در جامعه ما «میل به موفقیت از طریق عملکرد» در حد قابل قبولی متناسب با نرم‌های جهانی است. این حاکی از ظرفیت‌های «امید اجتماعی» در ایران است. در پس گلایه‌ها و اعتراض های مردم، سوسوی امید هست اما امیدی لرزان و حیران و سرگردان.

مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست‌جمهوری در گزارشی با عنوان «آینده‌پژوهی ایران ۹۶» به بررسی مهم‌ترین اولویت‌های کلان کشور پرداخته است. این گزارش صد اولویت مهم یا به عبارتی ۱۰۰ مسأله اساسی جامعه را به بررسی گذاشته است. این پژوهش نشان می‌دهد مسائل اقتصادی و سیاسی از جمله مهم‌ترین مسائل کشور است.

روزنامه ایران به سراغ دکتر مقصود فراستخواه، دکتر تقی آزاد ارمکی و دکتر غلامرضا ظریفیان رفته و نظر آنها را در این مورد جویا شده است؛ این سه نفر در سخنان خود بر اهمیت سرمایه اجتماعی برای برون رفت از مسائل امروز تاکید داشتند. سخنان آنها را در ادامه می‌خوانیم:

توانایی‌های خاموش

دکتر مقصود فراستخواه

عضو هیأت علمی مؤسسه پژوهش و برنامه‌ریزی آموزش عالی

نهادهای مدنی و مجامع مردم نهاد محلی، صنفی و حرفه‌ای در حقیقت حوضچه‌های آرامشی هستند که مطالبات مردم به شکل سازمان‌یافته و منظم، در این فضاهای امید تقطیر و ابراز می‌شود. جامعه با سازمان‌یابی درون‌زای خود از حالت تودگی خارج می‌شود و دولت با گشوده شدن سیستماتیک به سوی جامعه، از «دیگری بودن» درمی‌آید. دولت نه امر مقدس است و نه یک امر اهریمنی و بیگانه. دولت یکی از موجودیت‌های اجتماعی و ملی ما است اما چون قدرت و تصمیم‌های عمومی و منابع عمومی در دستان او است، باید تحت مراقبت شدید جامعه قرار گیرد. از طریق نقد قانونمند دولت، می‌توان به او کمک کرد تا با مشارکت‌پذیری اجتماعی و به مساعدت عقلانیت اجتماعی بتواند بهتر خدمت کند. از این رهگذر جامعه ایران به پایداری می‌رسد. سرچشمه‌های امید در متن جامعه ایرانی است.

در فصل هشتم کتاب «ما ایرانیان» با استناد به پیمایش جهانی گلوب توضیح داده شده است که در جامعه ما «میل به موفقیت از طریق عملکرد» در حد قابل قبولی متناسب با نرم‌های جهانی است. این حاکی از ظرفیت‌های «امید اجتماعی» در ایران است. در پس گلایه‌ها و اعتراض های مردم، سوسوی امید هست اما امیدی لرزان و حیران و سرگردان. چه باید کرد تا این امید، به انرژی سازمان‌یافته درون‌زای اجتماعی برای ساختن ایران تبدیل شود. با همان راه‌حلی که در بالا ذکر شد «امید خاموش اجتماعی» می‌تواند نهادمند، مستقر و شکوفا و اثرگذار شود.

زندگی در ایران همچنان جاری است. ملت ایران، ملتی با تاریخ و ریشه‌های تمدنی و فرهنگی است و در صورتی که امکان‌های مشارکت قانونمند آزاد و زیرساخت‌های توسعه پایدار و عادلانه از طریق اداره خوب کشور فراهم شود، «توانایی‌های خاموش اجتماعی» یکی پس از دیگری ظاهر می‌شود، به متن این سرزمین کران تا به کران، جاری و گسیل می‌شود و جامعه ایرانی به همبستگی درونی، خردورزی و اخلاق و توسعه و به جایگاه زیبنده جهانی خود دست می‌یابد. مسأله ایران و آینده آن با مشکل «شکاف ملت- دولت» گره خورده است.

