خداحافظ ای عشق من، پارلمان!
خداحافظ ای عشق من، پارلمان!

خداحافظ ای دفتر و میز من/ خدا حافظ ای نعلبکی، استکان/ خداحافظ ای چُرتهای عمیق/ خداحافظ ای خوابهای گران…

به بهانه پایان مجلس نهم و خداحافظی برخی نمایندگان از بهارستان


خداحافظ ای عشق من؛ پارلمان
خداحافظ ای صندلی، ساختمان
خداحافظ ای دفتر و میز من
خدا حافظ ای نعلبکی، استکان

خداحافظ ای چُرتهای عمیق
خداحافظ ای خوابهای گران
خداحافظ ای لحظه های شلوغ
خداحافظ ای ماجرای نهان!

خداحافظ ای پرسشِ اینچنین
خداحافظ ای پاسخ آنچنان!
خداحافظ ای ائتلاف و جناح
خداحافظ ای بحث و حدس و گمان

خوشا روز اول که ما آمدیم
چنان شاد و خرسند و جامه دران
تو گویی که دنیا و عقبی شده 
نصیب من و دوستان، توأمان

به یُمن همان وعده ها آمدیم 
همان وعدهء جاده و اُتوبان
برای جوانان بیکار نیز
بیابیم کاری پر از آب و نان

کنون وعده ها وعده ماند و نشد
ولی هست در جان من درد آن
اگر می‌روم ناگزیرم، ولی
از این پس چنین است حالم بدان؛

دلی سخت دلتنگ و ماتم زده
به کامم شود شهدها، شوکران
به حال من ای آسمانم ببار
تو ای چشم من حالیا خون فشان!

کجا باز یابم چنین جای را؟
که حالا شده قسمت دیگران
خدایا پس از این بگو چاره چیست؟!
چه سخت است دل کندن از این مکان