از رتبه‌های اول کنکور سال‌های گذشته چه خبر؟ کدام‌شان مانده‌اند، کدام‌شان رفته‌اند؟ کدام فکر کار است و کدام یکی همچنان دارد ادامه تحصیل می‌دهد؟ آنها آن همه تلاش کردند و به صدر اخبار رسیدند، آیا وضعیتی که حالا دارند، همانی بوده که می‌خواستند؟

ایران نوشت: از رتبه‌های اول کنکور سال‌های گذشته چه خبر؟ کدام‌شان مانده‌اند، کدام‌شان رفته‌اند؟ کدام فکر کار است و کدام یکی همچنان دارد ادامه تحصیل می‌دهد؟ آنها آن همه تلاش کردند و به صدر اخبار رسیدند، آیا وضعیتی که حالا دارند، همانی بوده که می‌خواستند؟

فاطمه ولی‌زاده پاشا سال ۹۱ رتبه اول زبان انگلیسی و رتبه هشتم علوم تجربی را به دست آورد و حالا هم سال آخر پزشکی عمومی دانشگاه علوم پزشکی تهران است. از اینکه موقع کنکور روزی ۱۰ ساعت درس می‌خوانده پشیمان نیست: «اگر باز هم به آن سال‌ها برگردم همین کار را می‌کنم، حتی شاید بیشتر ولی یک چیزهایی برایم خوشایند نیست؛ مثلاً اینکه تعدادی از دانشجوهای هم رده من با پول، سهمیه یا پارتی کنار من هستند برایم آنقدرها مهم نیست، اما اینکه از همین الان آینده شغلی و فضای فیزیکی کارشان مشخص است چیز خوبی نیست. با این حال به خودم امید می‌دهم که اگر تلاش کافی داشته باشم جایگاه و موقعیت متناسب با تلاشم را پیدا می‌کنم کما اینکه در سال ۹۱ هم فقط بواسطه تلاشم موفق شدم.»