این معضلی دیرین است و علل تاریخی، ساختاری، معرفتی، رفتاری و ایدئولوژیک دارد و در بعد از انقلاب نیز به شکلی دیگر جامعه ما را درگیر کرده است و با اندرزنامه‌های اجتماعی یا نصیحه‌الملوک، وعظ و خطابه قابل رفع و رجوع نیست. لازمه رفع شکاف دولت و ملت، تغییر رفتار حکمرانی، اصلاح ساختارها و توسعه فرهنگ سیاسی است؛ نه سخنرانی و شعار. مناسبات جامعه و دولت در ایران، در طول تاریخ یا «بندگان و خدایگان» یا «ذره‌ها و دولت» یا «توده‌ها و دولت» بود. برای رفع این معضل دیرین باید بین حوزه «حکمرانی» و «جامعه»، حوزه میانی تعریف شود و با قوانین مناسب عقلانی و اخلاقی این حوزه نهادینه و تقویت شود.

تا زمانی که در ایران شکاف دولت و ملت وجود دارد به توسعه پایدار نخواهیم رسید. سپهر عمومی مستقل، اجتماعات خودگردان محلی، نهادهای مدنی، ان.جی.او‌ ها، رسانه‌های آزاد، قواعد «دموکراسی گفت‌وگویی»، حل و فصل رضایت‌بخش مناقشات نخبگان به نحو مسالمت‌آمیز و گردش دموکراتیک قدرت در یک شرایط رقابتی منصفانه می‌تواند به رفع این شکاف کمک کند.

عبور از پل نابرابری‌ها

دکتر تقی آزاد ارمکی

استاد جامعه‌شناسی دانشگاه تهران

در هر دوره تاریخی مسائل جامعه ماهیت خاصی به خود می‌گیرد، به نظر می‌رسد این روزها، مهم‌ترین مسائل ایران «ماهیتی اجتماعی- اقتصادی» دارد. این در حالی است که پیش از این، مسائل ایران بیشتر معطوف به حوزه سیاست بود. اما امروز این مسائل به سمت موضوعاتی اقتصادی و اجتماعی تغییر جهت داده است.

در این فضا، مهم‌ترین مسائل حوزه اقتصادی- اجتماعی، فقر و نابرابری یا بیشتر «حس فقر و نابرابری» است که بطور قطع با تقویت کارآمدی نظام اجتماعی و سیاسی می‌توان بر آن فائق آمد تا منشأ بحران‌ها و نابسامانی‌های اجتماعی دیگر نشود.

جوامعی که از بابت «نابرابری اجتماعی» برافروخته‌اند و سیستم سیاسی- اجتماعی آنان از اختلال درون‌سازمانی و ناکارآمدی رنج می‌برد خواه‌ناخواه منشأ مسائل پیچیده‌تری خواهد شد. چرا که نابرابری اقتصادی-اجتماعی می‌تواند مردم را به حاشیه براند و در عوض صاحبان ثروت و قدرت را به میدان آورد که این خود مجدد به نابرابری اجتماعی بیشتر دامن می‌زند.

اگر چنین شود یعنی صاحبان ثروت و قدرت تصمیم‌گیران اصلی جامعه شوند و مردم در سیاستگذاری‌ها دخالت داده نشوند علاوه بر اینکه زمینه‌ساز ناامیدی خواهد شد، سرمایه اجتماعی را هم تضعیف خواهد کرد. در این فضا، جامعه رها شده و به حال خود واگذار می‌شود. پیامد این امر، سختی کار در نظام سیاسی، نافرجامی برنامه‌های دولت، برجسته شدن دشمن، افزایش خشم در جامعه و تزاحم در روابط مردم با دولت خواهد بود.

