ناروا و تند قرار داده اند؛ چرا که خود اینکه آقای خوئینیها با همه سوابقی که بخاطر آن، این روزها مورد حمله قرار گرفته اند، به سمت مشاورت سیاسی رهبری انتخاب شده اند، دلیل محکمی است بر آنکه چنین سوابقی – درست یا نادرست – در مناسبات رهبری و آقای خوئینیها تأثیر منفی نداشته و رهبر انقلاب با سعه صدر، کسی را به مشاورت سیاسی خود برگزیده اند که پیشینه سیاسی و گرایشهای انقلابی پیش و پس از پیروزی انقلاب و برداشتهای تفسیری و قرآنی یشان برای ایشان روشن بوده است؛ این را بیاد داشته باشید…

*

حالا می رسم به سوابق خودم با آقای موسوی خوئینیها: اولین بار در ماه مبارک رمضان سال ۱۳۵۵ بود که در مسجد جوستان واقع در نیاوران تهران ، ایشان امام جماعت بودند و من بعد از نماز ایشان سخنرانی داشتم (بشرحی که درجای خود آمده است). بعد از انقلاب هم در مجلس اول و در جریان تسخیر سفارت آمریکا و جریانات مجلس  – بالاخص عزل رئیس جمهور وقت – با ایشان مناسبات متفاوتی داشتیم؛ اما در محل سفارت سابق آمریکا به جز سخنرانی های حاد و تند، اینجانب نیابت امامت جماعت آقای خوئینیها را هم داشتم. در مجلس، اما موضعگیری من و آقای خوئینیها متفاوت بود… بعد از بیانیه الجزائر و آزادی گروگانهای آمریکائی، نظر من در مورد گروگانگیری آمریکائیها بکلی برگشت و از همراهی و تبریک و تشویق هیجانی  به مخالفت اصولی و قانونی و سیاسی تغییر یافت. در این چند ساله هم هرچندگاه که توفیق زیارت ایشان نصیبم میشود مواجه با سؤالات و ایراداتی می شویم که جوانان به خصوص دانشجویان از ایشان دارند و من هم گاهی نظر خودم را ابراز میدارم.

*

آنچه گذشت اشاره ای بود اجمالی به مناسبات رهبری انقلاب با آقای موسوی خوئینیها و نیز گذشته خودم با ایشان. اکنون میخواهم بگویم: نامه آقای موسوی خوئینیها به رهبری، باید مستقلا و صرفا در مضمون و محتوای آن مورد داوری قرار گیرد وگرنه یادآوری سوابق مورد سؤال و احیانا اشکالات وارد به ایشان – مثل هر کس دیگری که معصوم نباشد-  ربطی به نامه ایشان به رهبری ندارد…

 

خلاصه نظر من در این مورد (که پاره ای از آن را در نامه های منتشر نشده خودم به حضرت آیت الله خامنه ای ابراز داشته ام) همانست که ایشان بصراحت به رهبری نوشته اند و هرکسی – ولو مشاور رهبری نباشد- به عنوان یک شهروند ایرانی ، حق دارد نظر خود را در مورد مسائل جاری کشور بصراحت ابراز دارد؛ واین مطلب به صراحت در بیانات رهبر انقلاب نیز آمده است. از سوی دیگر ، رهبر انقلاب طبق قانون اساسی و در عمل، در رأس کلیه نهادها و مقامات جمهوری اسلامی هستند و اختیارات قانونی تامّ دارند؛ پس حق هر شهروندی است که رهبر انقلاب به دغدغه های او پاسخ گویند. البته یک نقص در نامه آقای خوئینیها هست (که در نامه های من نیست) و آن اینست که ایشان راهکار معینی به رهبری پیشنهاد نکرده اند…

*

باری- با توجه به آنچه گذشت ، حمله های تند و احیانا خارج از عرف سیاسی و اخلاق اسلامی را به ایشان سخت ناروا میدانم و بیش از همه ی کسانی که موضعگیریهایشان (با توجه به گرایشهای سیاسی آنان) غیرمنتظره نبود، از موضع تند و غیراخلاقی و نادرست آقای صادق زیبا کلام که بسیاری از موضعگیریهای سیاسی و اجتماعیشان را قبول دارم، شگفت زده شدم . والسلام»

  • منبع خبر : جماران