یک سالی می‌شود فاطمه ازدواج کرده و جنس دغدغه‌هایش نسبت به سال‌هایی که مجرد و دانش‌آموز بود کاملاً فرق کرده: «دنیای دانش‌آموزی با دنیای دانشجویی زمین تا آسمان فرق دارد. انگار وارد یک وادی دیگری شده ام. یادم رفته یک روز رتبه برتر کنکور بودم چون الان هم به کار و تلاش زیادی احتیاج دارم تا خودم را ثابت کنم.»
قطعی نیست اما به احتمال زیاد فاطمه برای تخصص اطفال آماده می‌شود؛ زیرا آرامش برایش یک اصل مهم است و فضای کار اطفال را به نسبت سایر بخش‌ها آرام‌تر می‌داند. اینکه ماندن در ایران را هم به خارج از کشور ترجیح داده به همین طرز فکرش ارتباط دارد. او با بودن در کنار خانواده و مفید واقع شدن برای جامعه احساس آرامش می‌کند.
فاطمه به آن دسته از جوان‌هایی که گمان می‌کنند در فضای فعلی جای پیشرفت ندارند حق می‌دهد و می‌گوید: «بخشی از ناامیدی جوان‌های امروز به موانعی برمی‌گردد که نمی‌شود انکارشان کرد اما من هیچ وقت به خودم این حق را نمی‌دهم که موانع دلیلی بشوند برای رفتنم چون احساس می‌کنم هموطن هایم به این نیاز دارند که امثال من کمک‌شان کنیم.»
در نقطه مقابل فاطمه، اشکان اسماعیلی رتبه نخست ریاضی سال ۱۳۸۹ یکی از همان جوان‌هایی است که ایران را ترک کرده و خانواده‌اش می‌گویند علاقه‌ای هم به مصاحبه ندارد. سینا ملکیان رتبه دوم ریاضی کنکور ۹۱ هم مثل او از ایران رفته و درحال حاضر ساکن امریکاست، اگرچه وضعیت سینا با اشکان اندکی متفاوت است. سینا درحال حاضر مشغول ادامه تحصیل در یکی از دانشگاه‌های امریکاست. به جای او برادر کوچکترش سروش با ما صحبت می‌کند: «سینا سال ۹۱ دو رشته برق و ریاضی را به طور همزمان توی دانشگاه صنعتی شریف شروع کرد و دو سال پیش لیسانس هر دو رشته‌اش را گرفت. تا اواسط دوره کارشناسی قصد رفتن نداشت و می‌گفت همین جا کنار خانواده‌ام می‌مانم و به کشورم خدمت می‌کنم. اما از یک جایی به بعد دید ماندن توی ایران برایش سخت است چون حتی برای حداقل نیازهایش هم مشکل داشت.»
سینا از دانشگاه‌های سن دیگو و میشیگان امریکا و آلبرتا و یکی دیگر از دانشگاه‌های مطرح کانادا پذیرش گرفت و در حال حاضر در امریکا مشغول گذراندن دوره دکتری است. سروش می‌گوید: «الان که یک سال بیشتر است از رفتنش می‌گذرد هم خودش هم پدر و مادرم خوشحال هستند چون ماندن به ضررش بود. مثلاً یکی از هم اتاقی‌های سینا در خوابگاه دانشگاه شریف که او هم دو رشته را باهم می‌خواند، الان توی یک شرکت مهندسی ساعتی ۸ هزار تومان می‌گیرد؛ ولی سینا زندگی آرامی دارد.»
سروش می‌گوید: امریکا یا کشورهای غربی عاشق امثال سینا نیستند بلکه نخبه‌ها را جذب می‌کنند تا خودشان سود ببرند. سروش خودش هم دانشجوی پزشکی دانشگاه علوم پزشکی بابل است و مثل خیلی از جوان‌هایی که برای رسیدن به موفقیت تلاش کرده‌اند به بعضی از مسائل موجود انتقاد دارد: «می دانم حتی دانشجوهایی که با انواع سهمیه وارد دانشگاه می‌شوند جای امثال سینا را تنگ نمی‌کنند، اما هر جوری هم حساب کنیم موقع استخدام در مشاغل مختلف حتی اگر یک چهارم سهمیه‌ها به این گروه اختصاص پیدا کند، باید سه چهارم فضای باقیمانده متناسب با سطح علمی هر فرد به امثال سیناها برسد درصورتی که اصلاً این اتفاق نمی‌افتد. سینا الان رشته‌ای را دنبال می‌کند که به قول خودش ۲۵سال دیگر در دانشگاه‌های ایران تدریس می‌شود. رشته‌ای تخصصی در زمینه مهندسی ژنتیک؛ درآمد و آرامش هم جای خود.»
با همه این احوال سینا عاشق ایران است و پیوسته در درون او کشمکش وجود دارد. شاید هم او روزی به‌خاطر همین عشق بی‌پایان به‌ وطن و هم میهنانش برگشت. همان چیزی که دلیل اصلی سید مهدی سلیمان‌زاده رتبه سوم کنکور علوم تجربی و دانشجوی سال آخر پزشکی امسال برای ماندن در ایران است: «درست است شرایط اقتصادی سخت شده و روز به روز مشکلات بیشتر می‌شود، اما رسالت من و امثال من این است که به حل این مشکلات کمک کنیم. باید شرایطی فراهم بشود تا استعدادهای امثال من به‌ کار بیاید و این جو برای خروج از کشور از بین برود. کسانی هستند که سال‌های طولانی در مقام‌های مختلف بوده‌اند و کار خاصی انجام نداده‌اند شاید به این خاطر که سیاست دولت در استفاده از افراد باسابقه است درصورتی که این افراد روحیه جنگنده ندارند و به گفته رهبری باید به جوان‌ها تکیه شود.»
مهدی به سیستم آموزشی کشور انتقاد دارد چراکه انتخاب دانش‌آموز را به کنکور محدود می‌کند، اما از آن همه تلاش برای موفقیت در آزمون کنکور پشیمان نیست و معتقد است تلاش او در آن مقطع با آن شیوه مفهوم پیدا می‌کرد و حالا باید در حل و شناسایی مشکلات کشور معنا پیدا کند.
او می‌گوید: «الان شرایطی به وجود آمده که رتبه‌های خوب پزشکی به سراغ رشته‌های کم دردسرتر و پول سازتر می‌روند که با دغدغه‌ها و مسائل کشور چندان ارتباط ندارد، درصورتی که باید از این پتانسیل در جهات مختلف استفاده شود. نخبه‌ها توانمندی‌های مختلفی دارند که می‌توان این توانایی‌ها را با رشته‌های دیگر تلفیق کرد تا در مباحث اقتصادی و اجتماعی هم مؤثر واقع شود. شخص من که دانشجوی پزشکی هستم صرفاً در این زمینه توانمند نیستم؛ درست است که تخصصم را در پزشکی ادامه می‌دهم ولی بدون شک در کنارش فعالیت‌های دیگری هم خواهم داشت، اما به هیچ عنوان به رفتن فکر نمی‌کنم.»
جوان‌های نخبه‌ای که شبیه مهدی فکر می‌کنند معتقدند باید دغدغه ساختن داشته باشند نه مصرف تا در این شرایط سخت، کشور را از حالت وابستگی خارج کنند. موضوع بعدی اینکه ما در این سال‌ها موفقیت را در پزشکی و مهندسی تعریف کرده‌ایم درحالی که برای ساختن کشور و تصمیم‌گیری در حوزه‌های مختلف به تقویت علوم انسانی نیاز داریم. یادمان باشد برنامه توسعه هرکشوری را دانش‌آموخته‌های انسانی می‌نویسند نه پزشکان و مهندسان اما آیا چنین چشم‌اندازی برای موفقیت یک جوان علاقه‌مند به سیاست، جامعه شناسی، تاریخ یا فلسفه وجود دارد؟