با توجه به اینکه در حال حاضر سطحی از این آسیب‌ها در جامعه ما به چشم می‌خورد باید تلاش کنیم با تجدیدنظر در برخی سیاست‌ها، نابرابری‌های اقتصادی و اجتماعی را بکاهیم تا آسیب‌های آن به حداقل برسد و امید و نشاط به جامعه برگردد.

نبض حیات زیر پوست اعتراض

دکتر غلامرضا ظریفیان

استاد تاریخ دانشگاه تهران

در یک برهه زمانی اگر انتقاد و اعتراض نسبت به کارگزاران و سیاستگذاران در جامعه شدت می‌گیرد باید بدانیم که این امر از وجود مشکلات حل‌نشده در جامعه حکایت می‌کند که اگر با سر پنجه تدبیر، عقلانیت، استفاده از تجربه جمعی و اجماع نخبگان حل نشود، می‌تواند جامعه را در معرض مسائل جدی‌تری چون ناامیدی و بی‌اعتمادی قرار دهد. «اعتراض» و «انتقاد» با وجود تلخ بودن، پیام‌های مثبتی هم می‌تواند داشته باشند؛ از جمله اینکه «جامعه زنده است» و «نسبت به مسائلش حساس است» و «امید دارد که با اعلام صدای خود، مشکلاتش را حل کند». بخشی از این مشکلات، ناشی از مسائل اقتصادی، فاصله طبقاتی، بحران اشتغال و بخشی از آنها هم مسائل زیست محیطی و فساد است.

«کاهش امید» و «کاهش اعتماد» دو نکته کلیدی است که دولتمردان همیشه باید مراقب آن باشند تا دامنگیرش نشوند. اگر دولتمردان، نخبگان سیاسی، جامعه‌شناسان، اقتصاددانان و… به اعتراضات و انتقادات به‌عنوان فرصت نگاه کنند و پیرامون آن بحث‌های جدی را سامان دهند، این احساس در جامعه ایجاد می‌شود که پیام و اعتراضش نه تنها شنیده شده بلکه بر اساس آن شنیده‌ها، نوعی وفاق سیستمی، جناحی و حزبی به وجود آمده است که بر اساس آنها می‌توان به برداشتن گام‌هایی برای رفع مشکلات امیدوار بود.

اگر این اتفاق بیفتد که البته برخی از زمینه‌های آن دیده می‌شود، جامعه هم امیدوارتر شده، هم اعتماد اجتماعی‌اش بیشتر می‌شود و هم در ارتباط با مسائل کشور همراهی مصمم‌تری خواهد داشت. همه اینها «سرمایه اجتماعی» را در جامعه تقویت خواهد کرد که انسجام اجتماعی و همدلی را برای جامعه به ارمغان می‌آورد.

واقعیت این است که اگر جامعه امیدوار شود، به کارهای بزرگی دست خواهد زد و اگر ناامید شود؛ یا خود را به حاشیه می‌برد یا به شکل‌های جبران‌ناپذیری ناامیدی‌اش را بروز می‌دهد. پاشنه آشیل‌ جدی مدیریت جامعه ما این است که گاهی نسبت به وعده‌هایی که داده‌ایم، غفلت می‌کنیم و این غفلت یکی از بسترهای پمپاژ ناامیدی در جامعه می‌شود.

برای احیای امید نباید به سراغ کارهای بزرگ رفت. متأسفانه کارهای بزرگ یا ناتمام می‌ماند یا با مشکل رو به رو می‌شود. باید ۱۵-۱۰ کار کوچک را که به افکار عمومی و مردم ارتباط پیدا می‌کند و در عین حال گره‌گشا هم هست در دستور کار قرار داد؛ مثلاً هرکدام از سه قوه می‌توانند در روند خود تجدیدنظری داشته باشند.

از این رو، هر روندی را که ناقص است و در سیستم گردش کار، نارضایتی ایجاد می‌کند اصلاح کنند تا اعتماد جامعه جدی‌تر و عرصه برای انجام پروژه‌های بزرگ تر، بازتر شود.